خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

Anathema - Anathema

بالاخره سرو کله ی بارون پس از ماه ها پیدا شد

هوام که سردهه زیاد

و من بعد از مدت زیادی میتونم از اناتما لذت ببرم

در عین حال که دارم مینویسم موزیک از اناتما به نام اناتما گوش میدم

خیلی اروم و در عین حال وحشی

و بهتره بدونید جایزه هم گرفته این موزیک

این از اون نوع اهنگ هاست که وینسنت از ته وجودش میخونه

اهنگ سازی و تنظیم که فوق العادست مرسی از دنی عزیز

Anathema - Anathema

 

It gave us a purpose, sometimes
It gave us a reason, and a rhyme

بعضی اوقات، مقصود و بهانه ای دست ما میداد
به همراه خود قافیه و برهان می آورد

Looking for meaning in song
Such inner searching, so long

غرق در شعری، برای یافتن ـه معنای آن
چنین جستجوی عمیقی، مدت ها ـست وجود دارد (؟)

But we laughed
And we cried
And we fought
And we tried
And we failed

اما ما خندیدیم
و گریست ـیم…
و نزاع کردیم…
و تلاش کردیم…
و شکست خوردیم

But I loved you

اما من دوستت داشتم

Building foundations, straining
Such good intentions, failing

شالوده ای بنا می کنیم، پُر تنش
تمام خوش سگالی هایمان، ناکام

Slowly we faltered from the line
Slowly dissolving our time

تِلو تِلو خوران، از مرز فاصله گرفتیم
اندک اندک، زمان خود را هدر دادیم

But we laughed
And we cried
And we fought
And we tried
And we failed

اما ما خنده کردیم
و گریست ـیم…
و نزاع کردیم…
و تلاش کردیم…
و شکست خوردیم

But I loved you

اما من دوستت داشتم

افسرده داریم؟؟؟

162 :)

دیشب خیلی گشنگی بهم فشار آورد

رفتم که یه نودل درست کنم

گفتم ازش بپرسم ببینم میخواد یا نه!

اما گفتم خودش خورده حتما نمیخواد

اونم وقتی درست کرد به من نگفت

رفتم تو آشپزخونه دیدم هی داره نیگام میکنه

دیدم گناه داره شاید بخواد و روش شه

گفتم نودل میخوری؟

گفت آره

منم یکم غذا داشتیم گرم کردم و سیب زمینی سرخ کردم نودلم آماده شد و خوردیم

بعدش تشکر کرد و من سفره رو جمع کردم رفتم دراز کشیدم

اومد ماچم کرد و منم یکم باش بدرفتاری کردم اما در نتیجه خوب پیش رفتم

مث همیشه کشش ندادم

هرچیزی که تو دلم بود و هرطور شد بهش گفتم

با اینکه حرفامو چند وقت پیشم زدم و تکراری بودن اما اون انگار براش تازگی داشت

تا 4 صب با هم حرف زدیم

نمیدونم نتیجش چی شد اما من که حالم خوبه و برام همین کافی بود او احساس خطر کنه

بدونه من دارم اذیت میشم و این خوب نیست!

اصلا هم خوب نیست

وقتی هم ازم پرسید تو از زندگیمون راضی نیستی و من سکوت کردم دیگه همه چی دستگیرش شد

دیشب قبل از آشتی قرص خوردم که بخوابم و قهر رو ادامه بدم اما از شدت گرسنگی خوابم نمیبرد

اما صب خیلی منگ بودم و نمیتونستم بیدار شم

همه زورمو زدم بیدار شدم و با هم صبحونه خوردیم

ناهارم رفتیم خونه مامان اینا

خوب بود امروز

البته همیشه همه جا روز اول آشتی خوبه 

خدا کنه روزای بعدی همینطوری بمونه

امشبم که رفتیم شام خوردیم یه جای جدید باز شده بود

من قبلا رفته بودم و دیدم خوب نیست اما حاجی دوست داشت بره ببینه چه خبره

خلاصه خیلی  بدتر از سری قبل بود و من حالم بد شد

:|

چیزامونم نخوردیم و زدیم بیرون و تا تونستیم از اونجا دور شدیم:دی

 

فعلا همینا!

نگرانم نباشین دوستام:*

 

 

+به دلیل اعتراضاتون اسم وبو برمیگردونیم سر جاش:))

 

 لـاو یـو آل!