شعری از دوست و همکار خوبم عباسعلی جاویدان
آب آسایش ماست
حاصل رنج کشاورزامروز
بسته به مصرف ماست
رودها مان شده کم آب
بیشه هامان زردند
کودکان تشنه ی یک جرعه ی آب
دستها در هوس رود زلال
سبزه ها درعطش یک باران
کاش آبی که چنین راحت وبیهوده هدرمی دادیم
می دانستیم
امروز چه بهایی دارد
دستهای خسته
بازوان خشن وچین وچروک دهقان
به امید رودی است که هرروز جریان داشت
از لای درختان بهار
پای آن بوته ی سبز
آه امروز حیف