بمنسخت ترین لحظه لحظه پاک کردن است.ولی کافی است بزند به سرت.آن وقت همه چیز حل است.پشت سر هم دلت و دلت و دلت.آن وقت نفس حبس شده ات را بیرون میدهی.یک قلپ آب میخوری و خیره می شوی به نقطه نا معلوم یا شاید نمیدانم معلوم و...بی خیال میشوی موسیقی شاد گوش میدهی مثلا همان آهنگ مدرن تاکینک که یک دوست به یادم آورد.گوش میدهی و میروی به دوران راهنمایی و عشق میکنی و بیخیال جنایت لحظه ای قبلت می شوی.همین!