خدایا......
نبودنش را به کدامین کار بگذرانم که حتی
نوشته هایم بوی نبودنش را میدهد
ساعتم نبودنش را زمان میگیرد
اشک هایم نبودنش را بارانی میکنند
دست هایم در نبودش سرد و بی احساس شده اند
پاهایم در نبودنش حرکت نمیکنند
اما
قلبم در نبودش میزند
خدایا
پس من در نبودنش به کدامین جرم زنده هستم
تا محکوم باشم جلوی تمام اینها خجالت زده باشم...