خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

میرشمس مؤمنی زاده فرماندار آینده فومن ...

 

 ناصر عاشوری با اشاره به بازنشستگی  اسماعیل قربان‌زاده فرماندار این شهرستان، اظهار داشت: مؤمن‌زاده به عنوان  فرماندار آینده فومن مطرح بوده و در حال انجام مراحل اداری در وزارت کشور  است.

تسنیم  نوشت:وی با بیان اینکه زمان تغییر فرماندار فومن را وزارت کشور تعیین  می‌کند، افزود: اجرائیات مراحل انتصاب فرماندار شهرستان‌ها بر عهده وزارت  کشور است و ما دخالتی نمی‌کنیم و هنوز حکم وی قطعی نشده است.

نماینده مردم فومن و شفت در مجلس گفت: در  نشستی که با استاندار گیلان داشتیم مقرر شد تا مؤمن‌زاده از کارکنان  اداره‌کل اجتماعی استانداری گیلان به عنوان فرماندار جدید فومن به وزارت  کشور معرفی شود.

عاشوری با بیان اینکه مؤمن‌زاده از مدیران  بومی گیلان است، خاطرنشان کرد: وی مراحل اداری تصدی فرمانداری فومن را بر  اساس ضوابط اداری وزارت کشور طی می‌کند.

میرشمس مومنی زاده در سال 1342 در روستای نوخاله از توابع بخش تولمات واقع در شهرستان صومعه  سرا(استان گیلان) و در خانواده ای مذهبی متولد شد. پدرش حاج سید حسین مومنی زاده به تبعیت از پدربزرگش حاج سید علی که به تدین و عشق وافر به اهل بیت  (ع) در منطقه، زبان زد و شهره بود، همواره قبل و بعد از انقلاب اسلامی وعاظ معروف را از اقصی نقاط کشور برای تبلیغ معارف دین به محل دعوت می نمود و  منزل پدر و پدر بزرگ ایشان همواره محل اقامت وعاظ ، علماء و روحانیون  فراوان بوده است که به دعوت آنان برای تبلیغات دینی در منطقه حضور می  یافتند . بدلیل همین ریشه های دینی و مذهبی ،همزمان با وقوع انقلاب اسلامی ، خانواده ایشان نیز به خیل عظیم انقلابیون پیوست و ایشان که آن زمان  نوجوانی 15 ساله بوده سال های ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی را در بسیج سپاه که آن زمان کانون فعالیت های انقلابی و فرهنگی بود مشغول خدمت شد وسالها  مسئولیت انجمن اسلامی و پایگاه مقاومت بسیج زادگاه خویش را عهده دار بوده و در این راه از حمایت های مالی پدر گرامی خویش که از وضعیت مالی مناسبی  برخوردار بود نیز استفاده می نمود .
پدر بزرگوار ایشان در سال 1371  هنگامی که طبق معمول هر سال کاروانی از زنان و مردان روستا را بهمراه خود و خانواده برای زیارت مرقد حضرت علی بن موسی الرضا (ع) به مشهد مقدس برده  بود ، در جوار مرقد امام هشتم (ع) به رحمت ابدی پیوست . مادر محترم دارای  سواد قرآنی است و در مجالس زنانه به تبلیغات دینی و مذهبی می پردازد .
میر شمس مومنی زاده پس از فعالیت های انقلابی و فرهنگی در سال های ابتدای  پیروزی انقلاب اسلامی وارد عرصه های اجرائی در استان شد .با تحصیل در رشته  مدیریت بیش از بیست سال بعنوان شهردار ، بخشدار و معاون فرماندارانجام  وظیفه نمود .حدود 5 سال به عنوان شهردار املش ، هفت سال بعنوان شهردار  صومعه سرا ، چهار سال بعنوان بخشدار مرکزی صومعه سرا و مقطعی هم با حفظ سمت بعنوان معاونت فرمانداری صومعه سرا و چهار سال نیز بعنوان معاونت  فرمانداری رضوانشهر خدمت نموده و اینک نیز کارشناس در استانداری گیلان و  صاحب امتیاز و مدیر مسئول هفته نامه سداد میباشد.

برگرفته از وبلاگ شخصی میرشمس مومنی زاده (برای فردای بهتر)

http://mirshamsmomenizadeh.blogfa.com

معادلات حل نشده خیام

یکی از همکلاسی‌هایم تعریف می‌کرد: «سال‌ها قبل، آقایی برای تدریس از مرکز به شهر ما اعزام شده بود. ابتدا قرار بود به خاطر رشته تحصیلی‌اش به ما زیست‌شناسی درس بدهد اما با رفتن معلم ریاضی (که همزمان جبر و هندسه و ریاضیات جدید و... را درس می‌داد!) ناگهان او شد معلم همه‌فن حریف! از یک‌طرف تدریس دروسی به عهده‌اش گذاشته شده بود که تخصصی در آنها نداشت و از طرف دیگر به خاطر تازه‌وارد بودنش، به شدت درگیر مسئله تهیه مسکن و... بود.اینها سبب شده بود که وی، به جای تدریس کتاب‌های مدرسه، هر هفته یا دو هفته یک بار بعد از بیان نکاتی درباره ضرورت «ایجاد تحول در علم»! اعلام می‌کرد که امروز باید با کمک شما یکی از معادلات حل نشده خیام را حل کنیم!
و بعد از روی کتابی که معلوم نبود کدام آدم شیر پاک خورده‌ای به او داده بود، یک معادله و مسئله طولانی را روی تابلوی کلاس می‌نوشت و از ما می‌خواست مشغول حل آن شویم! این کار فرصت خوبی بود تا او شروع کند با تلفن پیگیر کارهای عقب‌مانده و جواب دادن به طلبکاران و... شود. یکی دو تا از بچه‌های کلاس که باهوش‌تر از بقیه بودند خیلی زود فهمیدند که این «ایجاد تحول در علم» یک ماجرای «سرکاری» است و حتی بسیاری از مسئله‌های طرح شده غلط و بی‌مبناست و خلاصه چیزی از آن به دست نمی‌آید اما بقیه رفقا، چند سال دیرتر، یعنی زمانی که به دانشگاه رفتند فهمیدند که ماجرا چه بوده! بگذریم که آن سال اکثر بچه‌ها از آن دروس نمره نیاوردند و کار به شکایت بردن به مرکز استان و... کشید».
هفته پیش همایشی در تهران برگزار شد تا در آن راهکارهایی برای اقتصاد ایران بیان شود. صرف‌نظر از اینکه اقتصاد ایران- مثل مبارزه با مفاسد اقتصادی- نیازمند همایش و نمایش و سخنرانی است یا نیازمند اقدام هوشمندانه با دست‌های پاک و خدمت صادقانه به مردم، رئیس‌جمهور محترم در آنجا از آرزوی اجرای یکی از اصول قانون اساسی و برگزاری رفراندوم سخن گفت! همین موضوع- که معلوم نیست نسبت آن با برنامه‌ریزی اقتصادی چیست- باعث شد عده‌ای ذوق‌زده و هیجان‌کرده در مدح و ثنای رفراندوم سخن‌ها بگویند و قلم بر صفحه کاغذ بدوانند و حتی عده‌ای از فرصت سوءاستفاده کرده، بغض‌های فروخورده خود از نظام را بر زبان بیاورند! اما سخنان آن روز بیشتر خاطره‌ای که در ابتدای این یادداشت به آن اشاره شد را در ذهن زنده می‌کند و تداعی‌گر آن است. صرف‌نظر از ایرادات حقوقی جدی و البته بدیهی و ابتدایی که به این پیشنهاد وارد است باید گفت؛ انتخاب رئیس‌جمهور در قالب همین قانون اساسی و بر اساس وعده‌های فراوان داده شده از سوی رئیس‌جمهور محترم صورت پذیرفته و به یقین برگزاری رفراندوم، یکی از این وعده‌ها نبود!
حال چه شده که به جای عمل به وعده‌ها، عمل به وعده نشده‌ها در دستور کار قرار گرفته است!؟ آیا جز این است که عمل به آن وعده‌ها با این عملکرد ممکن نبوده و ناچار برای برون‌رفت  از فضای مطالبه‌گری مردم، باید «یکی از معادلات خیام را حل کرد»!؟ واقعیت این است که مراجعه به آرای عمومی و برگزاری همه‌پرسی، در شرایطی مطرح است که برای اجرا یا عدم اجرای کاری، تردید وجود داشته و ندانیم که مردم این کار را قبول دارند یا نه؟
اما وقتی که بر اساس قانون عادی و قانون اساسی، تکالیف و وظایف دولت و دستگاه اجرایی معلوم و آشکار است، چه چیزی مبهم است که نیاز به همه‌پرسی دارد؟! به نظر آنها که بر طبل شعف می‌کوبند، دولت کدام خدمت را انجام داده و حال برای اجرای بقیه آن تردید دارد که مردم آن را می‌پذیرند یا نه!؟ یا کدام وعده دولت رنگ عملیاتی شدن به خود گرفته که اکنون لازم باشد مردم درباره بقیه آن نظر خود را اعلام کنند؟ مثلا قرار بود بر اساس وعده رئیس‌جمهور محترم ظرف شش ماه «تحولی اساسی» در وضع اقتصادی مردم پدید بیاید. آیا این اتفاق افتاد و مردم این را لمس کردند!؟ با گذشت نزدیک به نیمی از عمر دولت، چند درصد وعده‌ها عملیاتی شده است؟
آیا سقوط پیاپی شاخص بورس به بی‌سابقه‌ترین سطح در چهار سال گذشته با همه‌پرسی حل می‌شود؟ آیا مشکل افزایش نرخ بیکاری که علی‌رغم همه اعمال سلیقه‌ها و کاهش دستوری همچنان در حال افزایش است با همه‌پرسی حل می‌شود!؟
مگر نه اینکه وعده شده بود دولت یازدهم احترام را به پاسپورت ایرانی برمی‌گرداند؟ اکنون حدود 2 سال است که جمهوری اسلامی ایران نماینده‌ای در سازمان ملل ندارد! آیا با انجام همه‌پرسی این مشکل حل می‌شود؟! مگر قرار نبود یارانه به اقشار پردرآمد داده نشود؟ یک بار از بالا شروع می‌شود تا ثروتمندان شناسایی شوند! مدتی بعد اعلام می‌شود امکان چنین کاری نیست! بعد از پایین لیست شروع می‌کنند تا فقرا شناسایی شوند! یک بار گفته می‌شود 10 میلیون نفر شناسایی شدند و بار دیگر هرگونه گمانه‌زنی تکذیب می‌شود...! و بالاخره معلوم نیست تکلیف این شناسایی- که ساده‌ترین کار برای شروع یک حرکت مهم اقتصادی است- چه می‌شود!؟  آیا این مشکل با همه‌پرسی حل می‌شود؟! وقتی دولت از انجام چنین کاری در می‌ماند، انتظار ایجاد تحول اقتصادی مانند همان ماجرای «تحول در علم» نیست؟! مشکل تشدید واردات کالاهای لوکس و غیرضرور یا مشکل افزایش شدید نقدینگی با همه‌پرسی حل می‌شود؟! بگذریم از اینکه مردم سال قبل به فراخوان مهم و تاریخی دولت پاسخ دادند و در یک رفراندوم عمومی با رایی 97 درصدی به پیشنهاد دولت «نه» بزرگی گفتند!
ممکن است عده‌ای به خطا، طرح این موضوع از سوی رئیس محترم جمهوری را به دلیل تکلیف قانونی ایشان در عمل به قانون اساسی بدانند. صرف‌نظر از پاسخ‌های حقوقی متقن و محکمی که اصل استقلال قوا ساده‌ترین آنهاست باید پرسید، آیا در همین قانون اساسی اصل 30 بر تکلیف دولت بر آموزش رایگان برای همه اقشار و افراد تاکید نمی‌کند؟ آیا این اصل محترم و لازم‌الاجرا نیست؟! اگر هست- که هست- بر اساس کدام مصوبه قانونی دولت در حال واگذاری مدارس دولتی به بخش خصوصی است!؟ و چرا اینجا به آرای عمومی مراجعه نشده و پرسیده نشد که «مردم! ما می‌خواهیم از اجرای اصل 30 شانه خالی کنیم، آیا اجازه می‌دهید!؟»
اما چرا چنین شده و چرا به جای حل مشکلات مردم و به جای حل مشکل بیکاری به صورت واقعی نه روی کاغذ و به جای بهبود معیشت مردم در فضای واقعی و جلوگیری از روند افزایش قیمت‌ها، اینگونه سخنانی دست‌آویز قرار می‌گیرد؟ چرا به این پرسش پاسخ داده نمی‌شود که: «چطور ممکن است علیرغم رشد بالای اقتصادی (4/5 درصد، 5 درصد و حتی بیشتر!) و علیرغم کاهش دائمی نرخ تورم! و علیرغم خیلی آمارهای زیبای دیگر از یک طرف نرخ بیکاری 1/5 درصد بیشتر شود و از سوی دیگر قیمت‌ها دائما افزایش می‌یابد!؟ و تازه جناب نوبخت هم تصریح می‌کنند که قیمت‌ها باز هم بالاتر می‌رود!»، بالاخره یک جای کار مشکل دارد و ظاهرا کاغذهای در دست مسئولان و سخنانشان با واقعیت‌های جامعه تفاوت چشمگیر دارد.
واقعیت این است که حل واقعی مشکلات مردم، نیازمند عزمی راسخ، تلاشی شبانه‌روزی و برنامه‌ای حساب شده و جامع‌الاطراف دارد. صدها سخنرانی و همایش، حتی یک فرصت شغلی هم ایجاد نمی‌کند و برعکس احساس دلسردی و دلخوری مردمی که به شعارها اطمینان کرده‌اند را در پی خواهد داشت. اما چون این کارها سخت است، عده‌ای ترجیح می‌دهند که با تئوری‌پردازی و ایجاد موج روانی هم سرگرمی برای رسانه‌ها و سپس مردم ایجاد کنند و هم فرصت تنفس برای خود و تأخیر در پاسخگویی!
وقتی اینگونه می‌شود و همایش و سخنرانی به جای طرح و برنامه اجرایی می‌نشیند واضح است که در یک همایش اقتصادی، سخن گفتن از همه‌پرسی، امری طبیعی قلمداد می‌شود! بحث بر سر اینکه اصول ما به سانتریفیوژها پیوند نخورده، سخنی حکیمانه قلمداد می‌شود و کسی هم حق ندارد بگوید این سخن مانند آنست که وسط جنگ با دشمن اشغالگر یکی پیدا شود و بگوید «مگر آرمان ما به یک وجب خاک بستگی دارد که این همه بخاطر آن می‌جنگیم»!؟ و بالاخره وقتی اینگونه می‌شود، دیگر طبیعی است که به جای مبارزه با مفاسد اقتصادی و راندن مفسدان و مجرمان، باید فلان سایت سینه‌چاک حمایت از دولت، از احتمال مفاسد اقتصادی - نستجیربالله - ابوذر و سلمان! سخن بگوید!
هر یک از این صحبت‌ها که در این همایش گفته شد می‌تواند برای مدت‌ها برای رسانه‌های مدعی حمایت از دولت سوژه هیاهو و سرکار گذاشتن مردم شود و قبل از کهنه شدن موضوع و سرد شدن فضا، همایشی دیگر و سخنانی دیگر و...!
... دوستم می‌گفت کاش بقیه هم کلاسی‌هایم زودتر می‌فهمیدند «حل‌معادلات خیام و ایجاد تحول در علم» سرکاری است تا در پایان سال تحصیلی شاهد آن همه مردودی و مشروطی نبودیم...

حسین شمسیان

منبع:روزنامه کیهان-21دی

من وتلویزیون( داستان واقعی از علی )

چند سال از انقلاب میگذشت من در روستایی زندگی میکردم که در فاصله 50کیلومتری شهر ارومیه درمنطقه ترگور قرار داشت ،روستایی بسیار زیبا وبا زمستانی سخت وطاقت فرسا.فاقد برق وتلفن بود.راهش خاکی وتنها وسیله رفت وآمد به شهر دوتا مینی بوس به رنگ سبز بودند،که راننده هایش دو نفر مسیحی بنام آلور{اصلی} واتمان{اصلی} بود ویکی از آنان صبح ودیگری ظهر از شهر به طرف روستاهای منطقه حرکت میکردند.وبه دلیل همان نبودن نعمت برق بود که اهالی مجبور بودند از شیر آب به عنوان یخچال واز قوری به جای اطو استفاده کنند ،وروشنایی خانه ها را با چراغ فتیله ای تامین کنند.... ادامه داستان در ادامه مطلب

هاشم بیک‌زاده: سه هفته دیگر برمی‌گردم

به گزارش گروه ورزشی باشگاه خبرنگاران ؛ هاشم بیک‌زاده که به خاطر مصدومیت نتوانست تیم ملی را در جام ملت های آسیا همراهی کند ضمن اشاره به آخرین وضعیت مصدومیتش گفت: خوشبختانه عمل خوبی را انجام دادم و از سه هفته دیگر به میادین باز خواهم گشت.

وی با بیان اینکه با پیروزی برابر بحرین نمی‌توانیم فکر کنیم همه چیز تمام شده است، افزود: خدا را شکر می کنم بازی بسیار خوبی را در مقابل تیم ملی بحرین انجام دادیم و توانستیم به یک پیروزی خوب دست پیدا کرده و با روحیه خوب خود را برای دیدار مقابل قطر آماده کنیم.

بازیکن تیم ملی فوتبال ایران تاکید کرد: درست است که توانستیم بحرین را شکست دهیم اما ما تازه در ابتدای راه هستیم و بازی های زیادی در پیش رو داریم و با توجه به اینکه توانستیم سه امتیاز این بازی را کسب کنیم مشکلات ما تازه آغاز شده است.

بیک زاده در ادامه خاطر نشان کرد: باید در دیدارهای آینده به گونه ای بازی کنیم که بتوانیم تمام حریفانمان را شکست داده و بدون هیچ اما و اگری به دور بعد صعود کنیم.

هافبک تیم ملی در پایان اضافه کرد: شاید برخی ها فکر می کنند با توجه به شکست قطر مقابل امارات، دیدار مقابل این تیم برای ما راحت است اما اعتقاد دارم که بیشتر از امارات، باید نگران دیدار با قطر باشیم.