نقض حکمت
بدون تلاش و طبابت و دارو خوردن، شفا طلبیدن نقض حکمت است چون حق سبحان بدون اسباب کاری نمی کند و حکمتش بر این رفته و تقدیرش چنین رقم خورده است [ابی الله ان یجری الامور الا باسبابها] فلذا حضرت موسی(ع) مریض شد و طبیب نرفت و گفت او مریضم کرده و شفایم نیز دست اوست اگر بخواهد شفا می دهد از سوی خدا به وی خطاب شد یا موسی اگر طبیب به بالینت نیاید و دوا نخوری شفا نخواهم داد چون شفا را من در طبیب و دارو قرار داده ام اگر دارو یا طبیب شفا می دهد در واقع من شفا داده ام اما حکمتم تعلق گرفته به این که فیضم از طریق دارو و ... جاری شود و افاضه گردد .
خطابش آمد از وحی الهی که گر از من شفای خویش خواهی
نیامد تا به بالینت طبیبی نداری از شفای من نصیبی
طبیبی آمد و داده دوایت دوا خوردی ز من یابی شفایت
که کار من به حکمت هست دائم بحکمت نظم عالم هست قائم
تو بی اسباب خواهی نعمت من بود این عین نقض حکمت من
طبیب تو دوا داده خدا داد دوای تو شفا داده خدا داد
طبیب تو خدا هست و خدا نیست دوای تو شفا هست و شفا نیست