در اوج جوانی، رخ به رخ با آن امیر عابدینی ایستاد که بت مدیریت فوتبال فارسی شده بود. با دایی گلاویز شد، ، برای چیرو اخم در هم کشید، یک بار صدایش را برای مصطفوی بالا برد، دعوایش با دایی را کش داد و برای فدراسیون و مهدی تاج رجز خواند و رخ به رخ با رویانیان ایستاد. تمام اعتراضاتش را که مرور می کنیم، از آن عنفوان جوانی تا امروز، ناحقی نمی بینیم. «حق» را عامیانه، کودکانه، به ساده ترین روش ممکن، بدون هیچ سیاستمداری و تعقلی به زبان آورده..
در نهایت هم ندامتی در رفتار و گفتارش ندیدیم. زندگی اش با همین تندخویی ها و غلبه دایمی حس بر عقلش معنا شده. زبانش تند بوده، کلامش تلخ! اما کدام یک از اظهارنظرهایی که در مورد این فوتبال و مردانش داشته از دایره حق بیرون بوده؟ از اولین فریادهایش در یک هفته نامه تا آخرین اعتراض بی صدایش در کمپ تیم های ملی. «قیصر» آرام ندارد. اگر داشت، قیصر نبود. اگر داشت، این هویت و شناسنامه و تشخصش نبود. اگر قرار بود کریمی، همسفر کروش، همراه عابدینی، هم پیاله دایی، هم سفره رویانیان و شود که دیگر کریمی نبود! امروز به عقب برگردیم... کدام یک از فاشگویی ها، اعتراضات، فریادها و قهرهایش ناحق بوده؟
تمیزترین انتخاب همین است.
توپخانه هایت را جمع کن و با مصالحه وارد شو. دقیقا 508 سال پیش، واسکودوگامای جهانگرد با کمک یک ایرانی تبار، به مدد مانوئل اول (پادشاه وقت پرتغال) رفت تا بنادر ایران را فتح کند. این همه لشگرکشی برای چه؟ دست یافتن به «راه ابریشم» و شریان تجاری شرق و غرب. امروز کارلوس کروش، باز هم با کمک یک ایرانی، یک ستاره نامدار، یک شخصیت مقبول اجتماعی و ورزشی، به شریان اقتصادی فوتبال ایران می رسد. قراردادش را امضا می زند، با حسین هدایتی دیدار می کند و وعده کمک های هنگفت می گیرد، با وزیر ورزش همکلام می شود و بعد... تمام!
✍ تولد : اسم شناسنامهای برادرم نادر می باشد" اما مادرم در خانه به خاطر عشقی که به آقا اباعبدالله(ع) داشت، حسین صدایش میزد!
✍ تغییر نام خانوادگی : برادر شهید در باره تغییر نام خانوادگی شهید میگوید: «این مربوط به سال ۱۳۶۵ میشود. ایشان خیلی دنبال این رفت که برای شهرت بصریا، یک ریشه و عقبهای پیدا کند. راستش ما ربطی هم به بصرة عراق نداریم و این فامیل، به اصالتمان هم دخلی ندارد. خـلاصه وقتی دست نادر به جایی نرسید، تصمیم گرفت شهرتش را تغییر دهد. من قبلاً شهرتم را به شهرت مادریام[فقیه] تغییر داده بودم. شهید " خودش رفت، اقدام کرد و درخواست داد و به دلیل ارادت خاصی که به حضرت مهدی,عج, داشت، شهرتش را مهدوی گذاشت.»
✍ تحصیلات : او تحصیلات ابتدایی را در دبستان« زائرعبّاسی » آغاز کرد و با موفقیّت به پایان رساند. در سال دوم دبستان بود که به مکتب رفت و قرآنِ کریم، را نزد آقای علی فقیه خــتم نمود. در همین سال بود که خانوادة وی از روستای نوکار "، به روستای بحیری " مهاجرت کردند و در آنجا ساکن شدند. شهید، پس از اتمامِ تحصیلات ابتدایی، در مدرسة راهنمایی ادب خورموج* ثبتنام کرد و علاقهمندانه به ادامة تحصیل پرداخت.
در این زمان، مبارزات انقلابی ملت ایران به اوج خود رسیده بود" شهید مهدوی، ضمنِ اهتمام به تحصیل، تمامی رخدادهای نهضتِ انقلابی را کنجکاوانه جویا میشد. مشکلاتِ اقتصادی،دوریِ راه از منزل تا مدرسه و به خصوص پرداختن به فعالیتهای پیگیر و گستردة انقلابی، سبب شد تا شهید، در پایة دوم راهنمایی بهناچار، ترکِ تحصیل نماید.
✍ اشتغال و فعالیت های انقلابی : پس از ترک تحصیل، به جهت سامانبخشی به وضع معیشتی خود و کمک به والدینش، در مغازه ای که از ملکِ پدر و تنها بردارش فراهم ساخته بود، مشغول به کار شد و در کنار کار ، فعالیتهای انقلابی خود را نیز کماکان دنبال کرد. انقلاب که پیروز شد او در تاریخ ۵/۹/۵۸ به عنوان بسیجیِ ویژه، به عضویت بسیج درآمد و از آن تاریخ تا زمان شهادت، تمام زندگی خود را مصروفِ تحقّق اهداف والای اسلام نمود. با شروعِ جنگِ تحمیلی، کار را رها کرد تا عملاً هیچ مانعی در راه فعالیتهای ایشان در مسیر خدمت به نهالِ نوپای انقلاب اسلامی، وجود نداشته باشد.
از همینرو با عزمی مصمّم به خانوادهاش گفت: «با وقوع جنگ تحمیلی عراق علیه میهن اسلامیمان ایران، من دیگر حاضر به ادامة فعالیت در مغازه نیستم و به هر طریقی شده باید وارد عرصة خدمت در جبهههای جنگ شوم.» در این هنگام، او نوجوانی هفدهساله بود. پس از آنکه اولین کاروان رزمندگان اسلام از شهرستان دشتی، آمادة اعزام به بوشهر، جهت گذراندن آموزش نظامی شد، شهید مهدوی اصرار فراوانی داشت که در این کاروان، حاضر باشد اما به دلیل کوچکی سن، از حضور او ممانعت به عمل آمد. برادر ایشان حاجحسن فقیه* در زمرة اولین کاروان رزمندگان اعزامی, به نیروگاه اتمی بوشهر جهت گذراندن دوره آموزشی جبهه بود. شهید نادر، در طی مدتی که برادرش در بوشهر آموزش میدید، همواره به دیدنش میرفت و در برخی از کلاسهای آموزشی حضور مییافت و با تمامِ وجود، به انگیزة کسب توانمندی جهت دفاع از کیان نظام اسلامی، به فراگیری فنونِ نظامی، همت میگماشت.
✍ استخدام در سپاه : شهید «مهدوی»به دلیل اشتیاقِ زیادی که به پوشیدن لباس مقدّس پاسداری داشت، در صدد استخدام در نهاد انقلابی سپاه برآمد و در مورّخة ۱/۲/۱۳۶۰ رسماً در این نهاد مقدس، استخدام گردید. در این تاریخ، او به پادگان آموزشی شهید عبدالله مسگرِ شیراز اعزام شد و آموزش اولیة پاسداری را در این پادگان، گذرانید. پس از آن، به عنوانِ اولین مأموریت، پس از کسب افتخار پاسداری، در مورّخة ۲۱/۵/۱۳۶۰ به تهران اعـزام شد و تا تاریخ ۲۰/۷/۱۳۶۰ در جهت مبارزة با گروهک منافقینِ" خدمات شایانی را به انجام رسانید.
✍ اعزام به جبهه : ..................✍ جزئیات و نحوه ی شهادت شهید مهدوی و ویژگی های اخلاقی ایشان" در ادامه ی مطلب ... http://www.gezderaz100.blogfa.com