ادر شهید گفت: امروز فهمیدم که علی(علیه السلام) کیست.
مادر شهید گفت: آقا! حالا که منزل ما هستید، من میتوانم جملهای به شما عرض کنم؟
آقا گفت: بفرمایید، من آمدم اینجا که حرف شما را بشنوم.
ادر شهید گفت: امروز فهمیدم که علی(علیه السلام) کیست.
مادر شهید گفت: آقا! حالا که منزل ما هستید، من میتوانم جملهای به شما عرض کنم؟
آقا گفت: بفرمایید، من آمدم اینجا که حرف شما را بشنوم.
دشمن بودند / آن روز هم سیاه می پوشیدند
دشمنان نور و روشنی / در جامه عباسیان
و امروز هم سیاه می پوشند / دشمنان نور در جامه داعش
-این نمادهای باطل و توحش- / امروز از خورشید می ترسند
واگر بتوانند / دگرباره سامرا را منفجر می کنند
چنانکه دیروز / آفتاب سامرا را
به مهمانی زهر بردند / اما نمی دانند نورخدا خاموش شدنی نیست
بلکه ریشه می سوزاند / از سیاهی و تباهی
این را تاریخ شهادت می دهد... / نه امروز می فهمند
ونه دیروز فهمیدند که/ خورشید
به حصار درنمی آید/ حتی اگر لشکری از سیاهی
گرد آن را بگیرد / چنانکه وقتی باران
می بارد / حتی اگر همه چتر بر سر گیرند
باران می بارد / و زلال جاری می شود
و راه اقیانوس در پیش می گیرد / تا در هم آوایی با خورشید
دگر باره به آسمان برخیزد / و باز ببارد و ببارد و ببارد
و خورشید / و باران
- اگر قابل باشند - / شرابه ای از نگاه شمایند
که اهل ایمان / در پرتو نگاهتان
ره به بهشت می برند / و چشم بستگان کور باطن را
مسیر به مقصد جهنم ختم خواهد شد / چنانکه شد
شما را به حصر گرفتند / دیوار در دیوار
نفر در نفر / اما انوار شما
اما زلال کلمات شما/ حصارها را درنوردید
و بر ضمیر و ذهن مردمان نشست / و هر که را،
جانی بود به نور رسید / و محروم از نور کسانی بودند
که پشت به قبله امامت / پشت سر دروغی به نام «معتمد عباسی» می ایستادند
ایستادنی که اگر چه / به ظاهر رکوع و سجود می شد
اما بهره ای از نماز نداشت / که نماز
- به فصل اقامه - / زمین و زمان را
از فحشا و منکر پاک می کند / اما آن روز
در سایه سیاه دروغی به نام «معتمد» / که خود را خلیفه می خواند
منکر فراوان می شد / و چه منکری بالاتر از
به حصر کشیدن خورشید ولایت / و بازداشتن مردم
از چشم شدن به تماشای آفتاب / و نماز به امامت مردمی از سلاله رسول ا...(ص)
که زمین و زمان را از منکر و فحشا پاک می کرد؛ / منکر در منکر می شد
و فحشا در فحشا / وقتی خلیفه عباسی
جامه خلافت می پوشید / چنانکه در خلافت پدرانش هم
فحشا و منکر / زمین و زمان را می آلود
آقای عسکری / خلیفه را لشکری بود از تیغ و شمشیر
و شما را «عسکری» از کلمه و کلام / آنان به باطل تیغ میکشیدند
و از لبان شما به حق کلمه می بارید / تا آدمی راه آسمان را گم نکند...
آقای من / ای امام لحظه های روشن
پیش نماز اجابت قیام و قنوت / شما ما را از
کوچه های تاریک / به نور عبور دادید
و تا بهار امامت / آخرین حجت خدا رساندید...
و هر که را / عقل بود و هوش
دریافت / امامت
نوری است که / حضرت خداوند
- به حکمت و غیرت - / آن را جهان تاب می کند
و به رغم خواست کافران / عاقبت از آن صالحان است
... و اینک/جهان منتظر طلوع پور رشید شماست / در انتظار قائم آل محمد...(عج)
خراسان جنوبی - مورخ چهارشنبه 1393/10/10 شماره انتشار 18870 /صفحه2/اخبار
تروا، آتلانتیس و بابل و شهرها و نامهایی اینچنین از جمله تمدنهای اسرار آمیز و شگفت آوری هستند که امروز تنها میتوان آنها را در متون تاریخی و یا در قصههای عامیانه یافت. اگرچه کاخهای زیبا و باشکوه، گنجینههای باارزش و بازارهای پررفت آمد این شهرها را در داستانهای افسانهای شنیدهایم، اما تاکنون هیچ نشانهای از آثار برجای مانده از این تمدنها را از نزدیک مشاهده نکرده ایم.
متاسفانه عواملی همچون جنگ، قحطی و طغیان آب دریاها، در طی قرون متمادی دیگر شکوهی از این شهرهای شگفت انگیز برجای نگذاشت و تنها خاطره و ویرانههایی را برای آیندگان و جستجوگران امروز قرار داد. ویرانههایی که حتی وجود چنین تمدنهایی را در عصر باستان به شک و تردید بدل کرده اند.
با این وجود کنکاش باستانشناسان طی سالها، مستنداتی از واقعی بودن این شهرها را نمایان ساخت تا نه تنها داستانهای خیال انگیز دوران کودکی را به واقعیت تبدیل کند بلکه فرصتی را نیز برای تماشای آنها به وجود آورد. آنچه که در ادامه میخوانید گزیدهای از 10 شهر فراموش شدهای است که شکوهی جهانی را در زمان اقتدار خود در اختیار داشته اند.
آمریکا در کلام امام خمینی(ره )
( 56)
نفرت از آمریکا
رئیس جمهور آمریکا بداند، بداند این معنا را که منفورترین افراد دنیاست پیش ملّت ما، امروز منفورترین افراد بشر است پیش ملّت ما، یک همچنین ظلمى به دولت اسلامى کرده است ، امروز قرآن بااو خصم است.
امروز اولین روز از دوره ی دوم چهل روزه ام رو شروع کردم !
اگرچه امکان وزن کشی نداشتم و چون دلم هم نمیخواد با ترازویی غیر از ترازوی خودم وزن کشی کنم بنابراین اینجانب در خدمت شما هستم بدون اینکه بفهمم اوضاع وزنیم و کاهش و افزایشم از چه قراره!
اماا....
از طرفی استرسم خیلی کمتره ، راحت تر رژیم رو ادامه میدم و خیالم راحته روزی که برم روی ترازو ، یه کاهش خیلی خیلی تپل ِ چند کیلویی میبینم.
تا عید حدود 80 روز وقت هست و اگر اون روزهای آخر رو فاکتور بگیریم و بذاریم واسه آماده شدن برای عید ، 70 روز فیکس فرصت دارم!
یا به عبارتی 10 هفته !
با هفته ای 1 و نیم کیلو شروع کنید و بعد به هفته ای 1 کیلو کاهشش بدید ، خواهید دید که 10-15 کیلو تا عید کم میکنید که خودش 3-4 سایز میشه !
مسلما عید پر رنگ و خوشگلی رو خواهید داشت اگر از همین امروز به فکر بیفتید (از سری حرف های مهسا بود)
منم به همین ترتیب ، روند رژیم رو ادامه میدم ! این روزها کمتر ورزش میکنم و ورزشم فقط در حد نیم ساعت پیاده روی سر بالایی واسه رسیدن به محل کاره ! اما از روی سایزم و لباسهام کاملا متوجه کاهشم میشم بطوری که دور کمرم طی 40 روزی که از شروع رژیمم گذشته 12 سانتی متر کم شده و این برای من خیلی خیلی عالیه !!!
رژیمی باشید و از کاهش سایز و وزنتون لذت ببرید حتی اگر نیم سانتی متر ، حتی اگر نیم کیلو بوده باشه !!