خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

روشهای صرفه جویی در مصرف آب

یه قوانین و محدودیتهای حفاظت آب که ممکن است در محل زندگی شما اعمال شود، آگاه شوید و از آن تبعیت کنید.
▪ از آب حفاظت کنید، چون زندگی ما به آن وابسته است. هیچگاه به دلیل اینکه فرد دیگری مسوول پرداخت آب بها است، آب را هدر ندهید.
▪ موقع مسواک زدن شیر آب تصفیه شده را باز نگذارید.
▪ هنگام استحمام در فاصله بین شستن بدن و سرشویی، لزومی ندارد که شیرآب به طور پیوسته باز باشد.
▪ برای آب دادن به درختان، درختچه ها، بوته ها و گلها، از روش آبیاری قطره ای استفاده کنید.
▪ برای دوش گرفتن در حمام، زمان بگیرید و آن را به کمتر از ۵ دقیقه برسانید، با این روش ماهیانه حدود ۴۰۰۰ لیتر آب صرفه جویی خواهد شد.
▪ بهتر است برای شستن سبزی ها ابتدا آنها را در ظرفی بخیسانید و سپس آب بکشید.
▪ از جریان آب به منظور آب شدن یخ گوشت یا دیگر مواد غذایی منجمد استفاده نکنید.
▪ فرزندان خود را در مورد نیاز به حفاظت از آب آگاه کنید. از خرید اسباب بازی ها و سرگرمی هایی که به یک جریان ثابت آب نیازدارند، خودداری نمایید.
▪ هنگام استفاده از دستشویی شیر آب را به طور مداوم باز نگذارید چون جریان دائم آب موجب هدر روی آن می شود.
▪ اگر دوش حمام شما در طی کمتر از ۲۰ ثانیه یک ظرف چهار لیتری را بتواند پر از آب کند در آن صورت حتما آن را با یک سر دوش کاهنده مصرف تعویض کنید.
▪ برای نظافت حیاط به جای مصرف آب بهتر است از جارو استفاده شود.
▪ درباغچه خانه، درختان، بوته ها و چمن های بومی و مقاوم به خشکی که به آب کمتری نیازدارند و تحمل ماه های گرم تابستان را دارند، بکارید.
▪ تمام شیلنگ ها، اتصالات و شیرها را به طور مرتب کنترل کنید تا از نشتی آب جلوگیری شود.
▪ ضروری است برای اطمینان از سلامت لوله ها و شیرهای آب؛ آنها مرتبا کنترل شوند. 
▪ درمواقع جایگزینی یا افزودن گل و گیاه در باغچه خانه، گیاهی را انتخاب کنید که آب کمتری مصرف کند. به این طریق سالانه ۲۲۰۰ لیتر آب برای هر گیاه قابل صرفه جویی خواهد بود.
▪ ازنصب سیستم های آب تزئینی (مثل فواره ها) اجتناب کنید. مگر اینکه آب در سیستم بازیافت شود. همچنین سیستم را درجایی نصب کنید که تلفات کمی در اثر تبخیر و باد داشته باشیم.
▪ لوله های آب منزل خود را عایق بندی کنید. عایق کاری لوله های آب گرم، روشی است که هدررفتن آب را قبل از خروج آب گرم کاهش می دهد.
▪ لوله های آب گرم را عایق بندی کنید تا برای رسیدن آب گرم به شیرآب، لازم نباشد آن را بی جهت بازبگذارید.
▪ هرگز آبی را که می توان به مصارفی نظیر آبیاری و یا شست وشو رسانید، فاضلاب حساب نکنید.
▪ ماشین های لباس شویی معمولا مقدار زیادی آب مصرف می کنند. بنابراین اگر از تعداد دفعات کاربرد ماشین لباسشویی بکاهید، عملا در مصرف آب صرفه جویی کرده اید.
▪ یک بطری پر از آب یا یک کیسه نائلونی پراز شن و کاملا در بسته را در مخزن توالت فرنگی و یا فلاش تانک قرار دهید تا مصرف آب را در هربارکشیدن سیفون کاهش دهید.
▪ آب خنک مورد مصرف خود را همواره دریخچال نگهدارید تا مجبور نباشید شیر آب را برای مدتی بازبگذارید تا آب خنک شود.
▪ برای نوشیدن آب به جای آنکه شیر آب را مدت زیادی باز بگذارید، بهتراست ابتدا چند قطعه یخ در لیوان قرار دهید و سپس شیر آب را بازکنید.

 

دستفروش

پیرمرد یه جعبه میوه گذاشته بود کنار پیاده رو و روش یه مقدری خرت و پرت مثل چند بسته سیگار و یه دسته فال حاظ و نخ و سوزن و باطری چیده بود خیابون عباس آباد نبش سلیمان خاطر ، گرمای هوا اذیّتش می کرد  تشنه اش بود دو ساعتی میشد که نیاز داشت بره قضای حاجت ولی اون نزدیک جایی نبود که بتونه بره خودش رو راحت کنه  خدمتگذار بازنشسته بانک بود زنش مرده بود و با یه دونه پسرش که مجرد بود و نگهبان یه پاساژ    شبها توی یه انباری از همون پاساژ می خوابیدن ، پیرمرد روزها میومد کنار خیابون از اینجور چیزا می فروخت تا شاید کمکی به مخارجشون باشه و بتونن پولی پس انداز کنن و برای پسرش زن بگیره یه نمایشگاه بزرگ ماشین تو همون چهار راه بود که ماشین زیر هفتاد ملیون نداشت و خدا برکتش بده سر ریز ماشین هاشو که توی نمایشگاه جا نمیشدن رو میاورد پارک می کرد توی پیاده رو جلوی نمایشگاه ، محل بساط پیر مرد یه بیست متری با اون نمایشگاه فاصله داشت چند روزی میشد که این کار رو شروع کرده بود  یه روز مامورای رفع سد معبر شهرداری اومدن بساطش رو برداشتن و پرت کردن پشت یه وانت و رفتن و بهش گفتن مرتیکه خجالت نمی کشی پیاده رو رو بند آوردی؟ پیرمرد یه نگاهی به ماشین های پارک شده توی پیاده رو اون نمایشگاه کرد و بهشون گفت اینها پیاده رو رو بند نیاوردن؟ مامور شهرداری گفت اینها رو پلیس باید جریمه کنه به ما مربوط نیست  پیرمرد رفت و با چشم اشکی جریان رو برای اون پلیسی که سر همون چهار راه وایساده بود تعریف کرد و گفت سرکار من و جعبه ام سد معبر کردیم یا این ماشینا؟ مامور راهنمایی و رانندگی جوابش رو نداد ، یه ساعت بعد پیر مرد دید همون مامورای شهرداری و همون مامور راهنمایی و رانندگی دارن روی یه میز داخل همون نمایشگاه صبحانه می خورن و چقدر هم مفصل ، صاحب نمایشگاه با پرخاش بهش گفت عمو چکار داری؟ پیرمرد گفت میشه من برم دستشویی؟ صاحب نمایشگاه گفت مگه اینجا طویله است؟ یا مستراح عمومی؟ پیرمرد یه نگاهی به جمع کرد و گفت خودت چی فکر می کنی؟ ./.

دانلود نسخه ی کرک شده ی OverVolt: crazy slot cars برای اندروید



001_008

 نسخه کرک شده

OverVolt: crazy slot cars یک بازی منحصر به فرد در سبک ماشین سواری می باشد اما سبکی جدید و جالب

در این بازی شما باید ماشین خود را در یک مسیر مشخص شده کنترل کنید و نگذارید که از این مسیر منحرف شود.

در بازی جالب OverVolt: crazy slot cars ماشین های دیوانه را کنترل کنید! در این بازی مهیج شما وظیفه هدایت ماشین های اسباب بازی را در یک جاده ی مبتنی بر ولتاژ دارید. اتوموبیل مورد علاقه ی خود را در بین ۶ سناریو مشین مختلف انتخاب نمایید و با آهنگ های زیبا و صحنه های مهیج وارد دنیای رالی اسباب بازی شوید!

بازی دارای گرافیکی کارتونی با گیم پلی ساده و روان می باشد که حس یک بازی رالی کنترلی واقعی را برای شما فراهم می کند.

ویژگی ها:

  • ماشین ها مینیاتوری را در جاده های مخصوص کنترل کنید و نگذارید از جاده خارج شوند
    ماشین منحصر فرد خود را طراحی کنید با ورود به بخش طراحی ماشین شما می توانید یک عکس انتخاب کنید و یک ماشین همانند عکس انتخاب شده تحویل بگیرید
  • بیش از ۳۰ ماشین مختلف با قابلیت های فراوان
  • امکانات بسیار زیاد برای سفارشی سازی ماشین های خود
  • شما می توانید این بازی زیبا را به صورت کاملا رایگان و نامحدود با دوستان خود به صورت آنلاین انجام دهید و به رقابت بپردازید. رکورد ها خود را در شبکه های اجتماعی اشتراک گذاری کنید و از یک بازی چالش انگیز لذت ببرید

 

 

دانلود با لینک مستقیم

آگهی استخدام در شرکت سازنده قطعات خودرو و ماشین سازی واقع در استان البرز {آخرین مهلت:30 دی 1393 }

استخدام در شرکت سازنده قطعات خودرو و ماشین سازی در کمالشهر 1.دیپلم یا فوق دیپلم ماشین ابزار آشنا با قالب های سمبه ماتریس حداقل 2 سال سابقه کار مفید 2. خانم یا آقا آشنا با مونتاژ قطعات صنعتی حداقل 2 سال سابقه کار مفید 3. دیپلم یا فوق دیپلم فنی آشنا با نقشه کشی صنعتی و کنترل کیفی قطعات خودرو و حداقل 2 سال سابقه کار مفید 4. دیپلم یا فوق دیپلم فنی آشنا با ورق کاری و جوشکاری حداقل 2 سال سابقه کار مفید در ماشین سازی صنایع غذایی تلفن: 0263471153

خاطرات خوزستان - 3 - دوستی من و حاج رحیم

خاطرات کار و کارگاه – خاطرات خوزستان 3

دوستی من و حاج رحیم

در این گرما ، تنها چیزی که می تواند حس خوبی به آدم بدهد نوشیدن یک لیوان آب است . آب یخ تگری . آب یخی که آدم را از شر گرما و شرجی هوا فراری دهد .

در دفتر حاج رحیم نشسته ام . آبدارچی شرکت ، با سینی چایی وارد می شود .

-          قربونت . لطفا به جای این چایی یه کاسه آب یخ به من بده !

-          مهندس جان دیگه دوران کاسه های لعابی و مسی تموم شده . بگو یه لیوان آب برات بیاره .

-          حاجی جان من الان اینقدر تشنه ام که برام کاسه و لیوان و سطل و پارچ و قابلمه مهم نیست . مهم آب یخه که حالمو جا بیاره !

آبدارچی می رود دنبال آب و حاجی می افتد به جان کاغذهای روی میز و توی کشوهای میزش . عاقبت چیزی را که دنبالش بوده پیدا می کند .

-          خوب این هم فرم قرارداد اجاره ماشین آلات . گفتی چندتا تراک میکسر می خوای ؟ برای چند ماه ؟ برای کجا ؟

-          حاجی جان تلفنی که گفتم . یه تراک میکسر . فعلا برای دو ماه . همین نزدیکی اهواز . 30 کیلومتری اهواز . کار که روی غلتک بیافته شاید دستگاه های بیشتری بخوام .

و در میان خوردن آب یخ و گفتن خاطرات دوستان مشترک ، قرارداد اجاره ی یک دستگاه تراک میکسر را با حاج رحیم ، مسئول ماشین آلات شرکت در اهواز ، نهایی می کنم .

تا چند ماه پیش ، من هم به نوعی همکار حاجی به حساب می آدم . من سرپرست امور بخش عمرانی شرکت بودم در تهران . او معاون ماشین آلات شرکت در اهواز . حالا او همانجاست و من شده ام پیمانکار . پیمانکاری که برای شروع بتن ریزی کانال ، احتیاج به تراک میکسر دارد .

-          خوب مهندس جان این هم قرارداد . بیا امضا کن .

-          حاجی بده بخونم ببینم چی نوشتی !

-          چیزی نیست مهندس جان . یه قرارداد معمولی .

قرارداد معمولی را می خوانم . اما انگار زیاد هم معمولی نیست ! از قضا قسمت های نامعمولش خیلی بیشتر از قسمت های معمولی اش هستند !

-          حاجی نوشتی ماهی چند ؟ یک میلیون وششصد هزار ؟

-          خوب آره دیگه !

-          حاجی جان ! لااقل من که می دونم تعرفه شرکت یک و چهارصده ! اون دویستای زیادی برای چیه ؟

-          ای بابا مهندس جان زیاد سخت نگیر . آخه تو رفیق مایی . ما ارادت داریم . ولی فردا ممکنه خیلی ها حرف مفت بزنن . دویست تومن زیادتر نوشتم که فردا هیچ کسی نتونه حرف و حدیثی برامون دربیاره !

انگار این رفاقت خیلی بیشتر از این حرفها ارزش دارد که به خاطر آن برای چهارصد هزار تومان بخواهم با حاجی کل کل کنم ! قبول می کنم . اما به نظر می رسد این آخرین چیزی نیست که باید قبول کنم ! در یکی از بندهای قرارداد ، حاجی نوشته که باید کرایه یک ماه را همین الان پرداخت کنم و کرایه ماه بعد را هم اول ماه !

-          حاجی جان ! از همه چک پنج شیش ماهه می گیری ! به ما که می رسه پول نقد که هیچ ! پول پیش هم می خوای بگیری ؟

-          گفتم که مهندس جان . تو رفیق مایی ،همکار  ما بودی . اینجوری فردا کسی نمی تونه حرف و حدیثی برامون دربیاره ! بنویس ! یه چک برای همین امروز بنویس ، به چک هم بنویس برای سی روز دیگه . بنویس تا زودتر تمومش کنیم . کم کم وقت نمازه .

انگار مجبورم هر چه را که حاجی می گوید بپذیرم . اینجا تنها جایی است که در اهواز می شناسم و حالا دیگر وقت اینکه دنبال دستگاه دیگری بگردم را ندارم .

-          حاجی جان این دو تا چک رو بنویسم دیگه همه چیز تمومه ؟ دیگه کسی حرف و حدیث و روایت و حکایتی پشت سرمون نمی گه ؟

-          نه دیگه ! فقط می مونه یک چک بدون تاریخ به مبلغ پنجاه میلیون در وجه شرکت !

-          اون دیگه برای چی ؟

حاجی توضیح می دهد که چک پنجاه میلیونی در حقیقت ضمانت برگرداندن سالم ماشین است بعد از دو ماه . ضمانت اینکه اگر ماشین دزدیده شد ، یا چپ شد ، یا هر بلای دیگری سرش آمد ، خسارتش را پرداخت کنم . هر چه هم که برای حاجی بگویم که چرا باید برای دستگاهی که به زحمت سی میلیون ارزش دارد چک پنجاه میلیونی بدهم ، فایده ندارد . آخرش همان حکایت است :

-          مهندس جان ! ناراحت نشو برادر . گفتم که . ما دوستیم . رفیقیم و ...

بقیه حرفهای حاجی را نمی شنوم ! باقی مانده ی آب درون پارچی را که آبدارچی آورده بود ، توی لیوان می ریزم و یک نفس سر می کشم . دسته چک را دوباره از توی کیفم بیرون می آورم و می نویسم : « مبلغ یک میلیارد ریال معادل یکصد میلیون تومان ، در وجه شرکت ... » . چک را از دسته چک جدا می کنم و می دهم حاج رحیم و یک نسخه از قرارداد را برمی دارم . حاجی بلند می شود که با من خداحافظی کند . با رفیقش . با همکار سابقش . در حالی که از روی صندلی اش بلند می شود ، نگاهی به چک می اندازد .

-          چرا صد میلیون نوشتی مهندس جان ؟ من که گفتم پنجاه میلیون بنویس .

-          حاجی جان از یک میلیون بیشترش برای من فرقی نداره ! اما ما با هم رفیقیم . دوستیم . ما ارداتمندیم . بذار یه چک صدمیلیونی بنویسم که اگه کار بیخ پیدا کرد بگن رفیق حاجی صد میلیون چک داده نه پنجاه میلیون ! اینجوری حرف و حدیثی توش نیست دیگه !  

من و حاجی هر دو می خندیم و با هم روبوسی می کنیم و خداحافظی می کنیم و من از دفتر حاجی بیرون می زنم . خنده های هر دوی ما از ته دل است . او از اینکه قرارداد را همانجور که می خواسته نوشته خوشحال است و از ته دل می خندد . من هم فکر می کنم اگر دو تا دوست دیگر مثل حاجی داشته باشم به دشمن احتیاجی ندارم و خوشحال از این موضوع از ته دل می خندم !