دیگر با دو دو تا چهار تا نمیشود
باید هزار فرمول ریاضی بدانی
تا یک را دو کنی
چشمه ها دیگر نم پس نمیدهند
پستان زمین خشک است
آبها هم شیر میخواهند
نانها دیگر پس سنگکها پنهان نمیشوند
آن سوی صخره ها ماوا گرفته اند
.......
اما با همه ی اینها
نمیشود گفت زندگی تلخ است
وقتی تو هنوز لبخند میزنی