قبل از احداث جاده در سال 1342 در قسمت غرب روستای کاکی راه شوسه ای از قسمت شرق روستا (بالای کاکی) می گذشت بعضی از روزها ماشینی می آمد, در زمستان به علت نبود پل نیز این راه مسدود می شد در کنار این راه توسط مرحوم زایر صفر زارع قهوه خانه کوچکی احداث شده بود که به مسافرین آب و چای و قلیان میدادند...
با احداث راه بین چغادک به کنگان از محل طرح کمک ملت امریکا به مردم جنوب ایران قهوه خانه نیز در کنار جاده و در زمین اهدای مرحوم حاج حسین جمالی نژاد به زایر صفر احداث گردید, که عبارت بود از دو اطاق شمالی جنوبی و شرقی غربی که خرابه اطاق شرقی غربی هنوز کنار مغازه حاج مختار علیزاده نمایان است, جلوی این اطاقها سکویی بود که روی آن میز با تعدای صندلی فلزی چیده شده بود پذیرایی از مسافرین روی این سکو انجام می شد .همزمان با احداث قهوه خانه زایر صفر در شرق جاده فعلی و در محل بانک صادرات فعلی مرحوم مختار کرد از طایفه الوندیهای کاکی نیز قهوه خانه ای با دو اطاق خشت گلی در قسمت غرب جاده احداث نمود, که خرابه خشت گلی آن در قسمت غرب جاده و روبرو درمانگاه شهید مظفری کاکی نمایان است, ولی ظاهرا این قهوه خانه خیلی دوام نیاورد(بین سالهای 42 تا 47) و آنچه مشهور است همین قهوخانه زایر صفر می باشد که در آن زمان یکی از چند ساختمان شاخص کاکی محسوب می شد.(ساختمانهای شاخص آن زمان کاکی عبارت بودند از حسینیه پاسگاه بانک قهوه خانه بهداری و مدرسه ) محل احداث قهوخانه چون در کنار اراضی کشاورزی (چه آب) قرار داشت دور تا دور قهوه خانه درختان گز غرص شده بود به همین خاطر مردمان روستاهای اطر اف که قصد سفر به شهرهای بوشهر و برازجان داشتند در زیر سایه درختان گز منتظر ماشین می نشستند و کمتر وارد قهوه خانه می شدند در نتیجه قهوه خانه محل ورود افراد غیر بومی و مسافرین در راه مانده بود .با آسفالت شدن جاده و کثرت وسایل ایاب و ذهاب قهوخانه نیز رونق بیشتری یافت و تبدیل به سالنی شد... در کنار آن مرحوم حاج محمد قادری کپری از شاخ بر گ نخل احداث نمود که محل فروش تره بار بود, کمی دورتر از کپر تره باری کپر ماهی فروشی حاج غلام نصیری قرار داشت, بعدها بازار کاکی نیز در قسمت جنوب این قهوخانه تشکیل شد. اما متاسفانه در زمان مرحوم زایر صفر یا کمی بعد از وفات ایشان قهو خانه تبدیل به قنادی به نام ایلار شد, و اراضی کناری آن که در تملیک ورثه آن مرحوم بود جهت احداث بانک صادرات فروخته شد,امروز از قهوه خانه تنها نامی مانده است که نسل نو نیز از آن بی اطلاع می باشد...
Http://www.Gezderaz100.blogfa.com
به گزارش خبرگزاری فارس،وحید طالب لو که شب گذشته رسما به تیم فوتبال استقلال پیوست در تمرین امروز تیمش حاضر شد.
این بازیکن در بدو ورود خود به کمپ مرحوم حجازی به اتاق مربیان استقلال رفت و پس از برخورد گرم با انها راهی رختکن شد.
همچنین تعدادی از طرفداران تیم استقلال در مقابل کمپ مرحوم حجازی به دروزاهبان استقلال خوشامد گفتند.
به گزارش فارس، تمرین امروز آبیپوشان در حالی برگزار میشود که حضور اهالی رسانه در تمرین امروز ممنوع است و تنها تعدای از تماشاگران در غیاب بازیکنان متعدد در کمپ زنده یاد حجازی حاضر شدند.
این بقعه در شهرستان دشتی ، بخش کاکی ، ۴۰ کیلومتری غرب روستای شیخیان سلنجی و ۴۹ کیلومتری جنوب غربی خورموج مرکز شهرستان قرار گرفته است.
درباره نسب آن حضرت اقوال متفاوتی ذکرشده است,برخی او را همان محمد بن موسی معروف به سید میر محمد عابد می دانند واضح است که این قول نمی تواند صحیح باشد چرا که محمد بن موسی معروف به محمد عابد قبرش در شیراز و در جوار حرم مطهر احمد بن موسی معروف به شاهچراغ است .عده ای وی را نوه حضرت موسی بن جعفر(ع) می دانند؛و بالاخره بعضی گویند نسب وی به امام سجاد(ع) می رسد؛ دلیل این گروه آن است که در قدیم در منطقه دشتی به آن دسته از اولاد حضرت علی (ع) که از نسل امام سجاد(ع) بوده اند,شاهزاده می گفته اند. بنا به نقل مطلعین و معمرین محلی در قدیم جایی که اکنون روستای شیخیان، چاه حسین جمال، گزدراز و برید قرار دارد شهری بزرگ و آباد به نام ” شهر سو ” وجود داشته است .
تاریخچه بقعه، معماری ، امکانات قبر شاهزاده محمد تا مدتها رویش فقط یک گنبدچه بود تا اینکه یک قرن و اندی سال پیش مرحوم حاج عباس بن زایر حسین بن محمد از طایفه بردستانی های شیخیان که فردی متمکن و خیراندیش بود روی آن اتاقی احداث کرد. حاج علی اندرخور فرزند آن مرحوم جریان ساخت اتاق توسط پدرش را اینگونه بیان می کند:«پدرم که فردی مالدار و محب اهل بیت بود،شبی شاهزاده محمد که بقول پدرم سیدی نورانی و کوتاه قد بوده به خوابش می آید، آن بزرگوار به پدرم می فرماید :چرا اتاقی روی قبر من نمی سازی ؟ بعد از این خواب پدرم با همکاری دیگر دوستداران آل علی (ع) اتاقی سنگ و گچی و دارای گنبد و گلدسته به ابعاد ۷×۳ متر بر روی قبر شاهزاده محمد می سازد. در سالهای بعد با نذورات مردمی و به سرپرستی خادمین وقت به ترتیب اتاقی شش ضلع به مساحت ۲۸ متر مربع مشهور به «دالون» و اتاقی دیگر به ابعاد ۱۲×۴ متر معروف به پنج دری به اتاق اصلی افزوده می شود. چند سال قبل از انقلاب با هزینه حاج عبدالله دهقان از خیرین شیخیان و به سرپرستی مرحوم حاج سید خسرو حسینی آزاد ، اتاق قدیمی شاهزاده محمد تخریب و اتاق سنگ و گچی فعلی بنا می گردد.
این اتاق بر فرازش گنبدی از نوع ناری با دو گلدسته کوچک در اطراف بنا گشته است. در زیر گنبد قبری به طول ۸۰/۱ ، عرض۸۵ و ارتفاع ۹۵ سانتی متر قرار گرفته و بر روی آن ضریحی آلومینیومی نصب شده است. دیوارهای اتاق از داخل نازک کاری گچ و رنگ آمیزی شده,در اطراف ضریح شش شاه نشین به ابعاد وجود دارد که سقف همگی هلالی شکل و کفشان سیمانی و مفروش به قالی و موکت است . دارای دو در ورودی اصلی در جانب شرق و غرب و دو در فرعی در شمال و جنوب است. بقعه شاهزاده محمد دارای امکانات نسبتاً خوبی است که شامل فضای سبز ، پنج زائر سرا، آب انبار، چاه آب ،سرویس بهداشتی،آشپزخانه و وسائل آشپزی می باشد. متاسفانه جاده اش تاکنون خاکی ،پرپیچ و خم , و رفت و آمد در آن به هنگام زمستان و زمان بارندگی به سختی صورت می گیرد.
✍ http://www.gezderaz100.blogfa.com
هنوز آب کفن مرتضی پاشایی خشک نشده که اینگونه به آن می تازید!
اساسا نقد یک پدیده اجتماعی نفیا و اثباتا امری مبارک است و باید از آن استقبال کرد و آن را منشا خیر و برکات آتی دانست. لذا اینجانب به نمایندگی از خانواده پاشایی و به عنوان عضوی از جامعه دانشگاهی کشور از هرگونه نقد منصفانه استقبال نموده و هرگز به دنبال تقدیس و بزرگنمایی آن مرحوم نیستم.
لکن اخیرا نقدی در یک جمع دانشگاهی مطرح شده که چه از نظر شکلی و ادبیات و چه از نظر ماهوی محل تامل و تاسف است و به ویژه آن که صاحب این نقد، جامعه شناس و دانشگاهی است. بنابراین لازم می دانم از باب تنویر افکار عمومی مطالبی را به اختصار عرضه نمایم.
منتقد مذکور در ابتدای سخنان خویش موسیقی پاپ را کلا و اساسا مبتذل معرفی می کند و در جای دیگری از سخنان خویش مدعی می گردد که این نوع موسیقی هیچ نسبتی با آرمانهای اول انقلاب ندارد.
مبتذل دانستن و زیر سوال بردن یک سبک موسیقی و هنر و یا تایید و تکریم آن مستلزم داشتن تخصص و دانش در خصوص موضوع است. ایشان خود اذعان می کند تخصصی در هنر و موسیقی ندارد و بر اساس نظرات دیگران گزاره های خویش را بنا نهاده است.
پس آیا بهتر نیست که نقد سطح هنری و اصالت و یا ابتذال موسیقی را به اهلش واگذاریم چنانکه فرموده اند: إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَی أَهْلِهَا وَإِذَا حَکَمْتُم بَیْنَ النَّاسِ أَن تَحْکُمُواْ بِالْعَدْلِ... یعنی خدا به شما فرمان میدهد که سپردهها را به صاحبان آنها ردّ کنید و چون میان مردم داوری میکنید، به عدالت داوری کنید.
در باب ادبیات مطرح شده نکته قابل طرح این است که به فرض صحت ودرستی محتوای کلام، به قول ظریفی کلام حق، مشروط است به ادبیات و زمان مناسب. یعنی اگر کلامی با ادبیات نامناسب بیان گردید دیگر به حق نیز دانسته نمی شود.
شاید اندیشیده شود که ایشان از باب تلنگر به اجتماع خویش و در جهت اصلاح آن، این نوع ادبیات را بکار برده اند. در حالیکه هیچ کس نمی تواند و نباید حتی با دیدگاه و نیت مصلحانه به گروهی از مردم توهین و بی احترامی نموده و مع الاسف به آن افتخار نماید.
چنانکه نگارنده و خانواده آن مرحوم نیز علی رغم بی احترامی به عزیزمان، همچنین تازه شدن داغ دلمان، حتی با نیت مصلحانه و از باب نهی از منکر، بی احترامی و توهین به ایشان را حق خود نداسته و در شان خود و آن مرحوم نمی دانیم. آیا شایسته تر نیست که نقد خود را همراه با متانت و ادب مطرح کنیم؟
اما این اظهارات موجب شد که نقدی بر اینگونه اظهارات در جامعه از جمله منتقد محترم داشته باشیم، تا شاید اشاره ای باشد بر توقف این پدیده نابهنجار، یعنی شکستن حرمت دیگران در جامعه، و از سوی دیگر ترویجی برای باز کردن راه گفتگوی مشفقانه باشد.
به راستی چرا فکر می کنیم که همه باید همانند ما فکر کنند؟ چرا فکر می کنیم که همه باید با سلیقه ما هم رای باشند؟ چرا فکر می کنیم که اگر کسی مثل ما فکر نمی کند پس از ما نیست؟ چرا در برابر هر پدیده ای اینقدر خشن برخورد می شود؟ چرا اینقدر نسبت به هم بی مهر شده ایم؟ چرا عواطف و سبک ارتباطات انسانی یک جامعه شرقی یعنی جمع گرایی (Collectivism) را با سبک ارتباطات انسانی غربی فردگرایانه (Individualism) عوض کرده ایم؟
و سوال اساسی تر اینکه چرا به یک جوان تازه گذشته که به قول معروف هنوز آب کفنش خشک نشده اینگونه بی رحمانه تاخته و با بدترین و سخیف ترین کلمات از وی یاد می کنیم؟ آیا در هیچ جامعه ای سراغ داریم که به یک فردی که مورد استقبال میلیونها نفر از جوانان کشور است اینگونه توهین شود؟ چرا این همه خشونت و توهین؟ چرا این همه ناسزا گویی به ملت؟
اگر سیره پیامبر عظیم الشان اسلام (ص) و خوی و خلق مهربان آن حضرت در برخورد با افراد جامعه آن زمان در جزیره العرب را معیار خود قرار دهیم و اگر فرمان خداوند متعال به آن حضرت را ملاک ارزیابی رفتار خود در جامعه بدانیم که فرمود: فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلِیظَ القَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ؛ یعنی: 'خداوند با رحمت خویش تو را با مردم مهربان و خوشخو گرداند و اگر تندخو و سخت دل بودی، مردم از پیرامون تو پراکنده می شدند'، پس چگونه بپذیریم که اینگونه نقد ها در مواجهه با مسائل اجتماعی صحیح است؟
اشکال دیگری که در شیوه نقد جامعه شناختی منتقد محترم مشاهده می شود این است که ایشان علیرغم اصول و مبانی پذیرفته شده علمی در حوزه نقد و تحلیل، همانند یک فرد غیر علمی برخورد نموده اند.
همه افراد فرهیخته علمی می دانند که نقد و تحلیل یک پدیده یا می بایست بصورت قیاسی و از روی تئوری های پذیرفته شده در یک پارادایم علمی بوده، و یا به روش استقرایی و مشاهده، با روش های کمی و یا با روش های کیفی و مستند به شواهد و قرائن پژوهشی باشد.
یک محقق فرضیه ای را ساخته و تلاش می کند تا با استفاده از تئوری های موجود و یا شواهد و دلائل کافی آن فرضیه را اثبات کند. در واقع یک فرضیه علمی حدس هوشمندانه محقق است، اما ایشان فرضیه ای را ساخته که آن فرضیه اولا به جای اینکه یک حدس هوشمندانه باشد، یک ظن و گمان شکاکانه است. ثانیا این فرضیه مستند به هیچ یک از شواهد و قرائن پژوهشی نمی باشد و آن فرضیه تبدیل به یک قضاوت بی اساس شده است.
حدس و گمان ایشان از اینجا ناشی می شود که تصور می کنند حاکمیت می خواهد تا با بزرگ جلوه دادن بعضی از هنرمندان و ورزشکاران از جامعه سیاست زدایی کند. اولا باید عرض کنم که بنده در مقامی نیستم که بخواهم از سوی دولتمردان به ایشان پاسخ دهم، و این به عهده خود متولیان امور است.
اما بنده از مرتضی پاشایی دفاع می کنم و باید عرض کنم که وی در طول حیات کوتاه خود به هیچ وجه وارد عرصه سیاست نشد و ابزار دست هیچ کس و هیچ گروهی قرار نگرفت.
فقط به عنوان یک مصداق عرض می کنم که وقتی مرتضی هنوز به شهرت این چنین نرسیده بود، بعضی از دوستانش به وی پیشنهاد کردند که با توجه به صبغه مذهبی جامعه، اگر ترانه ای در وصف برخی مقدسات بخواند، ممکن است به سرعت پیشرفت نماید، اما آن مرحوم در پاسخ گفت که به هیچ وجه نمی خواهد از مقدسات به عنوان ابزار و نردبان ترقی استفاده کند.
آیا ما می توانیم با عنوان نقد علمی، اخلاق و اعتقادات مان را فراموش کنیم؟ خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ... (سوره حجرات آیه 12) یعنی: ای کسانی که ایمان آوردهاید از بسیاری از گمانها بپرهیزید، چرا که بعضی از گمانها گناه است....
امیدوارم که خداوند متعال همه ما را به نور هدایت رهنمون فرماید، و بنده با توجه به شناختی که از مرتضای عزیزم دارم، مطمئن هستم که روح بزرگ ایشان برای همه مردم ایران آرزوی توفیق و سعادت داشته و برای منتقد محترم نیز طلب مغفرت خواهد نمود.
منصور پاشایی
ایرنا
عروس عادی:
با اجازه بزرگ ترها بله......(اصولا مثل بچه آدم بله رو میگه و قال قضیه رو میکنه)
عروس لوس:
بع................له
ادامه..........
عروس زیادی مؤدب:
با اجازه پدرم,مادرم,برادرم,خواهرم,دایی جون,عمه جون,زن عمو کوچیکه,نوه خاله عمه شکوه,..............
مرحوم زن آقاجان بزرگه ، قدسی خانوم جون ، … ، …
(این عروس خانوم آخر هم یادش میره بگه بله واسه همین دوباره از اول شروع میکنه به اجازه گرفتن)…!
عروس خارج رفته:
با پرمیشن گریت ترهای فمیلی … اُ یس
عروس خجالتی:
اوهوم
عروس قلدر:
به کوری چشم پدرشوهر,مادرشوهر و همه فکو فامیل این بزغاله(اشاره به داماد)آره...
(وضعیت داماد کاملا قابل پیش بینی است)
عروس هنرمند:
با اجازه تمامی اساتیدم، استاد رخشان بنی اعتماد، استاد مسعود کیمیایی، …، اساتید برجسته تاتر، استاد رفیعی،مرحوم نعمت ا.. گرجی ، شیر علی قصاب هنرمند، روح پر فتوه مرحومه مغفوره مرلین مونرو، مرحوم مارلین دیتریش،.......آری میپذیرم....
عروس داش مشتی:
با اجزه بروبکس مُجلی نیست من که پایه ام…….
عروس فمنیست:
یعنی چی؟! چه معنی داره همش ما بگیم بله … چقدر زن باید تو سری خور باشه چرا همش از ما سؤال می پرسن ! …یه بار هم از این مجسمه بلاهت (اشاره به داماد) بپرسین …