به نام آن که ما را جسم و جان داد
انسان پس از ترک دنیای شگفت «جنین»، و قدم گذاردن به عالم عجیب «جهان»، سفر پر فراز و فرودی را در جاده ای پر پیچ و خم به نام «سفر زندگی» آغاز می کند که مرگ نقطه آخر و گور خط پایان این راه و البته آغاز سفر دیگری است که امید است به «جنان» ختم شود.
در نگاه کلی جهان، چون مسافرخانه و کاروان سرایی است که آدمیان به عنوان مسافر، چند صباحی مقیم آن هستند. بنا بر این همیشه، گروهی دلگرم بار انداختن و جمعی سرگرم بستن بار سفر هستند.ناگفته نماند، در تمام مسافرت های فردی و گروهی، کوتاه و بلند، سیاحتی و زیارتی، جدای از اهداف و چگونگی آن، چهار مقوله : «خرج، خطر، خستگی و خاطره» وجود دارد.
«خرج» مسافرت پیش از آغاز آن شروع و تا لحظه پایان ادامه دارد. اما «خطر» تنها چیزی است که دقیقاً همزمان با آغاز مسافرت، شروع و همراه با پایان یافتن سفر، تمام می شود. در حالی که «خستگی» ناشی از سفر، ممکن است تا مدتی پس از مسافرت میهمان جسم مسافر باشد ولی کم کم بر طرف شود.
بنا بر این از چهار مقوله سفر، آنچه هرگز تمام نمی شود و برای همیشه وجود دارد «خاطرات» است. جالب تر این که خاطرات تلخ مسافرت نیز پس از گذشت زمان، شیرین می شود.
هر وقت سری به بایگانی ذهنم می زنم و پرونده گذشته خود را مرور می کنم بعضی خاطرات درشت تر و پر رنگ تر خود نمایی می کنند و بدون تامل و تحمل جلوی چشمم رژه می روند.
کتاب «یک سبد خاطره» شامل 150خاطره مولف در طول 45 سال است که به سه بخش «خاطرات دوران تحصیل»، «خاطرات دوران تدریس» و «خاطرات عمومی» نویسنده طبقه بندی شده است. امید که برای خوانندگان مفید و راهگشا باشد.
تلاش نگارنده بر این بوده در نگارش خاطرات، خدا و وجدان منصف را شاهد گرفته و علاوه بر ذکر نام اشخاص و اماکن و زمان اتفاق خاطره، حتی الامکان به مستندات هم تکیه کند تا مطالب از دقت و اطمینان بیشتری برخوردار باشد.
کاظم دهقانیان نصرآبادی
آبان ماه 1393 - تفت