یا علی ! بر تو باد به تلاوت آیة الکرسی بعد از هر نماز فریضه که محافظت نکند بر آن مگر پیامبر یا صدیقی یا شهیدی .
همچنین رسول خدا فرمود : هر که آیة الکرسی را بعد از نمازهای واجب بخواند مانعی برای او
جهت ورود به بهشت نخواهد بود .
در روایت دیگر آمده : که هر که آیةالکرسی را بعد از نماز های واجب بخواند نمازش مقبول درگاه الهی می گردد و در امان خدا باشد و خدا او را از بلاها و گناهان نگه میدارد .
امام باقر (ع) فرمودند :
هر که آیةالکرسی را یک مرتبه بخواند هزار مکروه و بدی از بدیهای دنیا و هزار مکروه و بدی
از بدیهای آخرت از او دور می گردد . آسانترین مکروه دنیایی فقر و آسانترین مکروه آخرتی عذاب قبر است .
امام باقر (ع) فرمود ": اگر کسی بعد از وضو یک بار آیةالکرسی بخواند خداوند ثواب
جهل سال عبادت را به او عطا کند و چهل درجه بالایش برد
و چهل حور العین را تزویجش کند .
آیة الکرسی ذکر رسول خدا (ص) در بستر موقع خواب بود .
امام صادق (ع) فرمودند :
سفر را با دادن صدقه و خواندن آیةالکرسی آغاز کن . و اگر در سفر در شب بخواند
خود و همراهانش سالم بمانند .
رسول خدا (ص) فرمودند :
آیةالکرسی از گنجینه ای در زیر عرش به من بخشیده شده و قبل از من به هیچ پیغمبری
داده نشده است . فرمدند : شبی بر من نگذشته که آن را نخوانم .
رسول خدا (ص) به علی (ع) فرمودند : قرآن کلام برتر و بزرگ است و سوره بقره
سید قرآن است و آیةالکرسی سید بقره است . سپس فرمودند :
در آیةالکرسی پنجاه کلمه است و در هر کلمه پنجاه برکت و خیر وجود دارد .
جهت ترس
اگر در جایی ترسیدی و یا به جای ترسناکی وارد شدی آیةالکرسی را بخوان .
جهت عزیز و محترم شدن
آیةالکرسی را بنویس و بر بازوی خود ببند به هر جا روی عزیز و محترم باشی .
علی (ع) فرمودند :
اگر کسی از شما از درد چشم بنالد آیةالکرسی را بر آن بخواند و در قلب خود معتقد باشد که خوب می شود
خداوند او را شفا می بخشد . انشا ء الله .
در سختیها و شدائد قرائت آیظالکرسی سیزده مرتبه نافع است .
جهت تقویت حافظه
هیچ چیز بیشتر از قرائت قرآن مخصوصآ آیةالکرسی در تقویت نیروی حافظه مؤ ثر نیست .
خواندن آیةالکرسی برای رفع بیخوابی مفید است .
اوایل روزهای سال ۱۳۸۰ با جمعی از دوستـــان عازم شهر مقدس قـــم شدیم در ایام حضور در قم با محقق بزرگواری آشنا شدیم که در مورد ظهور و نشانههای آن تحقیقات گستردهای انجام داده بود و با استدلالهای روایی جالب معتقد بود که ظهور بسیار نزدیک است نکات علمی سخنان ایشان، هر شنوندهای را به تفکر وامیداشت و قضیه فراتر از یک ادعای احساسی و بیبنیان بود تا این که در همان ایام توفیق، یارِ جمع دوستان شد و در صبح یک روز بهاری موفق به حضور در بیت علامه حسنزاده آملی (حفظه الله تعالی) شدیم و از نزدیک این دانشمند گرانقدر را زیارت کردیم داستان چگونگی حضور در محضر ایشان و ساعتی که در خدمت معظم له بودیم خود جریانی شیرین و درسآموز است که وقت مستقلی برای بیان میخواهد که در این مقاله مختصر نمیگنجد.
اما آنچه باعث شد آن جلسه برای این حقیر بهیادماندنی و سرنوشتساز شود مطرحشدن ماجرای تحقیق برادر محققمان در مورد ماجرای ظهور و نشانههای آن بود آن طلبه فاضل به تفصیل موضوع را برای حضرت علامه شرح دادند و ایشان باادب و حوصله مثال زدنی به دقت به سخنان ایشان گوش دادند همه دوستان حاضر در جلسه لحظهشماری میکردند تا عکسالعمل علامه حسنزاده را در قبال مسائل مطرحشده مشاهده کنند بعد از پایان سخنان برادر بزرگوار، استاد لحظهای تأمل کردند و سپس با خنده شیرین و معناداری به جمع نگاه کرده و با آن لهجه شیرین فرمودند خلاصه عرایض حضرات این است که میخواهید بفرمایید که ظهور حضرت نزدیک است؟ با تأیید دوستان ایشان فرمودند: اگر بــــگویم ظــــهور اتفـــاق افتـــــاده چه؟
همه جا خوردیم. اصلاً انتظار چنین مطلبی را از ایشان نداشتیم همه مات و متحیر این سخن ایشان بودیم و نمیدانستیم چه بگوییم؛
علامه که متوجه تحیر جمع شده بود بابیانی حکیمانه اینگونه مطلب را توضیح دادند برای توضیح مطلب باید مثالی بیان شود پروردگار متعال قواعد عالم ملکوت را نظیر و شبیه قواعد عالم ملک قرار داده و عالم تکوین را منطبق با عالم تشریع خلق کرده تا بشر با پی بردن به اسرار و قواعد عالم ملک و تکوین، پی به اسرار ملکوت و تشریع ببرد و از این هماهنگی و شباهت حکمتهایی استفاده کند یکی از این قواعد مسلم و عمومی طبیعت، تدریجی بودن تحولات میباشد فیالمثل حرکت وضعی زمین و در پی آن طلوع و غروب خورشید یک فرایند تدریجی است اگر خورشید به یک باره در آسمان زندگی مادی و طبیعی طلوع یا غروب کند در روند حیات اختلال ایجاد میشود و هیچ موجود زندهای قادر به تطبیق خود با تغییر وضعیت نور در میدان حیات نخواهد بود و نظم زندگی به هم میریزد.
خورشید باید به تدریج غروب و طلوع کند تا موجوداتِ تحت تأثیر خورشید بتوانند خود را با تغییرِ رخ داده تطبیق کرده و حیات به چرخهی نظم خود ادامه دهد نظیر همین اتفاق نیز در حیات معنوی و ملکوتی بشر، در حال، اتفاق افتاده است.
علامه بزرگوار در توضیح این مطلب فرمودند:
امام معصوم، خورشید آسمان حیات معنوی بشر است و طلوع و غروب ایشان در صحنه حیات بشر تابع قواعدی شبیه قواعد طبیعی خورشید است اگر مقوله غیبت و ظهور حضرت به طور دفعی و بدون هیچ زمینهای واقع شود، مسلماً جوامع بشری تاب این تحول شدید را نخواهد داشت.
بدین علت حکمت الهی مقتضی تدریجی بودن این اتفاق عظیم است با بررسی تاریخ حیات بابرکت حضرت در میابیم که این اتفاق در مورد غیبت حضرت واقع شده است غیر از اینکه حیات سه امام همام قبل از امام عصر(عج) تقریباً به حالت غیبت بوده و نوعی تمرین برای شیعیان برای زندگی مومنانه بدون ارتباط فیزیکی با امام بود.
غیبت حضرت به دو مرحله غیبت صغری و کبــــــری تقسیم می شود مرحله غیبت صغری به مثابه آماده کردن مردم برای غیبت اصلی و طــــــولانی حضرت بوده است.
همین حکمت در دوران ظهور حضرت هم رعایت خواهد شد بشری که در طول صدها سال در دل ظلمت زندگیِ بدون حاکمیت فرهنگ توحیـــــدی-ولایــــــی نشو و نما پیداکرده ظرفیت تحمل ناگهانی نور وجودی که به تعبیر قرآن زمین را اشراق میکند "اشرقت الارض بنور ربها..." را ندارد لذا باید واسطه در این بین وجود داشته باشد بدین معنا که مجالی برای تجلی نور ایشان در وسعتهای محدود به وجود آید، که مردم بتوانند خود را برای حضور آن مقام رفیع آماده کنند.
سپس آن عارف روشنضمیر تأملی کرده و با قاطعیت، جملاتی فرمودند که باعث شد جمع حاضر به وجد آمده و طوفانی از شادی و سرور در دل و جان حضار پدید آید؛
و آن از این قرار بود:
قرائن و شواهد نشان میدهد انقــــلاب اســـلامی و نــــظام مقـــــدس جمهـــــوری اســـــلامی ایران ظهور صغرای حضرت بقیه الله الاعظم و بین الطلوعین حکومت جهانی امام زمان ارواحنا فداه میباشد.
آنگاه این مژده بزرگ را بیان مثالهایی شرح دادند ایشان فرمودند:
مثلاً این مراسمات عبادی و معنوی را ببینید روزی در همین شهر قم، اگر چند طلبه به صورت انفرادی و با هزینه شخصی چند روزی اعتکاف میکردند، میگفتیم الحمدالله معنویت در حوزه پیشرفت کرده ولی اکنون میبینیم چند هفته قبل از ایام اعتکاف شاهد جوانانی هستیم که چندین شبانهروز و در سختترین شرایط و با کمترین امکانات در مساجد و حرمها معتکف میشوند و عمده هدف خود را خودسازی برای آمادگی ظهور اعلام میکنند مگر در ایام رژیم گذشته عموم مردم از معارف اهلبیت و ادعیه ایشان این قدر اطلاع داشتند!؟
در روز عرفه در غیر صحرای عرفه شاید خواصی پیدا میشدند که دعای عرفه سیدالشهدا را با آن مضامین بلند و عرشی را قرائت میکردند؛ اما اکنون چه؟ از ظهر تا عصر عرفه، مساجد، حرمها و خیابانهای اطراف و رسانهها بسیج میشوند تا میلیونها انسان اعم از نوجوان و جوان و پیر و زن و مرد و عامی و عالم در کنار هم نشسته و با ناله و تضرع، این دعای به این حجم را قرائت میکنند، اینها فرج امام زمان نیست، پس چیست؟
زمانی بر این ملت گذشت که حتی در میان خواص کمتر کسی پیدا میشد که بتواند قرآن را از روی مصحف، به درستی قرائت کندتا چه رسد به درک معانی و معارف قرآن اما اکنون میبینیم که در سراسر کشور دهها هزار حافظ و قاری قرآن تربیتشدهاند که به دنبال درک حقائق قرآن و عمل به آنها هستند، آیا اینها جلوههای ظهور نیست؟
نمـــاز جمعهها، راهپیماییها، جهـــادها و شهادتها، احیـــاء مهدیهها و جمـــکران، اقـــــبال مردم به دعـــــای ندبــــه و... همه و همه نشان از یک خیزش عظیم و تحولی بیسابقه در تاریخ تشیع و همه جلوههایی از ظهور صغری است.
انقـــــلاب اســـــلامی ایـــــران
ظهـــــور برنامهای، شخصیـــــتی و حقــــوقی حضرت مهـــــــدی موعـــــود(عج) بوده و ظهــور جهانی و اصلی حضرت، ظهـــور شخصی و حقیـــقی ایشــان میباشد هر کس هر کاری میخواهد در دوران ظهور انجام دهد الان شروع کند چون وقتش فرا رسیده و زمینهاش از هر جهت آماده است.
منبع: کانون مهدویت دانشگاه فردوسی مشهد
عن جبیربن مطعم أن رسول الله صلى الله علیه وسلم قال لیس منا من دعا إلى عصبیة ولیس منامن قاتل على عصبیة ولیس منا من مات على عصبیة)رواه ابو داود. مشکوة باب المفاخرة والعصبیه.
رسول الله صلى الله علیه وسلم فرمودند: (نیست از ماکسیکه بخواند مردم را بجانب عصبیت(باعث شود مردم را تا عصبیت کنند) و نیست از ماکسیکه جنگ کند، بجهت عصبیت و نیست از ما کسیکه بمیرد (بر عصبیت).
بلى !عصبیت که بر باطل بوده و بطریق ظلم باشد مذموم و مسلمانان از آن منع گردیده است.
اصل عصبیت چیست؟ به حدیث توجه نمائیم.
عصبیت مذموم یارى دادن تست قوم خود را بر ظلم.
اینمسعود رضى الله عنه از نبى کریم صلى الله علیه وسلم روایت کرده که فرمودند: (کسىکه یارى دهد قوم خود را بناحق، پس وى، مانند شترى است که فرو افتاده درچاه و هلاکشده، پس آن اشتر را کشید به دم و معلوم است که اشتر از چاه بدم کشیده نه برآید)رواه ابو داود.
تعصبجاهلانه و ناحق مصیبت و بلاى بزرگى است که فرد آغشته بر آنرا مانند اشتر بجاهافگنده که بیرن شدان از آن مصیبت اگر خداوند نخواهد مشکل و نا ممکن میباشد.
قومیت ویا نشنلستى زمانیکه در فکر و دماغ انسان رخنه کرد طبیعتاً در وجود آن شخص مبتلا بهاین تکلیف تعصب جاهلانه را بوجود آورده و بعد این تعصب تقویه و رشد نموده و بلاخرهشخص مصاب به این مرض از تمام مردم دورى و تنفر نموده و همه کس که از دایره قومیت ویا گروه او خارج باشد بیگانه شمرده و با او دشمنى ورزیده که بعداً نزد این چنینشخص راستى – صداقت و امانت- عدالت هیچ اهمیت نداشته به همین سبب شخص عالى و محترمو پاک بر حق که از دایره رسم شده قومى و نشنلزم او بیرون باشد اهمیتى نداشته و فردناکاره و فاسد و به ناحق مربوط قوم خویش را بر قوم دیگرى ترجیح میدهد.
سلام علیکم خوش آمدید آقا جان بفرمائید قدم بر چشم نوکرتان گذاشته اید ، حضرت امام رضا علیه السلام با لبخند و ملاطفت پاسخ سلام مرد حمّامی را دادند و فرمودند حال شما چطور است برادر؟ مرد حمّامی که انتظار چنین برخورد گرمی را از آقا نداشت خواست به پای آقا بیفتد ولی آقا دست مبارکشان را زیر چانه او قرار دادند و فرمودند برخیز برادر معصیّت دارد هیچ مومنی جز در برابر خداوند بر خاک نمی افتد ، شاگرد حمّامی جلو آمد و خواست رخت و لباس آقا را از دستشان بگیرد و بنا بر وظیفه اش به ایشان در حمّام کردن کمک کند ولی مرد حمّامی به او گفت شما به دیگران برس من خود در خدمت حضرت آقا هستم ، مرد حمّامی هر چه در توان داشت در خدمت به حضرت علیه السلام کوتاهی نکرد از بهترین شوینده هایش برای ایشان استفاده کرد و بسیار در کشیدن کیسه و لیف به بدن مبارک آقا رعایت نمود و چنان کارش را با دقّت انجام می داد که گویی یک قطعه چینی بسیار شکننده و ظریف را در دستانش گرفته و می ترسد که از دستش بیفتد ، هر از گاهی خیلی سریع و مودبانه بدن مطهر حضرت آقا را می بوئید و می بوسید و عمدا" نیز کمی استحمام را طولانی کرد تا مدّت بیشتری در خدمت حضرت آقا باشد ، حضرت آقا به او فرمودند برادر چند وقت است که در نیشابور زندگی می کنی؟ مرد حمّامی پاسخ داد آقا جان نوکرتان در همین شهر متولد شده است و پدر در پدر از شیعیان و نوکران شما و اجداد بزرگوارتان بوده ایم ، حضرت از اوضاع خانواده مرد حمّامی سوال کردند ، مرد حمّامی پاسخ داد آقا جان نوکرتان عائله مند است شش سر نان خور دارم این حمّام هم اجاره ایی است چرخ زندگی ام بزحمت می چرخد ، حضرت آقا استحمامشان تمام شد و مرد حمّامی در پوشیدن لباس به حضرت آقا کمک کرد و تعظیم و تکریم بسیار نمود ، موقع رفتن حضرت آقا از کف حمّام تکّه سنگ پایی به قدر یک مشت را برداشتند و در کف دست مرد حمّامی قرار دادند ، مرد حمّامی دست حضرت آقا را بوسید و آن سنگ را گرفت و نگاه کرد و دید پاره ایی طلای ناب است ، خود را به پای حضرت آقا انداخت و باز هم حضرت آقا او را بلند کردند و فرمودند برادر مگر من به تو نگفتم این کار معصیّت است؟ حمّامی که به پهنای صورتش اشک می ریخت گفت آقا جانم نوکرت به قربانت برود دستتان درد نکند ممنونم ولی من طلب عطای دیگری دارم ، حضرت آقا فرمودند بگو ، مرد حمّامی گفت آقا جانم می خواهم در وقت مرگ در کنارم باشید و به ملک الموت سفارشم را بکنید که بر من سخت نگیرد ، حضرت آقا فرمودند این طلا را بگیر و صرف اموراتت کن آن درخواستت را هم انشاالله انجام خواهم داد...(یکسال بعد) هیهات هیهات هیهات آقا جانم نیامد ، زن مرد حمّامی به او گفت مرد مگر نمی دانی حضرت آقا در مرو هستند چگونه به بالین تو بیایند؟ مردحمّامی گفت زن تو چه می دانی؟ مگر آقا جان در قید و بند زمان و مکان است که نتواند بیاید؟ حتما" از من گناهی سر زده و تقصیری کرده ام که آقا جان روی مبارکشان را از من برگردانده است (صدای کلون در) بله بفرمائید ، سلام علیکم خواهر من علی ابن موسی هستم به احوالپرسی شویت آمده ام ...، سلام علیکم برادر حال شما چطور است؟ و علیکم السلام و رحمت الله آقا جان خیلی خوش آمدید مشرّف فرمودید مرد حمّامی این را گفت و تلاش کرد که به احترام حضرت برخیزد ولی آقا دست مبارکشان را بر روی شانه آن مرد قرار دادند و اجازه ندادند که برخیزد و روی مرد محتضر را بوسیدند ، مرد حمّامی چون سیل اشک می ریخت و با گوشه آستین لباس آقا اشکش را پاک می کرد و گفت آقا جانم نوکرت به قربانت برود داشتم از آمدنتان ناامید می شدم ، حضرت نگاهی به گوشه اطاق کردند و به ملایمت پاسخ سلام فرد نادیده ایی را دادند و فرمودند از ماست بر او سخت مگیر ، سپس سر مرد حمّامی را در بغل گرفته و در گوشش قرآن خواندند و زمانی هم که جان به جان آفرین سپرد چشمانش را بستند و خود نیز شخصا" عهده دار مراسم نماز میّت و کفن و دفن او شدند...(غروب همانروز مجلس درس و بحث مامون در مرو) مامون گفت یا ابالحسن چه شد که ما به یکباره چند ساعتی حضور شما را درک نکردیم؟ حضرت آقا فرمودند با یکی از دوستانمان عهدی و قراری داشتیم که برای ادای آن رفته بودیم./.