مهدی کرد:
خواستم تشکر کنم از تک تک هوادارها و هر کسی که به هر نحوی به ما دلداری داد و تو این مدت مرتضی و مارو تنها نگذاشت و کنارمون موند و ازجمیع هوادارا وهمه دوستهایه هنرمند و ورزشکارکه تو این مدت با ما همدردی کردن و تنهامون نذاشتن.
و تشکر ویژه میکنم ازدوستان دوست داشتنیم که دل بزرگ و مهربونی دارند علی لهراسبی، محمد علیزاده، آرمین زارعی (2fm)، مهدی احمدوند، بنیامین بهادری، بهروز رهبری فرد که با حرفها و اعمالشون برادریشون در حق رفیقشون ثابت کردن حرمت مرتضی را نگه داشتن چهل روز سیاه برتن کردن و عزادار مرتضی موندن
خیلیها ، خیلی حرفها زدند ولی در عمل جوردیگه نشون دادن ولی این دوستان در عمل سنگ تمام گذاشتن و محبت و رفاقتو در حق رفیقشون تمام کردن
روزو روزگارو دل خوش برای تک تک اعضایه خانواده خاص از ته دل از خداوندمنان خواستارم و آرزویه بهترینها را براتون دارم.
مهدی کرد عضو کوچک خانواده خاص
_________________________________________
مهرزادامیرخانی:
دوتایی سرمای شدید خورده بودیم .
یه ذره مرتضی به خاطر بدن درد منو ماساژ می داد . یه کم من مرتضی رو .
خونمون کرج بود اون موقع .
عصر بود نفری دوتا قرص کلد استاپ خوردیم خوابیدیم . شب ساعت ده یازده بیدار شدیم .
من رفتم از سوپر مارکت از این سوپای آماده گرفتم . داشتم یه چیزایی هم قاطیش می کردم که بشه بخوریم . مرتضی هم تو اتاق استودیو داشت ملودی می ساخت
رفتم براش سوپ ببرم گفت اینو گوش کن خیلی از فضای کارام دوره ولی یه جوریه .
گوش دادم و یه سری نظر راجع به ترانش دادم .
خوشش نیومد گفت تو شروع ترجیع بند یه کلمه تکرار شه بهتره . منم دیگه نشستم هی نوشتم هی خط زدم تا آخر شد این .
تازه موقع خوندن بازم تغییرش دادیم .
روغن ریخته بود رو اپن آشپزخونه . کاغذ دستش بود و حرف می زدیم صاف گذاشت رو اون .
دقت کنین نوشته های پشت صفحه هم معلومه .
آره هوس تورو داره دلم
معصومه حسنی مادر مرتضی پاشایی میزبان ما در خانهای است که سالهای آخر دیگر مرتضی در آن اتاقی نداشت.
مادر میگوید چند سالی میشد به واسطه کارش در طبقه پایین استودیویاش زندگی میکرد اما هیچوقت جدا نبود؛ همیشه با هم بودیم. غم از دست دادن فرزند مادر را تکیده و غمگین کرده، چشمان سرخ یادگار چهل شبانهروز اشکی است که او در فراق پسرش ریخته. میگوید «اشک ریختنم برای این نیست که مرتضی دیگر در میان ما نیست. بیشتر برای خودم و دلتنگیهایم گریه میکنم. میدانم فقط جسم خاکی پسرم از بین ما رفته اما او، حساش، عشقاش همیشه با ماست. میدانم مرتضی زنده است فقط باید کمی بگذرد تا بتوانم با نبود جسم خاکی فرزندم کنار بیایم. صبوری را از او یاد گرفتهام». مادری که شاید نسبت به دیگر مادران غم فرزند دیده حال و روز بهتری داشته باشد. کسی که داغ فرزند را همراه با یک ملت تحمل میکند. مردمی که در روزهای غم از دست دادن فرزند هیچگاه مادر را تنها نگذاشتهاند. آنچه او برای ما میگوید داستان زندگی مرتضی پاشایی است که در یک نگاه ورق میخورد. از تولد تا لحظه مرگاش.
برای خواندن مصاحبه لطفا به ادامه مطلب بروید
علی لهراسبی خواننده محبوب پاپ که از دوستان بسیار نزدیک مرتضی پاشایی هم بود با انتشار تصویر زیر وعده ی یک کنسرت در تهران با یاد مرتضی پاشایی را به هواداران داد:
سلام به دوستای عزیزم. قرار بود اوایل این ماه کنسرت تهرانم باشه ولی به دلایلی باز به تعویق افتاد مهدی کرد عزیز بشدت دنبال هماهنگیهای لازمه تا بزودی کنسرتم برگزار شه ایشالله مسایل حل میشه و کنسرتمو با یاد مرتضی عزیزبا همکاری شما طوری برگزار میکنیم که حضور مرتضی رو تو تمام لحظات کنسرت حس کنیم.
یه ترانه نوشته بودم به اسم یکی بود یکی نبود
البته شباهتی به این نداشت .
مرتضی از سوژش خوشش اومد ولی نساختش .
روزی که این ملودیو ساخت لوله استودیو ترکیده بود و آب همه جا رو برداشته بود .
داشت لواشک می خورد که رفتم اینو نوشتم رو اون ملودی .
خیلی دوسش داشت
هر کی میومد تو استودیو اول اینو می ذاشت که بشنوه .
تنظیمم که میلاد ترابی زد و شد این ...
ترک یک آلبوم یکی هست
راستی هنوز یکی هستاااااا یادتون نره
فیس بوک شاهین دلیوند:
این پستو تو فیس بوک شاهین دلیوند دیدم
یادمه میخواستیم بریم کربلا
اولین بار قرارشو پارسال تو یه کنسرت گذاشتیم
من و مرتضی و مهدی کرد و حسین کیا
قبل محرم بود همه چی جور شد جز پاسپورت من که برگه هاش تموم شده بود و من نتونستم برسونم پاسپورتمو
روز آخر بود واسه اینکه بتونم پاسپورتمو بدم و نرسیده بود دستم
ساعت دو ظهر بود که رفیقم واسم آوردش گفت تمدیدش کردم
من اینقدر ناراحت بودم که دوس داشتم بمیرم
یهو گوشیم زنگ زد
مهدی کرد بود
گفت همین الان پاسپورتتو بده که بدم محمود با ماشین ببره برسونه
خلاصه منو طلبید
خیلی از اینکه من و مرتضی و مهدی و محمود داریم میریم از جمع گروهمون و نایب الزیاره ایم خوشحال بودم
تا اینکه یهو مرتضی بستری شد
دوباره غم دنیا اومد رو سرم
اینکه برم و جاش بزارم
برم و بیام و ببینم که نیست
ما رفتیم و قرار شد مرتضی سه روز بعدش مرتضی و مصطفی بیان
نیومد
نشد
اون تخت لعنتی نزاشت مرتضی بیاد
اما الان میبینم که کلی نایب الزیاره داشته
مرتضی رفت پیش آقام حسین
شاید سخت باشه گفتنش
اما یه شب تو حرم امام حسین بودم
گفتم یا حسین تورو به غریبیت قسم عذابش نده
یک سال عذاب کشیده نذاشته کسی از دردش بدونه
لبخند زده حتی تو بدترین شرایط
بستشه دیگه
یا برگردونش به این دنیا به خاطر طرفداراش بخاطر خونوادش بخاطر جوونیش به خاطر ماها که وابسطه ایم بهش
یا بی درد ببرش پیش خودت
جات خوبه میدونم
راحت شدی از این دنیا
دوستت دارم مرتضی
تا ابد
دلم تنگته
دلم تنگه مثه ابرای تیره