خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

حکایت این روزهای جناب رئیس جمهور ...

 
 

حکایت این روزهای جناب رئیس جمهور، حکایت شخصی است که از بر ملا شدن واقعیتی هراس دارد و با شیوه ای نخ نما قصد دارد موضوع اصلی را عوض کند تا واقعیت نمایان نشود، لذا با بیان حرف های غیر ضرور و طرح  مباحث انحرافی، سعی در حاشیه سازی و کتمان حقیقت دارد. سخنان رئیس جمهور در «همایش اقتصاد ایران» را می توان بر پایه همین سخن تحلیل کرد. ایشان در «همایش اقتصاد ایران» تلویحا با طرح تقابل آرمان با منافع، موضوعی انحرافی را پیش می کشد و می گوید در میز مذاکرات کسی درباره اصول و آرمان سخن نمی گوید بلکه  منافع کشور مطرح است و در نهایت نتیجه می گیرد برخی از آرمانگرایان در توهم زندگی می کنند. یا با طرح موضوعی دیگر که اساسا ربطی به موضوع جلسه ندارد طرح رفراندم را مطرح و تمایل خود را برای برگزاری همه پرسی در خصوص مسایل کشور از جمله هسته ای بیان میکند. یا با کنایه، یک نهاد دولتی را متهم میکند که کار اقتصادی می کند ولی مالیات نمی دهد. اما واقعیت چیست که رئیس جمهور از آشکار شدن آن هراسان است و اینگونه با حاشیه سازی قصد دارد موضوع را مخفی نماید. واقعیت آن است که دولت محترم قریب به دوسال، بهبود وضعیت اقتصادی کشور را به رفع تحریم ها گره زده است و اکنون پس از گذشت  یک سال و نیم از توافق ژنو که رئیس جمهور از آن پیروزی ایران و شکست کشورهای غربی یاد می کرد، حاصلی جز افزایش برخی تحریم ها و ادامه تعلیق های هسته ای ایران در پی نداشته! و اکنون که رئیس جمهور بی توفیق در عرصه مذاکرات هسته ای  به جای اینکه صادقانه درباره علل ناکامی دیپلماسی «تنش زدایی» و «اعتمادسازی» در یک سال و نیم گذشته و ارزیابی منصفانه از نتیجه این مدل سیاست خارجی در مواجهه با مستکبران سخن بگوید، با طرح مباحث جنجالی و حاشیه سازی به زعم خود در پی اقناع افکار عمومی و در حقیقت انحراف افکار عمومی از این بی توفیقی و حفظ پایگاه اجتماعی خود است. غافل از اینکه با ایجاد دودستگی مردم به موافقان توافق ژنو و مخالفان آن و برهم ریختن انسجام سیاسی- اجتماعی، نه تنها پایگاهی برای خود حفظ نخواهد کرد بلکه با شکاف میان مردم خواسته های دشمنان کشور را برآورده خواهد کرد. اما در خصوص تمایل رئیس جهمور برای همه پرسی! برفرض که شرایط کشور هموار و موانع قانونی برای همه پرسی برطرف شد! آیا رئیس جمهور حاضر است در همه مسایل اساسی کشور به آرای مردم مراجعه کند؟ آیا ایشان حاضر می شود در خصوص یارانه ها هم به رای مردم مراجعه کند؟ آیا اگر مردم در همه پرسی یارانه ها خواستار دریافت 500 هزارتومان یارانه شدند آیا دولت توان برآورده کردن خواسته های مردم را دارد؟ مگر انصراف از یارانه ها خودش یک نوع همه پرسی نبود که مردم بر خلاف خواسته دولت از انصراف خودداری کردند؟طبق این منطق، ممکن است کسانی   هم متقابلا پیشنهاد دهند تصمیماتی که در دولت اتخاذ می‌شود از جمله عزل و نصب ها و… نیز به رفراندم گذاشته شود که در این صورت، هر روز باید یک رفراندم در کشور برگزار شود. اساسا آیا دولت تدبیر، در دنیای کنونی همه پرسی را تدبیر درستی برای پیشبرد اهداف کشور می داند؟ یا تنها با اهداف سیاسی قصد استفاده از این اهرم را دارد؟! ایشان در جایی از سخنانش آرمان خواهی و پافشاری بر اصول را در تضاد با منافع کشور در سیاست خارجی ادعا می کند. در حالی که اگر با نگاهی عمیق  و منطقی به موضوع آرمان ها و اصول نظام بنگریم، آرمانها، هیچ منافاتی با منافع کشور ندارد. به عنوان نمونه، سالها عده ای از اصلاح طلبان حمایت از لبنان و سوریه و عراق را در تضاد با منافع کشور قلمداد می کردند، اما امروز بر همگان روشن شد اگر حمایت ایران از این کشورها نبود اکنون بجای اینکه کیلومترها دورتر از مرزهای جمهوری اسلامی، جنگ های نیابتی را مدیریت می کردم باید در کنار مرزهای کشور با اسرائیل و داعش می جنگیدیم. در هر صورت آنچه از سخنان جناب رئیس جمهور برداشت می شود همان بن بست مذاکرات است که ایشان قصد دارد بی تدبیری ها و بی توفیقی های یک سال و نیم گذشته را با همه پرسی به شکلی از سر خود واکند و بر دوش مردم بگذاردافکار عمومی به جای توجه به علل ناکامی های دولت یازدهم در عرصه سیاست خارجی، سرگرم مباحث دیگر شود. و این یعنی نهایت استیصال و درماندگی دولت در مدیریت امور کشور. هر چند کسی با همه پرسی مخالف نیست چرا که همه پرسی، از ظرفیت های قانون اساسی کشور است، اما استفاده ابزاری و سیاسی از همه پرسی برای فرافکنی دون شان دولت تدبیر و امید است.

علم اول و آخر در قرآن

قال رسول الله صلی الله علیه و آله :

مَن اَرادَ عِلمَ الاَوَّلینَ وَالآخَرینَ، فَلیُثَوِّرِ القُرآنَ

هر که علم اولین و آخرین را می خواهد، باید آن را در قرآن بجوید.

                                                                                  کنزل العمال ج1 ص548

واقعا درسته من خودم به این نتیجه رسیدم شما هم با مطاعه ی چند تا صفحه می تونید به این نتیجه برسید.

در باره این موضوعات در اینترنت تحقیق کنید تا به این گفته بزسید:

شهادت آب

اعجاز قرآن در علم ریاضی

 

من خودم با مطالعه مطالبی که در این دو مورد در اینترنت بود به این موضوع رسدم و موضوعات دیگری که در مجالس شنیدم مثل این که تو قرآن اومده تو فضا هوا وجود نداره در حالی که ما 1400 سال بعد به این موضوع پی بردیم.

از هر جنبه به قرآن نگاه کنیم کامل ترین مطلب در اختیارمون می زاره فقط باید اون پیدا کنیم.

بیاید از جنبه علمی هم قرآن مطلعه کنیم و علم های اون پیدا کنیم حالا که همه علم ها در دست مون هست چرا پیداش نکنیم.

اگه شما هم علم و مطلبی در قرآن پیدا کردید خوش حال می شم برامون در بخش نظرات بفرستید اگرم خیلی طولانی بود به ایمیلم بفرستید.

hossein.pashnesaz@gmail.com

 

HugOne خواب راحت را به خانواده شما هدیه می دهد.

اگر از جمله افرادی هستید که موقع خوابیدن زیاد غلت میخورید و هر بار با افتادن از تخت بیدار میشوید و یا نگران فرزندانتان موقع خواب هستید و این موضوع باعث می شود که نتوانید با آرامش بخوابید ، دیگر نگران نباشید ! البته این موضوع جدیدی نیست چون که قبلا اپلیکیشن های زیادی وجود داشته که خواب شما را دنبال میکرد و هشدار های لازم را به شما می داد ،اما به تازگی کمپانی ای به نام Sevenhugs تصمیم دارد همه افراد خانواده خواب خوبی را تجربه کنند.

شناسایی حفره امنیتی خطرناک در مک

محقق امنیتی به نام ترمل هادسن (Trammell Hudson) نقطه ضعفی را در پورت تاندربلت شناسایی کرده است که به هکرها اجازه می‌دهد کدهای دلخواه خود را بر روی سیستم عامل مک به اجرا در بیاورند. در این گزارش بیان شده است که هکر به راحتی می‌تواند بدافزاری را روی مک نصب کند و خود را بر روی هر سیستمی که از طریق پورت تاندربلت به مک آلوده وصل می شود، بازتولید نماید.

فناوری تاندربلت در واقع نوع پیشرفته‌ای از پورت USB است که سرعت انتقال اطلاعات در آن دو برابر سریع‌تر از USB3 است. این فناوری توسط شرکت اینتل اختراع و امتیاز آن به شرکت اپل واگذار شده است. در حال حاضر فقط برخی از مک‌ها این تکنولوژی را دارند، اما در آینده ای نه چندان دور اکثر لپ‌تاپ‌ها در بازار به این فناوری مجهز خواهند شد.

نکته وحشتناک این موضوع اینجا است که حتی با نصب دوباره سیستم عامل نیز این بدافزار از بین نمی‌رود و خارج کردن هارد نیز کمکی به حل مشکل نمی‌کند.

باید نگران بود؟

خوشبختانه تا این لحظه، این بدافزار فقط در سیستم‌های آزمایشی دیده شده و نتوانسته پا به عرصه عموم بگذارد. شرکت اپل نیز تا کنون بخشی از مشکل را برطرف کرده است.

باید بدانید که این نوع از آلودگی از طریق اینترنت ایجاد نمی‌شود بلکه حمله کنندگان باید به مک شما دسترسی فیزیکی و مستقیم داشته باشند. بنابراین بار دیگر تایید می‌شود که امنیت اطلاعات به طور کلی حول موضوع کنترل دستگاه شما است، چه از طریق فیشینگ و اینترنت و چه از طریق دسترسی فیزیکی.

شرکت اپل با انتشار بیانیه‌ای اعلام داشته است که تا حدود زیادی مشکلات ایجاد شده از سوی این بدافزار را حل کرده است و جای هیچ نگرانی وجود ندارد.

سناریوی عجیب فروش کودک از سوی پدر شیشه‌ای

مرد شیشه‌ای که پسرش را ربوده و وی را فروخته است با افشاگری همسرش تحت تعقیب ویژه پلیس قرار گرفت.

ایران نوشت:قطرات اشک امانش نمی‌داد حرف  بزند.  سن و سالی ندارد اما از روز نخست زندگی سختی‌های زیادی کشیده است.
سفره دلش را با صدای بغض گرفته  باز کرد. بچه بودم که مادرم را از دست دادم. من ماندم با پدرم و سه خواهر قد و نیم قد! بعد از دو سال پدرم  ازدواج کرد.  فکر می‌کردم با حضور عاطفه  مشکل زندگی ما حل می‌شود اما او نتوانست جای خالی مادر را برایمان پر کند.
بناچار من به عنوان بزرگ خانه مسئولیت نگهداری از خواهر کوچولوهایم را به عهده گرفتم. هم برایشان مادری می‌کردم و هم پدری! راستش را بخواهید پدرم هم سرگرم کار و بارش شده بود و دیگر حوصله نداشت به من و خواهرانم فکر کند.
سال‌ها به سرعت گذشتند البته من سرد و گرم روزگار را چشیدم و دم نزدم. از خودم غافل شده بودم و فقط مراقب بودم مبادا بی‌مهری عاطفه خانم  اخم بر ابروی  خواهرانم بیاورد.
احساس مسئولیت در برابر بچه‌ها باعث شد خواستگارانم را یکی پس از دیگری رد کنم. من صبر کردم تا هر سه خواهرم سر و سامان گرفتند و صاحب خانه و زندگی شدند. بعد از ازدواج آنها فرصتی پیدا کردم تا به خودم فکر کنم. منتظر بودم خواستگاری بیاید و ازدواج کنم. می‌دانستم جای من در خانه پدرم نیست و عاطفه خانم چشم دیدنم را ندارد.
29 ساله بودم که برایم خواستگار آمد اما چه خواستگاری؟ مردی که 14 سال از من بزرگ‌تر بود و کار درست و حسابی نداشت.
می‌گفت زنش او را رها کرده و رفته و بچه‌هایش را هم با خود برده است.
انتظار داشتم پدرم از حقم دفاع کند اما او گوش به حرف نامادری‌ام داده بود و روی حرف نامادری‌ام حرف نمی‌زد. با چشمانی گریان و دل شکسته پای سفره عقد نشستم. زندگی من و محمود از همان روز اول نحس بود.
سر یک حرف پوچ و الکی کتکم می‌زد. موضوع را به پدرم گفتم. خیلی عصبی شده بود. می‌خواست با او صحبت کند اما عاطفه خانم اجازه نداد و مرا از خانه بیرون انداخت. می‌گفت اگر از این دختر بی‌چشم و رو دفاع کنیم فردا نمی‌توانیم او را جمع و جور کنیم و هر روز می‌‌خواهد همین اداها را دربیاورد.  نامادری‌ام آن روز مرا دیوانه و روانی خطاب کرد و این آخرین باری بود که درباره مشکلات زندگی‌ام با او و پدرم صحبت کردم و دست از پا درازتر به خانه برگشتم. محمود معتاد بود و سرکار هم نمی‌رفت. به فکر افتادم خودم کاری انجام بدهم اما با پنج کلاس سواد، کاری بیرون از خانه نمی‌توانستم پیدا کنم. دار قالی را جفت و جور کردم و صبح تا شب گره‌های رنگی پشت سر هم می‌کوبیدم و قالی می‌بافتم تا به سختی هزینه‌های‌مان را در بیاورم.
افسوس که محمود قدردان نبود. سال اول زندگی‌مان باردار شدم. با هزار امید و آرزو پسرم را به دنیا آوردم. اسمش را «رضا» گذاشتم. او همه دنیایم بود و در کنارش  احساس خوشبختی می‌کردم.
یک سالی گذشت. پدرم نیز خدا بیامرز شد. بعد از مرگ او ارتباط من و عاطفه خانم به کلی قطع شد. سه خواهرم نیز درگیر زندگی خودشان بودند و دیگر حالی از من نمی‌پرسیدند.
من بودم و پسر کوچولویم و انگار هیچ غم و غصه‌ای نداشتم . تا اینکه یک روز محمود مرا داخل اتاق صدا زد و گفت: «این بچه دارد بزرگ می‌شود، ما هم نمی‌توانیم برای او آینده خوبی بسازیم. اگر رضا را بفروشیم پول خوبی به جیب می‌زنیم و... .» با شنیدن این حرف‌ها دنیا روی سرم خراب شد. داد و فریاد راه انداختم و گفتم تو حق نداری برای تنها دارایی من چنین حرف‌هایی بزنی. او کوتاه آمد و معذرت‌خواهی کرد. دو هفته بعد، محمود مقداری لباس آورد و از من خواست تا همراهش بروم و در یکی از پارک‌ها بساط راه بیندازیم.
بناچار همراه او رفتم. می‌دانستم اگر روی حرفش حرفی بزنم کتکم می‌زند. لباس‌ها را روی چند تکه  کیسه گونی پهن کردیم. مشغول فروش لباس شدیم و من چشم از رضا برنمی‌داشتم. بعد از خوردن ناهار چند دقیقه‌ای به سرویس بهداشتی رفتم و برگشتم. باورم نمی‌شد؛ اثری از محمود و رضا نبود. هر چه به دنبال‌شان گشتم نتیجه‌ای نگرفتم. موضوع را به پلیس اطلاع دادم.  الان سه ماه از آن موقع می‌گذرد هنوز هیچ نتیجه‌ای نگرفته‌ام.  مثل دیوانه‌ها هر روز صبح تا شب در خیابان‌ها سرگردان هستم و بین این همه آدم دنبال پسر کوچولویم می‌گردم. نمی‌دانم کجاست و چه کار می‌کند. سراغ محمود را هم گرفته‌ام. هیچ ردی از خود بر جای نگذاشته است.
بنابر این گزارش، پلیس مشهد با شنیدن داستان غم‌انگیز این زن، شوهر وی را تحت تعقیب قرار داده است تا کودک فروخته شده را به آغوش مادر بازگرداند.