رهبر معظم انقلاب در پیامی به جوانان اروپا و آمریکای شمالی آنها را به شناخت بی واسطه از اسلام دعوت کردند.
متن نامه رهبر معظم انقلاب به شرح زیر است:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
به عموم جوانان در اروپا و امریکای شمالی
حوادث اخیر در فرانسه و وقایع مشابه در برخی دیگر از کشورهای غربی مرا متقاعد کرد که دربارهی آنها مستقیماً با شما سخن بگویم. من شما جوانان را مخاطب خود قرار میدهم؛ نه به این علّت که پدران و مادران شما را ندیده میانگارم، بلکه به این سبب که آیندهی ملّت و سرزمینتان را در دستان شما میبینم و نیز حسّ حقیقتجویی را در قلبهای شما زندهتر و هوشیارتر مییابم. همچنین در این نوشته به سیاستمداران و دولتمردان شما خطاب نمیکنم، چون معتقدم که آنان آگاهانه راه سیاست را از مسیر صداقت و درستی جدا کردهاند.
لطفا به ادامه مطلب بروید.............................................................................................
رهبر انقلاب فرمودند: مصطفی احمدی روشن، شهیدی که شهادتش دل ما را سوزاند… امام را درک نکرد، جنگ را درک نکرد، دوران انقلاب را درک نکردند، اما اینجور با شجاعت، با شهامت درس میخوانند، تحصیلات میکنند، مقامات عالی را طی میکنند.
روایت نو به نقل از وبلاگ [پایگاه اطلاع رسانی شهدا و نماز] نوشت:
ایستادگی بر سر حقوق، اصول و آرمانهای یک ملت کار هرکسی نیست. تنها کسانی از عهده این کار بر می آید که ایمان و صداقت با خون و روح آنهادرآمیخته باشد. در تاریخ انقلاب ها و مقاومت های عدالت خواهانه یک ملت وقتی مینگریم بسیاری از رهبران بعد از روی کار آمدن، از آن شعارها و خطوط اصلی انقلاب و مقاومت چشم پوشی کرده و آن وعده ها و نوید های داده به مردم را به فراموشی سپرده اند.
قبل از اینکه از موضوع دور شوم، به انقلاب سنه ۱۳۵۷ افغانستان و سپس مقاومت های عدالت خواهانه غرب کابل اشاره میکنم،آنزمانی که مردم پابرهنه افغانستان با تمام وجود به ندای رهبران خود پاسخ مثبت دادند و با اشتیاق وصف ناپذیری در مصاف با اهریمنان رفتند و تمام سختی های جهاد و مقاومت را به جان خریدند تا شاید به ثواب و نوایی برسد که هم آخرت آنها را آباد کند و هم دنیای شان را بهبود بخشد، امادر هرگامی که به پایان این راه پرپیچ و خم نزدیک شدیم، از آرمان های اصلی انقلاب و مقاومت فاصله گرفتیم و رهبران، به جای اینکه به حقوق مردم و صاحبان اصلی انقلاب و مقاومت توجه کنند، به سهم رهبری خود از قدرت قانع شدند و منافع ملت و مردم را وجه المصالحه رسیدن به منافع شخصی خودقرار دادند.
مقاومت و عدالت خواهی هزاره ها در یک و نیم دهه اخیر همان طوری که جریان استبدادخواهی را در بیرون،زمینگیر کردند، در داخل نیز سره و ناسره را از هم متمایز ساختند و با توجه به موضع گیریهای متفاوت رهبران،جایگاه برخی بالا رفتند و جایگاه برخی دیگر تنزل یافتند و حتی عدهای هم مطرود شدند.
در این میان آقایان خلیلی و محقق با به دست گرفتن رهبری جریان مقاومت (بعد از شهید مزاری) روز به روز به موقعیت بالاتری دست یافتند بدون اینکه انتظارش را داشته باشند. لکن سیر افول محبوبیت آقای خلیلی از زمانی آغاز شد که در قطار ارگ نشینان کابل قرار گرفت و از آدرس حکومتی داد سخن میکرد و همین باعث گردید که آقای محقق یکه تاز میدان گردد و با گلوچاق کردن های انتقادی خود از حکومت آقای کرزی در موارد مقطعی،مورد توجه رسانه ها و اقبال مردم قرار گیرد.
در دوره انتخابات اخیر ریاست جمهوری، تکیه بیش از پیش ایشان بر شعار عدالتخواهی و محافظت از حقوق مردم، موجب حضور گسترده مردم هزاره پای صندوق های رأی شد و آرای اکثریت این مردم در حمایت از آقای محقق به صندوق داکتر عبد الله ریخته شد. اما با تغییر سرنوشت انتخابات، مردم با امید و آرزوهای زیاد نزدیک به یک سال صبر کردند تا نتایج حمایت خوداز آقای محقق را ببینند.
حال که بعد از کش و قوس های زیاد، لیست کابینه اعلام شده است، میبنیم که برخلاف انتظار، سهم ناچیز و تحقیر گونه ای برای مردم هزاره در نظر گرفته شده است و این لیست از دید مردم ما غیرواقع بینانه بوده و قابل قبول نمیباشد.
از طرف دیگرآقایان خلیلی و محقق که مدعی رهبری قوم هزاره هستند و بار چانه زنی برای این قوم را بر دوش دارند، باید پاسخگو باشند که چرا نتوانسته سهم واقعی این قوم را بگیرند و به سهم حد اقلی آنهم با وزرای ضعیف و وزارتخانه های ناکارآمد بسنده کرده اند؟ آیا این برای آنها مایه شرمساری نیست؟ آیا این چوب حراج زدن به حقوق و آرمان های یک قوم نیست؟
کورش در اسفند ماه سال 1351 ش در آبادان به دنیا آمد. با شروع جنگ تحمیلی او همراه با خانواده اش ابتدا به هفشجان عزیمت نمودند .مدتی بعد به طاقانک آمدند،چون والدین کورش طاقانکی هستند.
کورش 13ساله بود که موفق شد در بسیج ثبت نام کند وبه پادگان آموزشی برود. پس اینکه آموزش نظامی دید در زمستان 1366 ش با اصرار زیاد توانست به جبهه برود.
او در جبهه نامه هایی برای خانواده و دوستانش می نوشت و آنها را نصیحت می کرد .کورش به مادرش می نویسد در سنگرم اما زمان (عج) را می بینم .
اوبه قرآن ونماز توجه ویژه ای داشت.
کورش در عملیات بیت المقدس 3 در جبهه ی غرب و در زمستان 1366 ،که اولین حضورش در جبهه بود،به شهادت رسید.برادرش مهرداد پس از شهادت کورش می نویسد:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام، سلامی به پاکی عشاق پاکباخته، سلامی به گرمی دلهای آخته و سلامی به عظمت و بزرگی، بزرگ مردان خدا ساخته.
شعری را که برای برادرم سروده ام ارسال می کنم و این اثر ناچیز و بی مقدار را تقدیم می کنم به ارواح طیبه همه سرخ جامگانی که پهن دشت وطن اسلامی رنگین به خون سرخشان است. امید که مقبول واقع شود.
برگ سبزیست تحفه درویش چه کند بینوا همین دارد.
دفتر اسرار
تقدیم به شهید «کوروش رفیعی» و همه شهدا انقلاب اسلامی
رفتی و سیر ندیدم مه رخسار تو را
فصل گل رفت و نچیدم گل بی خار تو را
تو برفتی و برد با خودش اندر دل گور
سینه غمزده ام، حسرت دیدار تو را
دیده بگشای کنون آمده است مادر تو
تا در آغوش کشد پیکر خون بار تو را
می بینید دگر از خوف الهی گریان
چشم مخور شب این، دیده بیدار تو را
بعد از این نشنود آن سنگر پر مهر و صفا
ناله نیم شب و گریه غمبار تو را
جوهر خون تو تا خاک وطن گلگون کرد
قلم دهر نوشت قصه پیکار تو را
وانکه اندر طلب دیدن دلبر باشد
توتیا می کند این، خاک گهر بار تو را
حرف خام است همه، آنچه «رفیعی» گوید
کو نخوانده است هنوز دفتر اسرار تو را
شعر از: مهرداد رفیعی ساکن: روستای طاقانک ـ فرزند: علی متولد 1348
شغل: معلم میزان تحصیلات : فوق دیپلم (دینی و عربی) نبست با شهید: برادر
وصیت نامه شهید
بسم الله الرحمن الرحیم
قُلْ إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ
بگو ای پیامبر نماز من طاعت من زندگی من مردن برای خداوند عالمیان باشد.
الله اکبر از این همه شور، شکوه و شعور، الله اکبر از این همه ایمان و عشق و ایثار، الله اکبر از این همه پایمردی و دلیری و امید... خدایا هدایتم کن زیرا می دانم که گمراهی چه بلای خطرناکی است. خدایا مرا از بلای غرور و خودخواهی نجات ده تا حقایق وجودم را ببینم و جمال زیبای تو را مشاهده کنم. خدایا من کوچکم، ضغیفم ،ناچیز و کاهی در مقابل طوفان ها هستم؛ به من دیده ای عبرت بین ده تا ناچیزی خود را ببینم و عظمت و جلال تورا به درستی بفهمم و به درستی تسبیح کنم.
خدایا خوش دارم گمنام و تنها باشم تا در غوغای کشمکشهای پوچ مدفون نشوم. خدایا دردمندم روحم از شدت درد می سوزد، قلبم می خروشد ،احساسم شعله می کشد و بندبند وجودم از شدت ضجه می زند؛ تو مرا در بستر مرگ آسایش بخش.
خسته ام، پیر شده ام، دل شکسته ام و ناامیدم، دیگر آرزویی ندارم احساس می کنم که این دنیا دیگر جای من نیست با همه وداع می کنم و می خواهم فقط با خدای خود تنها باشم. خدایا به سوی تو می آیم از عالم و عالمیان می گریزم تو مرا در جوار رحمت خود سکنی ده. خدایا آنها رفتند امام و امت را تنها گذاشتند و آن هم در غم جانکاه و آنچه مانده است ننگ و نفرت خدا و خلق خدا، نثار آن کوردلان منافق است که خفت وخواری را برای همیشه به نام خود ثبت کردند و اگر من هم کشته شوم چه سعادتی بهتر از آنکه در نزد خدایم و دوش بر دوش شهدای اسلام است وراهم شناساندن اسلام به جامعه ها وصدور انقلاب اسلامی بوده است.
یاد دوستان شهیدم یک لحظه مرا آرام نمی گذاشت، بدن متلاشی شده آنها راوقتی به یاد می آورم درواقع قدرت اسلام و خدا را با چشم و دستم لمس و می فهمم.
پدر و مادر عزیزم اکنون من در این لحظه که وقت حمله است، فکر می کنم از خدای خود می خواهم که من اولین شهید خانواده هستم و این ارج عظیمی دارد .
راستی شما می دانید که الله نور آسمان ها و زمین است. خدا هرکس را بخواهد به نورش هدایت می کند. بار الها تو را می خوانم به آن نور وجهت که همه چیز برای او روشن شده است. امیدوارم که برادرهایم راه مرا ادامه دهند و امیدوارم که خداوند متعال به آنها فرصتی بدهد تا خود را تا جایی که ممکن است، وقت خود را صرف کارهایی برای خدا کنند. مادر عزیزم من تو را خیلی دوست دارم ولی اگر به خاطر خون شهید من هم که شده است خدا را درست ببین،چون من عظمت او را در جبهه و نیروی الهی او وقدرت پر عظمت او و معجزه های او را دیدم .پس سعی کن بیشتر خودسازی کنی ودر زندگی امام و امت را دعا کنید. چون فرمانده اصلی ما که امام زمان (عج) است فرموده است: که می گوید او را بعد از نماز 10بار دعا کنیم .
من دیگر عرضی ندارم ،فقط از خداوند متعال می خواهم که این فرزند را از شما پدر و مادرم قبول کند.
والسلام و علیکم و رحمه الله و برکاته خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار
کورش رفیعی