من چند سالی هست که وبلاگ دارم نمیدونم چقدر تونستم واستون آرامش رو به ارمغان بیارم
نمیدونم
من توی زندگیم نتونستم به همسرم ثابت کنم دوسش دارم نتونستم ثابت کنم عاشقشم
نتونستم ثابت کنم بدون اون زندگی و نفس کشیدن برام غیر ممکنه
نتونستم ثابت کنم چقدر میخوامش
هرچقدر سعی کردم که برگردم و بهش نزدیک بشم هرچقدر سعی کردم التماس کردم کم و کاستیهامو ببخشه و اجازه بده برگردم نشد
اون منو دیگه نمیخواد توی دلش دیگه جایی ندارم
کاش منم مثل اون بودم
اشکال نداره برو خوشبخت شی .....فقط همین
من دیگه نمیتونم بیام وبلاگ یعنی حوصله ندارم حوصله
هیچی ندارم
همسرم معذرت میخوام اگه خیلی خیلی دوست داشتم
معذرت میخوام اگه نتونستم ثابت کنم
موفق باشی
تنها آرزوم سالم بودنت ،شادبودنت وخوشبختیت هست
به من اصلا فکر نکن فرض کن مردم و خاکم کردن
چون از این به بعد هیچ کس لبخندمو نمیبینه
خدانگهدار همتون
خیلی دعا کردم نشد.
مشکو بغل کردم نشد.
داداش حسین شرمنده تم.
رفتم که برگردم نشد.
چشمانم نمی بینه داداش.
بدجوری دستانم خاکیه.
هرکار میشد کردم نشد.
شرمنده مشکم خالیه .
ازناقه افتادم زمین دستام برام کاری نکرد.
تا خیمه هاراهی نبود مشک آبروداری نکرد.
دندون گرفتم عشق تو.
سینه سپر کردم نشد.
خواستم علمداری کنم .
رفتم که برگردم نشد.