یک حال غریبی دارد. دانستن و شناختن محمدصالح علاء و حرف زدن با او آدم را به جایی میبرد که هیچوقت تصورش را نمیکرده. او هم البته همین را میگوید. بدون موضوع و فقط با چند طرح مساله سراغ او رفتم و نشستیم و به قول خودش زلف گره زدیم با هم. از موسیقی گفتیم و فراموشی و امروز و همه چیزهایی که میشود دربارهشان با او حرف زد. برای حرف زدن با صالحعلاء نباید نقشه داشت. باید رفت یک چیزی گفت و پیاش را گرفت و قبل از اینکه خستهاش کند آن مساله را باید رها کرد و رفت ...
ادامه مطلب»