سرا پا اگر زرد و پژمردهایم
ولی دل به پاییز نسپردهایم
چو گلدان خالی لب پنجره
پر از خاطرات ترک خوردهایم
اگر داغ دل بود ما دیدهایم
اگر خون دل بود ما خوردهایم
اگر دل دلیل است آوردهایم
اگر داغ شرط است ما بردهایم
اگر دشنه دشمنان، گردنیم
اگر خنجر دوستان، گردهایم
گواهی بخواهید: اینک گواه
همین زخمهایی که نشمردهایم
دلی سربلند و سری سر به زیر
از این دست عمری به سر بردهایم
قیصر امین پور
آری از پشت کوه آمده ام...
چه می دانستم این ور کوه باید برای ثروت،حرام خورد؟!
برای عشق خیانت کرد!
برای خوب دیده شدن دیگری را بد نشان داد!
برای به عرش رسیدن دیگری را به فرش کشاند!
وقتی هم با تمام سادگی دلیلش را می پرسم
می گویند: از پشت کوه آمده!
ترجیح می دهم به پشت کوه برگردم و تنها دغدغه ام سالم
برگرداندن گوسفندان از دست گرگ ها باشد، تا اینکه این ور کوه
باشم و گرگ!
از کوروش پرسیدند: زندگی خود را بر چند اصل استوار کردی؟ گفت:
1- دانستم کار مرا دیگری انجام نمیدهد ، پس تلاش کردم
2- دانستم که خدا مرا میبیند، پس حیا کردم
3- دانستم رزق مرا دیگری نمیخورد، پس آرام شدم
4- دانستم پایان کارم مرگ است، پس مهیا شدم
در پناه ایزد یکتا،مولایی
ربیع الاول ، سالروز جوشش دو چشمه زلال هستی است. در این روز ، رسولاکرم صلی الله علیه و آله و سلم در عام الفیل (53 سال پیش از هجرت) و امام جعفر صادق علیه السلام(83 قمری) متولد شدند و به هستی معنای دیگری بخشیدند. دراین روز ، فروغ محمدی طلوع کرد و نور جعفری در جهان جلوه گر شد. روزی کهرسول اکرم قدم های مبارکش را به این جهان نهاد ، بزرگ ترین حادثه تاریخبشر روی داد. با وقوع این حادثه مبارک ، وقایع مهم دیگری نیز اتفاق افتادکه همه این وقایع حکایت از این داشت که حادثه بسیار شگفت و بسیار سرنوشتسازی در جهان روی داده است.....
دشمن، سیاسی و سیاستمدار است؛ مغزِ طرّاحِ سیاسی دارد، فکر میکند که چهکار باید بکند. یکی از طرّاحیها این است که حرف آخر را اوّل نزنند؛ آرام آرام و بتدریج طلبکاری ایجاد نمایند و طرفِ مقابل را وادار به عقبنشینی کنند. بهمجرّدی که عقبنشینی کردید، طلبکاری دیگری شروع خواهد شد. حالا بعضیها میگویند چیزی بدهیم، چیزی بگیریم! بدهیمش درست است، بگیریمش درست نیست؛ هیچ چیز نخواهند داد. شعارهایی را درست میکنند؛ ایران را در محور شرارت گذاشتهاند. فلان کارها را بکنیم تا ما را از محور شرارت بردارند! این شد حرف!؟ غلط کردند گذاشتند که حالا بخواهند بردارند. دوباره و هر وقت لازم شد، ما را در محور شرارت میگذارند. اگر قرار است قدرتی این امکان و توان را پیدا کند که اخمهایش را در هم بکشد و بگوید من قوی هستم و میزنم و میبَرم و میبندم؛ حواستان جمع باشد، انسان جا بخورد، این جاخوردن، حدّ یقف ندارد؛ شما این سنگر را عقب مینشینید، فرض کنید فلان الحاقیه را قبول میکنید، بعد یک مطالبه دیگری را مطرح میکنند: فلان دولت غیرقانونی را به رسمیت بشناسید! باز همان فشارها و همان تهدیدها. بهمجرّدی که فلان دولت غیرقانونی را به رسمیت شناختید، باز یک درخواست دیگر مطرح میشود: اسم اسلام را از قانون اساسیتان بردارید! شما باید ذرّهذرّه عقب بنشینید؛ این حدّ یَقِفی ندارد. من این موضوع را بارها به بعضی از مسؤولانی که دچار وسوسه و واهمههایی بودند، گفتهام که حدّ یَقفِ فشار آمریکا کجاست؛ آن را مشخّص کنید، که اگر به آنجا رسیدیم، دیگر بعد از آن هیچ فشاری علیه ما نخواهد بود. من عرض کنم حدّ یقف کجاست؟ آنجایی است که شما - که چنین حقّی را نه شما دارید، نه من - از طرف ملت ایران اعلام کنید که ما اسلام، جمهوری اسلامی و حکومت مردمی را نمیخواهیم؛ هر کسی که شما مصلحت میدانید، بیاید در این مملکت حکومت کند! این حدّ یَقِف است؛ اوّلِ اسارت مملکت. مگر میتوانیم؟ من و شما مگر میتوانیم مملکت را به دست دشمن بدهیم؟ مگر ما چنین حقی داریم؟ این ملت ما را برای این سرِ کار نیاورد.
بخشی از بیانات رهبر فرزانه انقلاب در دیدار با نمایندگان مجلس شورای اسلامی 92/03/07
وقتی اتلتیکو ظاهر شد، من هیچ شک و تردیدی نداشتم. می خواهم از میلان تشکر کنم چرا پیدا کردن راه حل را آسان نمودند و من در جستجوی خوشحالی به اتلتیکو می روم. وقتی بچه بودم رؤیای بازی در اتلتیکو را داشتم و بازگشت دوباره به آنجا رؤیای دیگری است که تکمیل می شود.
مردم می دانند که آنجا خانه من است و من در شکست های آنها ناراحتی را احساس می کردم و از موفقیت هایشان لذت می بردم. هیچکس نمی تواند در مورد احساسات من هنگام پوشیدن پیراهن اتلتیکو شک و تردیدی داشته باشد. هواداران اتلتیکو همیشه از شما می خواهند که تمام توان خود را در زمین به کار گیرید و من می توانم اطمینان دهم که این کار را حتی با شدتی بیشتر انجام خواهم داد."