روز بیشتر مردم است ، حتما برای شما هم پیش آمده است که فراموش کرده اید کلیدهایتان را کجا گذاشته اید، نام دوست دوران کودکی تان چه بوده است و یا شماره تماس محل کار همسرتان را فراموش کرده اید و...
حتما برای شما هم پیش آمده است که فراموش کرده اید کلیدهایتان را کجا گذاشته اید، نام دوست دوران کودکی تان چه بوده است و یا شماره تماس
محل کار همسرتان را فراموش کرده اید و... تمام ما در روز با چنین اتفاقاتی روبرو هستیم،اگر گاهی چنین مسائلی برایتان اتفاق می افتد، کاملاً طبیعی است، ولی اگر مرتب دچار این قبیل مشکلات می
شوید، باید به درمان آن بیشتر توجه کنید.
نامه یک همسنگر دوران دفاع مقدس به رضا حسن زاده - گروگان فرقه رجوی
منبع: انجمن نجات مرکز گیلان| دوشنبه ۱ دی ۱۳۹۳ چاپ
بسمه تعالی
خدمت برادر و دوست عزیزم آقای رضا حسن زادهبا سلام و احترام اینجانب قاسم بابائی
ازاستان گیلان – خمام ساکن روستای فشتکه هم محلی وهمسنگری تو و همدوره سربازی این
نامه را درشب یلدای زمستان 1393 درحالی می نویسم که به اتفاق دو برادرانت بنامهای
جعفر(محرم) وحسن حسن زاده وسایر دوستان وهم محلیهای تو درقهوه خانه خودم هستیم .
من بعد از پایان سربازی سر کاررفته و ازدواج کردم و صاحب دو فرزند پسر و دختر شدم
و خیلی از زندگی درکنار خانواده ام خوشحال و راضی هستم. روستای ماخیلی آباد و رشد
کرده است.
رضاجان یاد دوران سربازی بخیر خصوصا دوران آموزشی در چهل دختر که بودیم. راستی
یادت هست که بلندگو اعلام کرده بود ما ملاقاتی داریم چند نفر از بچه محلیهای ما
بنامهای احمد یعقوبی،عزیزحسین پور و اسماعیل رئوفی باهم بودیم. یاد دوران جنگ
درمنطقه جنگی مهران بخیر که همیشه به همدیگر سرکشی میکردیم و موقع رفتن به مرخصی
از همدیگر نامه میگرفتیم ومیبردیم برای خانوادها یمان. یادت هست که یک روز نهار امدم
پیشت در سنگرت که خیلی اصرار داشتی پیشت بمانم و من گفتم که پست نگهبانیم شروع شده
است.
رضا جان جایت اینجا خیلی خالیست تمام بچه های هم سن و سالمان همیشه از شما و
خاطرات ما یاد میکنند و آرزوی دیدارت را دارند . راستی خانواده شما خیلی آرزوی
دیدارت را دارند و لحظه شماری میکنند. رضاجان راستی دوستانت که با تودر اسارت
بودند بنامهای آقایان اکبرمحبی،حمیدحاجی پور، رضارجب زاده وحسن شرقی که آزاد شده و
به آغوش گرم خانواده خود باز گشته اند با آنها ملاقات حضوری داشتیم که خیلی از
اوضاع واحوال گیلان و محل خود راضی و خوشحال هستند و آرزوی دیدارت را دارند.
رضاجان ببین از اردوگاه اشرف تا کمپ لیبرتی بچه هائی که با تو بودند الان با شما
نیستند اکثرا به آغوش خانواده هایشان بازگشته اند . حداقل این چند سال عمری که
مانده است بیا تا در خاک کشور عزیزمان ودر روستای خوش آب و هوای خودمان یعنی فشتکه
دور هم باشیم و از طبیعت زیبا و دریای نیلگون و جنگلهای زیبا و زمینهای کشاورزی و
تازگی ازمنطقه آزاد گلشن لذت ببریم .
به امید دیدار شما دوست و برادر عزیزم رضاجان دوستدارت قاسم بابائی و برادرانت و
کلیه دوستان و آشنایان و هم محلی هایت در فشتکه زیبا . خدا یارت باد.
قاسم بابایی
بسمه تعالی
(( نیکی در همه جای دنیا پسندیده است وکمک به همنوع پسندیده ترین نیکیهاست.بی
تردید نیکوکاران از بندگان مخلص خداوند یکتا هستند))
سرکارخانم ناوی پیلای کمیسر حقوق بشر سازمان ملل متحد درعراق
با سلام و تائیدات الهی
به استحضار میرساند در طول جنگی که 33 سال پیش بر ملت مظلوم ایران تحمیل شدیکی
ازفرزندان ما بنام رضاحسن زاده که دردفاع از آب وخاک خود درمقابل متجاوزان به جبهه
رفته و مجروح گشته بود توسط نیروهای صدام اسیر گشته و سپس سازمان منافقین به بهانه
ی کمک به اسرای جنگی و بردن آنها به سازمان صلیب سرخ وی را از اردوگاه اسراخارج
وبه کمپ اشرف وقت منتقل نموده که تاکنون از حداقل حق و حقوق هرانسان که دیداربا
خانواده خود میباشد را محروم کردند.
ماجهت دیدار با ایشان بارها به کشور عراق رفته اما متاسفانه هر بار با فحاشی و سنگ
پرانی گماشتگان سازمان مواجه شدیم که یکی ازما بشدت مجروح شدیم که مستندات آن
درسایت نجات منتشرشد . همچنین اخیرا اطلاع حاصل نمودیم که گروه تروریستی داعش
دراطراف کمپ لیبرتی علیه یک کاروان ملل متحد دست به عمل جنایتکارانه تروریستی زده
است لذا از شمامقام عالی جهانی استدعای عاجزانه داریم که اجازه ندهید رجوی خائن
جهت رسیدن به اهداف شوم وجاه طلبانه خویش اعضای فریب خورده خودرا ازروی بی خبری به
قربانگاه بفرستد و همچنین درخواست انتقال عزیزان خود از لیبرتی نا امن به دنیای
آزاد را داریم .
با درایت و اقتداری که دارید جهت حفظ و ایجاد امنیت فرزندان ما و انتقال سریع آنها
به جوامع آزاد بشری تلاش نموده و امید داریم که اقدام شما جهت بازگرداندن عزیزان
ما به آغوش خانواده ها در حافظه تاریخ ثبت و نامتان در قلب خانواده ها جاویدان
بماند. .
با تشکر و تقدیم احترام : خانواده رضا حسن زاده
شماره های تماس : 00989113308712 – 00989118373754
عوامل اصلی شکل گرفتن فرهنگ ایران را میتوان در امپراتوری پارسیان (هخامنشیان)، دوران شاهنشاهی ساسانیان، سلطه اعراب، حملات مغول و دوران صفوی جستجو کرد. برای شناخت فرهنگ ایران باید به کشورهای مستقلی که در پیرامون ایران هستند نیز نگریست. افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان، جمهوری آذربایجان و حتی ارمنستان و گرجستان و همچنین کردهای عراق و ترکیه و پاکستان همگی کم یا زیاد گوشهای از فرهنگ ایران را به ارث بردهاند. حتی سرود ملی پاکستان به زبان پارسی است.[۱]
در مجموع میتوان عناصر فرهنگ ایرانی را که فراتر از مرزهای سیاسی ایران است به اختصار چنین برشمرد: ۱- زبان پارسی و دیگر زبانهای ایرانی ۲- اعیاد ملی از جمله نوروز و شب یلدا و تقویم هجری شمسی ۳- دین اسلام و به ویژه مذهب تشیع ۴- دینها و آیینهای زرتشتی، مهرپرستی و ۵- هنر ایرانی (ادبیات و شعر پارسی، معماری ایرانی و غذای ایرانی)، ۶-فرهنگهای محلی اقوام ایرانی
رحلت پیامبر اکرم و شهادت سبط اکبرش امام حسن مجتبی و امام رضا علیهم السلام را به همه شیعیان و محبان اهل البیت تسلیت عرض می کنم
خلاصه ای از زندگی امام حسن علیه السلام
#- قال رسول الله (ص) : من احب الحسن والحسین فقد احبنی ومن ابغضها فقد ابغضنی[1]
#- قال رسول الله (ص) : الحسن والحسین امامان قاما او قعدا
زندگی امام حسن (ع) را می توان به چهار قسمت تقسیم کرد
1- از ولادت آن حضرت تا رحلت پیامبر اکرم
2- ازرحلت پیامبر تا بعد از شهادت حضرت علی (ع)
3- ازآغاز حکومت تا صلح با معاویه
4- یعد ازصلح تا شهادت
#- اما دوره نخست زندگی امام حسن (ع)
امام حسن (ع) درشب شننبه 15 رمضان سال سوم هجری درمدینه به دنیا آمد با تولد آن حضرت مدینه غرق شادی ونشاط شد حضرت علی اورا در پارچه زردی پچید وبه خدمت پیامبر آورد پیامبر از اینکه اورا در پارچه زرد دید ناراحت شد ودستورداد آن پارچه زرد را باز کنند واو را در پارچه سفید به پیچند و بعد بنا به دستور خدا که فرموده بود حضرت علی بمنزله هارون برای شما هست پس باید نام اورا شُبَرکه به عربی حسن می شود نام بگذار بعد در گوش راستش اذان ودر گوش چپ آن حضرت اقامه گفتند بعد در روز هفتم گوسفندی را عقیقه کردند و موهای سرش را تراشیدن وبه وزن موهایش صدقه دادند گفته شده که امام حسن ازنظر شباهت مانند جدش بود لذا هروقت حضرت فاطمه لالائی می گفت این شعررا می سرود : انت شبه به ابی لست شبیها به علی
کُنیَت آن حضرت ابومحمّد است ، و القاب آن بزرگوار: سیّد و سبط و امین و حجت و برّ و نقیّ و زکیّ و مجتبی و زاهد وارد شده است
#- دوران کودکی امام حسن بهترین دوران بود زیراتا هشت سال درآغوش پرمهر پیامبر اسلام بسر برد وپیامبر این دو برادررا بسیار دوست می داشت ودائم می فرمود حسن وحسین دو سید جوانان اهل بهشت هستند هر کس آنها را اذیت کند مرا اذیت کرده وهرکس مرا اذیت کند خدا را اذیت کرده
ونیز نقل شده که پیامبر(ص) امام حسن را بردوش خود قرار می داد وگاهی در موقع نماز امام حسن بردوش پیامیر سوار می شد وپیامبر با ملاطفت تمام آن حضرت را به زمین می گذاشت وگاهی وقتها این قدرسجده راطول می داد تا خود آن حضرت بلند می شد .
محمد اسمائیل بخاری از ابی بکره نقل می کند که گفت دیدم پیامبر را که « رایت النبی علی المنبر والحسن بن علی معه وهو یقبل علی الناس مره وینظر الیه مره اخری ویقول ابنی هذا سید » این فرزند من سید وآقا است.
#- نقل داستانی از کودکی امام حسن ع : نقل شده که وقتی پیامبر پنچ یا شش سال داشت اکثر اوقات در پای منبر پیامبر می نشست وبه سخنرانی پیامبر (ص) گوش فرامی داد و وقتی که بر می گشت خانه آنچه را که پیامبر فرموده بود برای مادر نقل می کرد وقتی حضرت علی ع به خانه می آمد حضرت فاطمه (س) آنچه را که درمسجد اتفاق افتاده بود را برای حضرت علی نقل می فرمود حضرت عرض کردند شما که در مسجد نبودید پس چه کسی این مطالب را برای شما نقل کرده است حضرت فاطمه جریان را برای حضرت نقل کرد یک روز حضرت علی مقداری زودتربه خانه می آید تا مشاهده کند فرزندش چگونه سخن می گوید
امام حسن وقتی خواست برروی متکاها بنشیند وسخن بگوید زبانش به لکنت افتاد مادرفرزندش را در آغوش کشید وفرمود تو را چه می شود فرزند گرامیم امام حسن ع فرمود : مادرجان حس می کنم مرد بزرگواری دارد به حرفهای من گوش می دهد که دراین زمان حضرت علی ع بیرون می آید وامام حسن را درآغوش می کشد .
#- دوره زندگی دوم امام حسن ع از بعد از رحلت پیامیراکرم شروع می شود که امام هشت سال بیش نداشت که دوران بسیار سختی بود ولی امام این دوران را با موفقیت وافتخار گذراند در این زمان بود که بنا به گفته مورخانی مانند ابن اثیر ابن خلدون امام حسن به همراه برادرش امام حسین درفتح شمال افریقا شرکت می نماید که این در زمان حلافت عثمان بود
همچنین ابونعیم اصفهانی می نویسد که امام حسن در فتوحات ایران به گرگان رسید ه بودند
#- دوره سوم زندگی امام حسن بعد از شهادت حضرت علی ع بود که ازسخت ترین دوران زندگی آن امام بزرگوار است امام بعد از شهادت پدربزرگوارش مردم را درمسجد کوفه جمع می کنند و سخنرانی کردند که خیلی مردم تحت تاثیر قرار می گیرند که بلافاصله بعد از سخنرانی عبد الله ابن عباس بلند می شوند ومردم را تشویق به بیعت می کنند ومردم گروه گروه با حضرت بیعت می کنند امام حسن عبدالله ابن عباس را فرماندار بصره و قیس ابن سعد را و سعید ابن قیس وعبیدالله ابن عباس رابه فرماندهی نیروهای مسلح برگزید وبسیاری از والیان را که در زمان پدربزرگوارش در منصب بودند را گذاشت که در همان منصب باقی بمانند .
امام حسن (ع)هنوز نتوانسته بود اوضاع را درست دراختیار بگیرد که شیطنت های معاویه شروع شد لذا جلسه ای را تشکیل داد واز افرادی مانند عمرعاص و قیس ابن اشعث و جمعی از بزرگان دعوت کرد تا نقشه نابودی سپاه امام حسن را بکشن و تصمیم گرفتن تا این روش ها را برای سرکوبی اجرا کنند :
1- به سرتاسر منطقه تحت تسلط امام حسن جاسوس بفرستند
2- نیروهای ارشد نظامی را با پول بخرند
3- شایعه پراکنی کنند که امام حسن خواهان واگذاری حکومت به معاویه است
4- وحدت کوفیان را نابود کنند وبین آنها اختلاف بیندازند
این جریانات از دید تیزبین امام حسن مخفی نماند وحتی بعضی از جوسوسان معاویه را گرفته واعدام کردند و لذا امام شروع کردند به نوشتن نامه به معاویه و نصیحت کردن ایشان، که کارگرنیفتاد بدین خاطر امام مجبورشدند درآخرین نامه بنویسند که گویا چیزی جز شمشیرنمی تواند بین من وشما حاکم باشد که با این نامه معاویه خود را آماده جنگ کرد ودرمرحله اول 60 هزارسپاه جنگی آماده کرد وبه سوی فرات فرستاد .
امام حسن هم « حجرابن عدی »را فرمود که مردم را به مسجد فراخواند مردم جمع شدند امام آنها را به جهاد فراخواند ولی متاسفانه هیچ کس گوش نداد و دعوت امام را لبیک نگفت.
عدی ابن حاتم ازاین سستی مردم ناراحت شد و اطاعت خویش وقبیله اش را اعلام کرد وبا سپاهیانش به سوی نخلیه حرکت کرد اردوگاه امام حسن ع هم حرکت کرد وبعد از آن دیگران مانند قیس بن سعد , معقل ابن قیس , زیاد ابن صعصه از آن حضرت حمایت کردند و با تلاش فقط 12 هزار نفر سپاه فراهم شد وامام مجتبی تا دیرعبد الرحمن پیش رفت ودردیر عبدالرحمن بخاطرجمع آوری سپاهیان از ایران وبصره توقف کرد وفرماندهی سپاه را به ترتیب به عبیدالله عباس , قیس ابن سعد ,وسعید ابن قیس سپرد وفرمود شماها راهی مسکن شوید ودر مقابل معاویه حالت تدافعی بگیرید تامن با سپاه مدائن به شما برسم.
که درآنجاه دشمنان وجاسوسان من جمله تعدادی از خوارج به امام قصد سوء کرده وخیمه آن امام بزرگوار را غارت کردند
لذا امام مجبور شد بدین دلائل صلح کند
1- روحیه ضعیف سپاهیان وتعداد اندک آنها
2- رغبت نداشتن به جنگ وتسلیم فرمانده ارشد سپاه
3- متفرق بودن کوفیان
4- خطرحمله رومیان به حکومت اسلامی
5- برافراشته ماندن پرچم مبارزه با حفظ شیعیان و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام
تاریخ شهادت امام حسن :
در شهادت آن امام مظلوم اختلاف است ، بعضى در هفتم صفر سال پنجاهم هجرى و جمعى در بیست و هشتم آن ماه گفته اند و در مدّت عمر گرامى آن جناب نیز اختلاف است و مشهور چهل و هفت سال است ، چنانچه صاحب(کشف الغمّه ) به روایت ابن خشّاب از حضرت باقر و صادق علیهماالسّلام روایت کرده است که مدّت عمر شریف امام حسن علیه السّلام در وقت شهادت چهل و هفت سال بود که بنا به دستور معاویه توسط همسرش جعده به وسیله ی زهری که معاویه فرستاده بود صورت می گیرد و مظلومانه مانند جده اش زهرا (س)در قبرستان بقیع دفن می شوند.
ثواب زیارت
قال رسول الله (ص):
ُ وَ مَنْ زَارَهُ فِی بَقِیعِهِ ثَبَتَتْ قَدَمُهُ عَلَى الصِّرَاطِ یَوْمَ تَزِلُّ فِیهِ الْأَقْدَام . کسی که فرزندم حسن را در بقیع زیارت کند روی پل صراط قدم هایش نمی لرزد روزی که همه قدمها متزلزل خواهد شد.[2]
منابع مورد استفاده :
1- بحار الانوار
2- منتهی الامال (فصل چهارم )
3- تاریخ طبری
4- الطبقاتالکبری،خامسة1،ص:225