الیاس کرام خبرنگار این شبکه فلسطین اشغالی در گزارشی در این زمینه افزود: سه نفر از نیروهای نخبه هنگ «گیوعاد» اسرائیل که در تجاوز زمینی شرکت داشتند خودکشی کرده با سلاح شخصی خود پیدا شدند. ممکن است این افراد در غزه کودک، زن یا نیروی مقاومتی را کشته شده باشند. دوستان این سه نظامی از فشارهای روانی این افراد و حوادث وحشتناکی که شاهد آن در غزه بودند خبر دادند. ارتش اسرائیل می گوید درباره این وضعیت تحقیق ولی از دادن جزئیات بیشتر خودداری می کند. برخی ها بر این باورند این موضع ارتش اسرائیل برای سانسور کردن عمدی پدیده رو به رشد خودکشی است تا به اعتبار و اقتدار ارتش ضربه ای وارد نشود. چند روز پیش شبکه دوم تلویزیون اسرائیل در اقدامی نادر اظهارات چند نفر از نظامیان این رژیم را پخش کرد که جنگ غزه برای این افراد مشکلات روانی ایجاد کرده است و این که این نظامیان می خواهند از شر این مشکلات روانی رها شوند. پس از تجاوز اخیر اسرائیل به غزه یکصد نظامی اسرائیلی به روان درمانی نیاز پیدا کردند. نیروهای مقاومت آشفتگی نظامیان اسرائیلی را روایت می کنند. داف حنین عضو کنیست اسرائیل گفت: ارتش اسرائیل برای حفظ اقتدار خود می خواهد این حقایق را انکار کند گویی که مشکلی وجود ندارد ولی ارتش باید بداند که این مشکلات وجود دارد و جنگ غزه بسیار وحشتناک بود و نظامیان اسرائیلی نیز شاهد حوادث رقت باری بودند. همراهان این نظامیان کشته شدند و صحنه های ویرانی و کشتار فلسطینیان نیز بر روحیه نظامیان اسرائیلی تاثیر گذاشته است. مور آرییل نظامی ارتشرژیم صهیونیستی گفت: من در جنگ غزه با افراد کشته و زخمی زیادی روبرو شدم و این صحنه ها بر من تاثیر گذاشته است. یکی از نیروهای مقاومت فلسطینی گفت: در فاصله بسیار نزدیک با نظامیان اسرائیلی می جنگیدیم و این نظامیان ترسو و هراسان بودند و جرات ورود به خانه های فلسطینیان را نداشتند و پس از این که تجهیزات آنان منازل فلسطینیان را تخریب می کرد و داخل این خانه ها آشکار می شد وارد آن می شدند.
خبرنگار این شبکه افزود: پدیده خودکشی در ارتش رژیم صهیونیستی دلیل اصلی کشته شدن نظامیان است. ارتشرژیم صهیونیستی در شش سال گذشته شاهد خودکشی یکصد و بیست و هفت نظامی خود بوده است و بیشتر این افراد از یگان های جنگی بوده اند. چنین آمار خودکشی شاید بیانگر بحران ارتشی باشد که به کشتار از طریق حملات هوایی عادت کرده است
و بنی اسرائیل را از دریا عبور دادیم. فرعون و سپاهیان وی بیدرنگ مسلحانه و فراتر از حد خود آنها را دنبال کردند، تا وقتی که داشت غرق میشد گفت: ایمان آوردم به اینکه خدائی غیر از خدائیکه بنی اسرائیل (فرزندان یعقوب) به او ایمان اوردند وجود ندارد و همیشه مسلمان خواهم بود ـــ حالا! در حالیکه تا پیش از این از سپردن بنی اسرائیل سرباز زدی و همیشه نیز مفسد بودی ـــ امروز فقط بدن تو را نجات میدهیم تا برای افراد پس از خودت درسی باشد. هر چند خیلی از مردم از آیات ما غافلند».سوره یونس90-92
و.........
اظهارات صریح مهندس موسوی که اتهام براندازی را ناشی از ضعف بهتان زنندگان دانسته و برای محاکمه اعلام آمادگی بود، اقتدارگرایان را برافروخته است. آنها که تا پیش از این تمام تلاش خود را برای توجیه حصر نامشروع و غیرقانونی به کار گرفته بودند و برای این منظور به تناقض گویی های پیاپی متوسل شده بودند، حالا با پیام میرحسین به اضطرابی مضاعف دچار شده اند.
آن بخش از پیام موسوی که در آن به ایجاد فسادهای عظیم در کشور از جیب مستضعفان و پابرهنگان و فقرا اعتراض شده، تاکنون هیچ واکنشی از جناح حاکم اقتدارطلب حاکم نیافته است. اما رد اتهام براندازی از سوی موسوی، که سخنان جدیدی نبود اما در هیاهوی دروغ پردازی های پنج ساله کمتر شنیده می شد، با واکنش عصبی چهره ها شاخص نظامی و روحانی حامی رهبری رو به رو شده است.
عصبی ترین واکنش را سردار نقدی ابراز کرد که برای توهین به موسوی، از تطهیر ارتشی های خائن دخیل در کودتای نوژه هم ابایی نداشت. رئیس سازمان بسیج مستضعفین گفت: “سگ کودتاگران نوژه به سران فتنه شرف دارد ولو به هر خانوادهای که منسوب باشند و هر لباسی که بر تن داشته باشند.”
سردار نقدی که به وضوح می بیند پس از پنج سال اتهام زنی بی وقفه، کسی ادعای برانداز بودن میرحسین موسوی را نمی پذیرد، گفت: “سران فتنه از کودتاگران نوژه پلیدتر هستند، حداقل آنها شهامت داشتند و میگفتند ما وفادار به شاه هستیم، اما سران فتنه این شهامت را هم ندارند”!
حمید رسایی اما به جای سلطنت طلبان، برای تخریب موسوی دست به دامان اسرائیل شد تا نشان دهد که از نگاه کیهان و همفکران آن، حرف راست را باید از اسرائیل شنید.
این نماینده وابسته به جبهه پایداری گفت: “موسوی اخیرا اعتراض کرده که چرا او را برانداز مینامند! ظاهرا دوره حصر با رفاه کامل سبب فراموشی وی شده و الا آقای موسوی مگر فراموش کرده اید که همصدا با منافقین ملعون شدید، فراموش کردید که رژیم صهیونیستی رسما اعلام کرد که به تحرکات شما دل بسته…”
رسایی که امروز در صحن علنی و از تریبون مجلس سخن می گفت، بدون اشاره به مواضع آشکار میرحسین موسوی علیه تحریم ها و به ویژه یادداشت او درباره قطعنامه ۱۹۲۹ گفت: “فتنه و کودتای سال ۸۸ تبعات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی متعددی برای کشور و مردم به دنبال داشت. آقای موسوی فقط یکی از عوارض براندازی شما و بزرگترتان که با حمایت برخی خواص و سکوت و مواضع دوپهلوی جماعت دیگری همراه بود، تشدید تحریمها علیه ملت ایران بود.”
تهدید رحیمیان از این دو تندتر بود. او گفت “مدعیان خط امام” که ضد خط امام عمل می کنند و می خواهند براندازی کنند، باید به سخت ترین شکل ممکن کشته شوند! و بدتر اینکه این تهدید خود را به قرآن نسبت داد.
رئیس اسبق بنیاد شهید همچنین مدعی مرگ فتنه شد، ادعایی که علی لاریجانی هم امروز در مجلس تکرار کرد. ولی به نظر می رسد برخی امام جمعه ها از جمله امام جمعه رامسر، دست کم در این مورد صداقت بیشتری دارند که گفته اند: فتنه هنوز آتش زیر خاکستر است.
اما مرتضی آقاتهرانی سخنانی از همه خواندنی تر داشت. او که در گفت و گو با فارس به پیام اخیر میرحسین واکنش نشان می داد، در پاسخ به خبرنگار فارس که می پرسید “اخیرا آقای موسوی در واکنش به روشنگریهای صورت گرفته از سوی رسانهها در خصوص اقدامات براندازانه سران فتنه، مدعی شده است که برانداز نیست”، گفت: “اگر آن اقدامات سال ۸۸ این آقایان براندازانه نبود میخواستند دیگر چکار کنند؟ آیا میخواستند همینطور رئیسجمهور شوند، تهران در آتش و دود بود و آنها هرشب بیانیه جدید میدادند.”
استاد اخلاق! هیات دولت احمدی نژاد در واکنش به اعلام آمادگی میرحسین موسوی برای محاکمه نیز گفت: “سوال بنده این است اگر قاضی بگوید که این آقایان محارب و اهل بغی هستند و حکمشان اعدام است و خلاص و حکم را بلافاصله اجرا کنند، آیا کشور را به هم نمیریزید و حکم را قبول میکنند؟”
این عضو مجلس قانون گذاری نظام سپس بدون هیچ تعجبی از سخنان خود گفت: “آنها باید تعهد کتبی و نوشته بدهند که این کارها را نمیکنند چرا که قاضی شوخی ندارد و حکم آخر را میدهد.”
اظهارات افراطی ترین چهره های جریان حاکم نشان می دهد با وجود رای یکپارچه مردم علیه این جریان در انتخابات ریاست جمهوری گذشته، این مدعیان نه بویی از “جمهوریت” برده اند و نه از “قانون”.
صدور پیشاپیش حکم پیش از محاکمه، حملات بی وقفه به افرادی که در حصرند و امکان دفاع از خود ندارند، متوسل شدن به منافقین و سلطنت طلبان و اسرائیل برای تخریب جنبش سبز، و حالا توقع اینکه پس از صدور حکم اعدام حتی محکومان به آن اعتراض هم نکنند! در مجموع نشان می دهد که سرگشتگی اقتدارگرایان حاکم بیش از آن چیزی است که دلسوزان نظام تصور می کنند و از همین رو به آنها پیشنهاد می کنند هرچه سریع تر به رفع حصر تن دهند تا بیش از این آبروی خود را نبرند.
مسئله قره باغ موضوعی است که اغلب در ماههای منتهی به انتخابات در باکو مطرح و پس از مدتی به فراموشی سپرده می شد. دلال های اسلحه، لابی های اطلاعاتی- امنیتی و قاچاقچیان مختلف در قلمرو باکو از وجود این مناقشه سود کلانی به جیب می زنند. از سوی دیگر اتحادیه اروپا چونان روسیه به طور تمام قد از ارمنستان مسیحی در برابر جمهوری مسلمان آذربایجان دفاع می کند.در این سو متحدان باکو کشورهای نیستند که قصد و اراده ای مبنی بر کمک به این قلمرو جهت حل مسئله قره باغ داشته باشند. ترکیه، اسرائیل و آمریکا سه کشور متحد باکو هستند که تا کنون حتی یک گام کوچک به نفع باکو برنداشته اند. آمریکا در زمینه قره باغ تا اندازه زیادی با اتحادیه اروپا و ناتو همسویی دارد اما از آنجایی که این زمین تبدیل به عرصه رقابت منطقه ای با روسیه نیز شده است خواستار برد تمام عیار ارمنستان هم نیست. ترکیه در خصوص قره باغ ابتکار عمل زیادی ندارد. زیرا اصولا در مجامع جهانی به خاطر قتل عام ارامنه محکوم است و جهان حساسیت زیادی نسبت به سیاست های این کشور در قبال ارامنه دارد. از سوی دیگر سیاست خارجی ترکیه در این زمینه تابعی از سیاست های غرب به شمار می رود. این کشور در جنگ قره باغ نیز کمک زیادی به باکو نداشت و حتی از اعطای وام یک میلیون دلاری برای ادامه جنگ به باکو خودداری کرد. اسرائیل نیز قلمرو باکو را به دلیل مزیت ژئوپلتیک آنها ترجیح داده است تا بتواند در همسایگی ایران موضعی داشته باشد. اما در عین حال اسرائیل نیز بخشی از جهان غرب به شمار می رود و سیاست متفاوتی در خصوص قره باغ و ارمنستان ندارد. اسرائیل حتی در سال 2012 به انتخابات جمهوری ارمنی قره باغ ناظر فرستاد که این به معنی پذیرش رسمیت این جمهوری است که باکو ادعا دارد بخشی از خاکش به شمار می رود.
اما دلایل مختلفی وجود دارد که نشان می دهد جمهوری باکو خواستار پایان مناقشه دستکم به طور کامل نیست:
1- اولا گفتمان آزادسازی قره باغ تا اندازه زیادی کشور را در وضعیت جنگی حفظ می کند و مطالبات دموکراتیک را در این جمهوری به تعویق می اندازد.
2- دوما رژیم باکو در سال 2011 به اتحادیه اروپا قول داد که به هیچ وجه برای آزادسازی قره باغ به زور و نیروی نظامی متوسل نخواهد شد.
3- جمهوری باکو در سال 2013 به مدت یکماه به عنوان رئیس دوره ای "شورای امنیت سازمان ملل" فعالیت می کرد و در این دوران هیچ موضوعی در خصوص قره باغ را مطرح نکرد، چرا ؟
4- دولتمردان و قدرتمندان باکو نیز نه تنها خواستار حل موضوع نیستند بلکه به صورت پنهانی روابط گسترده ای با ارمنستان دارند. برای نمونه "رامیز مهدی اف" رئیس دفتر الهام علی اف و "کمال الدین حیدراف" وزیر حوادث غیر مترقبه این حکومت تامین کننده بنزین ارمنستان به شمار می روند! این تجارت سود کلانی نصیب دولتمدران باکو می کند. اصولا تصمیم گیری در خصوص منازعه قره باغ در اختیار ارمنستان یا جمهوری باکو نیست. عملا این روسیه و آمریکا هستند که کنترل منازعه را در دست دارند.