خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

تاتااستیل ۲۰۱۵: گزارش دور ناتمام هشتم


دور هشتم تاتااستیل ۲۰۱۵ در حال برگزاری‌ست و تاکنون (و پس از ۲۶ حرکت) یک چیز قطعیت یافته و آن هم شکست قاطع ایوانچوک با مهره سفید از سو است و عجیب اینکه ایوانچوک در حرکت هفدهم و وقتی 17.c3 کرد، چیدمان خود را متلاشی نمود (آیا ناشی از خستگی بازی به درازا کشیده دیشب با گیری‌ست؟) و با همه احترامی که برای ایوانچوک قایل هستم و کارهایی که این پیرمرد در چند روز گذشته انجام داد، یکی از شیرین‌ترین لحظات عمر شطرنجی‌اش می‌باشد، ولی اتفاقا خیلی هم ازین نتیجه خوشحال هستم زیرا اکنون مگنوس می‌تواند با خیال آسوده بر صدر تکیه زند و به ریش فابی و بلومبرگ و آچمز و رضا و بقیه دیوانگان بخندد (البته این را هم بگویم که اگرررررر بتواند از پس آدم دیوانه‌ای چون جوباوا برآید و جان سالم به در برد!!!)
اگر اتفاق غیرمترقبه‌ای رخ ندهد و سو تا چند دقیقه دیگر با سرافرازی از پشت میز برخیزد، آنگاه می‌تواند ۴.۳ درجه الو کسب نماید و میزان درجات خود را به ۲۷۸۹.۶ برساند و یواش یواش خود را آماده کند تا به باشگاه رویایی ۲۸۰۰ بپیوندد
امشب و نیز در شبهای آینده، چند بازیکن دیگر نیز می‌توانند به ارتقای مقام و درجه خود امیدوار باشند که یکی از آنها حضرت آنیش‌گیری فسقلی‌ست و اگر بتواند در این دور از سد واچر بگذرد، آنگاه به درجه ۲۷۹۱.۴ دست خواهد یافت و حداقل دستش تا کلون (آپدیتش می‌شود: آیفون تصویری! خوبه سوسولها؟) درب باشگاه ۲۸۰۰ برسد و یک زنگی بزند بلکه توپالف که دم درب ایستاده، یکی دو کلوم با او حرف زند و خوش‌وبش کند!

اژدهای ملوس من، گیر یک آدم زبان نفهم افتاده به نام جوباوا که چون این جوباوای مجنون صاحب مهره سفید است، بنابراین با b3 آغاز نمود تا اون حس بیمارگونه خود را تسکین دهد
ولی تا این لحظه که ۲۵ حرکت از بازی آنها سپری شده، مگنوس با مهره سیاه توانسته نه تنها بازی را اداره کند بلکه یواش یواش موقعیت خود را تحکیم می‌بخشد و من تصور می‌کنم که احتمال برنده‌شدن مگی حدود ۸۰٪ است و ۱۵٪ هم برای تساوی و ۵٪ نیز برای برد جوباوا (آقا الان شونصد میلیون دشمن من فوری کانکت می‌شوند به امامزاده‌ها و همه موجودی کارت شتاب خود را به حساب آن معصومین واریز می‌کنند! بابا خب چرا به خودم پول نمی‌دهید تا بروم گوشت بخرم و چاق و چله شوم و نمک‌گیر گردم و سپس هرروز پیش‌بینی کنم که مگنوس ببازد و فابی برنده جام قهرمانی جهان در سال ۲۰۱۵ گردد، حتی می‌توانم کاری کنم که فابی در سال ۲۰۱۴ یا ۲۰۱۳ نیز قهرمان شطرنج جهان شود! یعنی فکر کرده‌اید که بنده به کمک دوست دوران دایناسوری‌ام، یعنی جنتی‌جیغ‌جیغو نمی‌توانیم بیشتر از سایتهای درپیتی بلومبرگ و آچمز راهگشا باشیم؟ زکی! می‌خواهید الان به جنتی بگویم که حکم اعدام شما را مانند حکم اعدام سران فتنه صادر کند؟ راستی این هم دکان دونبش خوبی‌ست که باز کنم و از شما پول بگیرم تا جنتی شما را اعدام نکندها، چرا تا حالا به ذهنم نرسیده بود؟)

بانوهو و آرونیان ۳۰ حرکت انجام داده‌اند ولی چیدمان آنها را مساوی ارزیابی می‌کنم، هرچند اصلا دلم نمی‌خواهد به حرکات و سکنات ایشان نگاه کنم و برایم هم مهم نیست اگر همین الان خبر مرگ آنها را بشنوم! واقعا وجود آنها، بویژه آرونیان چه فایده‌ای برای سیاره زمین دارد؟ آیا بجز تخریب محیط زیست بیشتر و ایجاد گازهای گلخانه‌ای بیشتر، کار دیگری هم انجام می‌دهند؟

دینگ نیز پس از ۲۴ حرکت توانسته خیلی خوب و زیبا از ساریک پیش افتد و گرچه هنوز قاطع قاطع نتوانسته برنده گردد ولی اگر لب به تکیلا و وافور کامبوزه و مرشد نزند و تلوتلو نخورد، می‌تواند مطمئن باشد که برنده این بازی‌ست

واچر و گیری نیز یک نبرد داغ را تا حرکت ۲۲ به نمایش گذارده‌اند و تا این لحظه می‌بینم که واچر بخوبی توانسته نبض بازی را در دست گیرد و جلو افتد؛ جلو افتادن را به حساب برتری مطلق نگذارید و شاید اگر گیری بتواند نبوغ فسقلی خود را به کار اندازد، آنگاه یواش یواش و با حوصله مثال‌زدنی خود، شاید بتواند ورق را به نفع خود برگرداند و یا حداقل یک تساوی بگیرد ولی فعلا قراین نشان از آن دارد که باید در انتها، لبخند را بر لب واچر ببینیم. این را نیز باید درنظر گرفت که دیشب این گیری فسقلی شونصد ساعت در مقابل ایوانچوک نشست و شونصد حرکت انجام داد و بابا حواستون باشه که بچه‌مون هنوز خسته هست، چقدر شوماها ظالم‌انگیزناک هستید، یعنی واقعا نام ابوبکر برازنده شما می‌باشد! مثلا ابوبکرآچمزی، ابوبکربیرجندی، ابوبکربهشهری، ابوبکرسرمایشی‌گرمایشی (کوفت نخند، هنوز نبخشیدمت!) و خلاصه هزاران ابوبکر دیگر!

وان‌ولی و فابیو تا حرکت شانزدهم کار خاصی انجام نداده‌اند و به نظر می‌رسد که احتیاط در دستور کار هر دو قرار دارد و فعلا همه چیز مساوی‌ست. چون این روزها از فابیو خوشم نمی‌آید، بنابراین خوشحال می‌شوم که ببازد یا در نهایت مساوی کند و از برد او ناراحت می‌شوم! (این هم یک حجت شرعی دیگر تا همین الان به امامزاده‌آنلاین وصل شوید و شونصد میلیارد پول نذر کنید تا فابیو ببرد و من بدبحال شوم!)

رجب‌اف که هیچ، ولی بخاطر گل روی Wojtaszek می‌نویسم که اکنون بازی آنها به حرکت شانزدهم رسیده و در تساوی هستند و چه فرقی می‌کند که کدامیک از آنها ببرد یا ببازد یا مساوی کند؟ مگر شما عمه گرامی آنها هستید که دلتان برای اونها تاپ‌تاپ کند؟ نکنه می‌خواهید، دخترتان را به آنها غالب کنید؟

امروز ظهر توانستم نشانی دختر فیروزه را پیدا کنم و سعی کردم تلفنی با او صحبت کنم ولی در دسترس نبود و بیرون از دانشکده رفته بود
اسمش مرجان است و این هم نشانی‌ و مشخصاتش در سایت دانشگاه بهشتی تهران: ◄اینجا
دکتر مرجان فیروزه، دکترای طب کار و نشانی ایمیلش هم چنین است: m.firoozeh@gmail.com
امیدوارم مرجان بتواند به پدرش کمک کند تا سرون پیری دست از روان‌پریشی بردارد و به زندگی عادی بازگردد
به آقا حسین که یکی از همکاران بازنشسته فیروزه (همون ایوانف) در اداره مخابرات است نیز تلفنی و مفصل صحبت کردم و حتی برخی از پیامهای به غایت زشت فیروزه را که هنوز منتشر نکرده‌ام و در هاردم هستند، برایش خواندم و آقا حسین نیز خیلی حیرت کرد که این همکار سابقش، دچار دیوانگی گشته و به من گفت که فعلا از طریق دادستانی علیه فیروزه اعلام جرم نکن و صبر کن تا با دخترش صحبت کنی و سپس اگر نتیجه نداد از وی شکایت رسمی بکن
امیدوارم که مرجان بتواند پدرش را جمع‌وجور کند و رفتار این پیرمرد دیوانه برای خودش و خانواده‌اش و بنده، مشکل‌ساز نشود
خیراز زندگیت نبینی احمدرضایی‌قلعه و بدترین چیزها را برایت خواهانم

منتشره در روزنامه مردم امروز - 25 دی 93

 

به مناسبت انتشار رمان « ساعت ویرانی» نوشته ی آرام روانشاد

پیوند ِ  درونی ِ آدمها

 

مهدی عباسی زهان

 

آرام روانشاد در پاره ی نخست رمان«ساعت ویرانی» ( ساعت اول: رفتن یا نرفتن؟ مساله این است...) جسارت انتخاب راوی ِ مرد را داشته و البته در مجموع از عهده ی آن برآمده است. انتخاب راوی به غیر از شخصیتی همتراز یا همجنس با نویسنده معمولا در مقیاس ِ رمان نتیجه ی خارق العاده ای در برندارد و صرف نظر از آن که تلاشی سترگ  می طلبد در حالت خوش بینانه اش گفته خواهد شد که نویسنده موفق عمل کرده است و کمتر به خلق شاهکار می انجامد مگر نویسنده از آن دسته باشد که  در درون خویش توانایی پرورش چندین و چند شخصیت و چه بسا زیستن در کالبد ایشان را دارا هستند و این قابلیّت چیزی فراتر از یادگیری  قصه نویسی در کارگاه و کلاس یا  ممارست شخصی است.

روانشاد در این رمان نشان می دهد که ذاتا قصه گوست. روایت او روایتی روان و یکدست است که البته در موارد معدودی به نظر می رسد شانتاژ هایی که از بیرون متن و احتمالا در بازنویسی  به نویسنده شده یا الزام های شخصی اش به قواعد و اصولی که گفته می شود شایسته است در یک روایت ادا بشود باعث شده تا  روایت ِ خوش خوان و باورپذیر ِ روانشاد  به دست انداز بیافتد و چه بسا «تصنعی» جلوه کند. «ساعت ویرانی»  از جمله رمان های فارسی است که  در شناسنامه اش علاوه بر نام نویسنده،  نام ویراستار نیز مشاهده می شود و این موضوع شایسته ی تقدیر است. ویراستاری ادبی از ارکان اصلی رمان نویسی در ادبیات روز دنیاست اما متاسفانه در زبان فارسی هنوز مقبول نظر واقع نشده است. ویراستاران در چرخه ی نگارش و نشر رمان جایگاه ویژه ای دارند و البته به طور تخصصی و طبیعتا متناسب با سبک  نویسنده، اثر را آماده ی نشر می کنند و به نوعی از زبان، از نویسنده و از مخاطب  در مقابل رواج اشتباهات دستوری و نقایص نگارشی پاسبانی می کنند.  امیدوارم ناشران و نویسندگان ایرانی نیز  حلقه ی گمشده ی ویراستاری ادبی را دریابند و البته بدیهی است که مقصود از ویراستاری، ویراستاری مطلوب  و قاعده مند است و فراتر از تصحیح غلط های املایی و افزدون علایم نگارشی.  به نحوی که  از رمانی که نام ویراستار در شناسنامه اش مشاهده می شود انتظار نثر ِ مطلوبی را داشته باشیم که متاسفانه «ساعت ویرانی» این انتظار را به طول کامل بر آورده نمی سازد و اشتباهات رایج و تکرارهای غیر ضروری در این رمان نیز بسان دیگر رمان های فارسی که همواره نثرشان تداعی کننده شتابزدگی و کم حوصلگی است، مشاهده می شود.

درخشان ترین ویژگی این رمان به تصویرکشیدن  پیوند درونی آدمهاست: پیوند اشکان- مرجان، پیوند مرجان- اشکان، پیوند مرجان- مهران، پیوند مرجان - استاد ، پیوند مرجان- یلدا و ...  نویسنده آگاهانه به سویه پذیری پیوندها نظر داشته است. هم از این روست که که تصویری که در پاره ی نخست رمان از پیوند اشکان با مرجان ارائه می شود در پاره ی دوم  به کلی دگرگون می شود. آشکار شدن تفاوت عمیق پیوند اشکان – مرجان با مرجان- اشکان به  این مساله ی اساسی دامن می زند که آیا اصولا می توان تصویر واحدی از مرجان یا اشکان به عنوان «واقعیت وجودی» هر یک از آنها ارائه کرد یا اینکه هر کدام از ایشان بدون آن که «فردیت» مشخصی داشته باشند تحت مجموعه ای از پیوندهای متغیر انسانی قرار دارند که هر لحظه خطر گسستن و فرو ریختن آن را تهدید می کند.

روایت این رمان اگر چه گاهی دچار اغراق در بیان عواطف و نوعی سانتی مانتالیزم می شود اما این مساله مانع از آن نشده تا نویسنده از چیدمان دقیق پازل داستانی بر مبنای پیوند بین آدمها و ارائه رخدادهای  داستانی به عنوان خرده روایت هایی تحت این پیوندها غافل بماند. در مجموع  می توان به نویسنده ی «ساعت ویرانی»  نمره قبولی داد و البته نمره قبولی گرفتن در شرایطی که با بحران « رمان خوب» و «نویسنده ی شاخص» مواجه هستیم چیز کمی نیست.

برج 42 طبقه مرجان چیتگر

برج 42 طبقه مرجان ، مربوط به نیروی دریایی ارتش است که در پهنه C شهرک چیتگر واقع شده است. هم اکنون در مرحله فونداسیون است و سال 98 تحویل می شود. متراژ واحدهای این برج 80 ، 105 ، 120 ، 130 و 150 متری است که امکانات لوکس و مرغوب این برج را […]

The post برج 42 طبقه مرجان چیتگر appeared first on آگهی24 | آگهی رایگان | تبلیغات رایگان.