خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

امریکایی ها...!

هنگامی که امریکایی ها در لجن و کثیفی زندگی میکردند !

ایرانیان مسواک میزدند

200 سال بعد هنگامی که امریکاییی ها کره ی ماه را فتح کردند  

 .

..  

.

 

ایرانیان همچنان مسواک میزنند 

اخه میدونی نظافت و پاکیزگی خیلی مهمه !!!میفهمی؟؟

راز جاودانگی کوروش بزرگ

راز جاودانگی کوروش بزرگ

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 در لغت نامۀ دهخدا زیر عنوان «پانته آ» بر اساس روایت «گزنفون» آمده است که:

هنگامی که مادها پیروزمندانه از جنگ شوش برگشتند، غنائمی با خود آورده بودند که بعضی از آنها را برای پیشکش به کورش بزرگ عرضه می­کردند. در میان غنائم زنی بود بسیار زیبا و به قولی زیباترین زن شوش به نام پانته ­آ که همسرش به نام «آبراداتاس» برای مأموریتی از جانب شاه خویش رفته بود.

چون وصف زیبایی پانته ­آ را به کورش گفتند، کورش درست ندانست که زنی شوهردار را از همسرش بازستاند و حتی هنگامی که توصیف زیبایی زن از حد گذشت و به کورش پیشنهاد کردند که حداقل فقط یک بار زن را ببیند، از ترس این که به او دل ببازد، نپذیرفت. پس او را تا باز آمدن همسرش به یکی از نگاهبان به نام «آراسپ» سپرد.

اما اراسپ خود عاشق پانته ­آ گشت و خواست از او کام بگیرد، به ناچار پانته­ آ از کورش کمک خواست. کوروش آراسپ  را سرزنش کرد و چون آراسپ مرد نجیبی بود و به شدت شرمنده شد و در ازا از طرف کوروش به دنبال آبراداتاس رفت تا او را به سوی ایران فرا بخواند.

هنگامی که آبرداتاس به ایران آمد و از موضوع با خبر شد، به پاس جوانمردی کوروش برخود لازم دید که در لشکر او خدمت کند.
می­گویند هنگامی که آبراداتاس به سمت میدان جنگ روان بود پانته ­آ دستان او را گرفت و در حالی که اشک از چشمانش سرازیر بود گفت:

«سوگند به عشقی که میان من و توست، کوروش به واسطه جوانمردی که حق ما کرد اکنون  

حق دارد که ما را حق ­شناس ببیند. زمانی که اسیر او و از آن او شدم او نخواست که مرا برده

خود بداند و نیز نخواست که مرا با شرایط شرم آوری آزاد کند بلکه مرا برای تو که ندیده بود حفظ کرد. مثل اینکه من زن برادر او باشم.»


آبراداتاس در جنگ مورد اشاره کشته شد و پانته ­آ بر سر جنازۀ او رفت و شیون آغاز کرد. کوروش به ندیمان پانته­آ سفارش کرد تا مراقب باشند که خود را نکشد، اما پانته­آ در یک لحظه از غفلت ندیمان استفاده کرد و با خنجری که به همراه داشت، سینۀ خود را درید و در کنار جسد همسر به خاک افتاد و ندیمه نیز از ترس کورش و غفلتی که کرده بود، خود را کشت.

هنگامی که خبر به گوش کوروش رسید، بر سر جنازه ها آمد. از این روی اگر در تصویر دقت کنید دو جنازۀ زن می­بینید و یک مرد و باقی داستان که در تابلو مشخص است و بدین گونه است که کسی با نیکنامی در تاریخ جاودانه می­شود.

قیام 19 دی چگونه رقم خورد؟

فوت مشکوک حاج‌آقا مصطفی خمینی و پس از آن مقاله توهین‌آمیزی که با امضای رشیدی‌مطلق در روزنامه اطلاعات منتشر شد قیام 19دی را به اوج خود رساند تا آنجا که مردم قم در اعتراض به اعمال هتاکانه رژیم‌پهلوی دست به راهپیمایی‌ عظیمی زدند.
 

روز 10 دیماه 56 هنگام استقبال از کارتررئیس جمهورآمریکا درتهران، گروه هائی که با اتوبوس های دولتی آورده شده بودند وآنهائی که بر اثر غفلت ویا از سر کنجکاوی حضورداشتند، با ابراز احساسات برای کارتر هورا کشیدند. هنگامی که پرزیدنت کارتر، سایروس ونس، برژینسکی وآلفرد اترتون، با اسکورت عظیم، به مقابل دانشگاه صنعتی رسیدند، عدّة اندکی که هیجان وجنب وجوش بیشتری داشتند، آنان را هوکرده، باشعار«یانکی گو هوم» به سویشان تخم مرغ گندیده و گوجة له شده پرت کردند. دژخیمان، برای متفرّق کردن معترضان، با چرخاندن باتوم های بلندشان به سمت آنان یورش بردند. هنگامی که غریو شعار«درودبرخمینی» به وسیلة چند طلبه و دانشجوی قمی درفضا پیچید، نعرة ساواکی ها و هیاهوی دستگیرشدگان، اوضاع را دگرگون کرد. تصویر فضای باز سیاسی و نمودار رعایت حقوق بشر، چنان کامل شد که اختناق، قلم را ازتوصیف آن عاجز ساخت. نگارنده در وقت مقرّر به محل قرار در خیابان آذربایجان رسید و با دوستان مجرّب درگیری های چهارمردان،که به چنگ دژخیمان نیفتاده بودند، به قم بازگشت. گویندة خبر شبانگاهی تلویزیون، بدون اشاره به حضور معترضان، مراسم استقبال کارتر را، پرشور توصیف کرد، و با پخش صحنة بزم اهریمنی، نطق سـرمستانة کارتر را چنین ترجمه کرد: «ایران تحت رهبری عالی شاه جزیرة ثبات وآرامش، در یکی از طوفانی‌ترین مناطق جهان است.»

 

مسجد ( تکیه ) امیر چخماق یزد

••• مسجد ( تکیه ) امیر چخماق یزد •••

مسجد امیرچخماق ، چخماق ، امیر ، یزد ، میراث فرهنگی یزد

مسجد یا تکیه یا میدان امیر چخماق یزد یکی از زیباترین و بکرترین مکان های دیدنی ـ فرهنگی در ایران است ؛ این مسجد یکی از زیباترین بناهای ایرانی ـ اسلامی را دارد که سبب متمایز شدن این مسجد از مساجد دیگر می شود ؛

نام دیگر این مسجد ( میدان ) مسجد جامع نو است ؛  ساخت این مسجد فوق العاده به قرن نهم بازمی گردد ؛ به سال 841 هجری قمری ، هنگامی که توسط امیر جلال الدّین جخماق شامی و همّت همسرش بانو ستی فاطمه خاتون ؛

این مجموعه با ارزش شامل تکیه ، بقعه فاطمه ، مسجد ، آب انبار ، کاروانسرا ، بازارچه حاجی قنبر و ... می باشد ؛ هنگامی که امیر چخماق شامی به همراه امرای شاهرخ تیموری حاکم یزد شدند این مسجد را برای آبادنی و زیبایی شهر ، با کمک همسر امیر چخماق  ساختند که ساختش در سال 841 قمری به پایان رسید .

مسجد امیرچخماق ، چخماق ، امیر ، یزد ، میراث فرهنگی یزد

این مسجد زیبا  و تاریخی در طول زمان دستخوش تغییراتی شد ؛ برای مثال در سالهای اولیه که این مسجد بنا شده بود بانیان و واقفان میدانی را در کنار مسجد ساختند که این میدان هم اکنون با نام امیر چخماق ، مرکز شهر یزد است ؛ یا شاه عباس صفوی چهار سوقی را بر روی کاروانسرا ساخت یا گفته می شود که در اوایل قرن 13 هجری قمری بخشی از میدان و بازار امیرچخماق ، تبدیل به حسینیه شدند ؛

یکی دیگر از بناهای مربوط به مسجد و تکیه امیر چخماق یزد ، بازار حاجی قنبر  جهانشاهی است ؛ حاجی قنبر فردی بوده که از طرف پادشاه ، جهانشاه قره قریونلو ، به حکومت یزد می رسد و آثار زیادی برپا می کند ؛ منتها این اثر او به واسط مسجد امیرچخماق ، مشهورتر است ؛

این مسجد جلوه های زیبا از هنر و فرهنگ است ؛ بنای بیرونی مسجد فوق العاده زیباست و قابل وصف نیست ( مخصوصا در شب ) . در قسمتی از این مسجد سنگی بزرگ نصب شده که در آن متن وقفنامه هایی که برای مسجد و میدان تنظیم شده اند ، وجود دارد ؛ •••شبکه های ظریف از کاشی های معرق در پنجره ها ، استفاده سنجیده و به جا از سنگ در معماری مسجد ، طراحی حوض ها زیبا ، هنر زیبای معرق کاری ، خوشنویسی به خطهای کوفی و ثلث و نسخ در بنا ، مقرنس کاری و منقرص کاری و ... همه و همه از جلوه ی هنر در این بنای کم نظیر است••• ؛

مسجد امیرچخماق ، چخماق ، امیر ، یزد ، میراث فرهنگی یزد

 

♦♦♦ برای بازدید مجازی از مسجد امیرچخماق ( پانورما ) کلیک کنید . ♦♦♦

 

داستان کورش بزرگ و پانته آ

هنگامی که مادها پیروزمندانه از جنگ شوش برگشتند، غنائمی با خود آورده بودند که بعضی از آنها را برای پیشکش به کورش بزرگ عرضه می کردند

در میان غنائم زنی بود بسیار زیبا و به قولی زیباترین زن شوش به نام پانته آ که همسرش به نام « آبراداتاس» برای مأموریتی از جانب شاه خویش رفته بود . چون وصف زیبایی پانته آ را به کورش گفتند ، کورش درست ندانست که زنی شوهردار را از همسرش بازستاند.
و حتی هنگامی که توصیف زیبایی زن از حد گذشت و به کورش پیشنهاد کردند که حداقل فقط یک بار زن را ببیند، از ترس اینکه به او دل ببازد، نپذیرفت. پس او را تا باز آمدن همسرش به یکی از نگاهبان به نام «آراسپ» سپرد . اما اراسپ خود عاشق پانته آ گشت و خواست از او کام بگیرد، بناچار پانته آ از کورش کمک خواست..
کوروش آراسپ را سرزنش کرد و چون آراسپ مرد نجیبی بود و به شدت شرمنده شد و در ازای از طرف کوروش به دنبال آبراداتاس رفت تا او را به سوی ایران فرا بخواند. هنگامی که آبرداتاس به ایران آمد و از موضوع با خبر شد، به پاس جوانمردی کوروش برخود لازم دید که در لشکر او خدمت کند.
می گویند هنگامی که آبراداتاس به سمت میدان جنگ روان بود پانته آ دستان او را گرفت و در حالی که اشک از چشمانش سرازیر بود گفت: «سوگند به عشقی که میان من و توست، کوروش به واسطه جوانمردی که حق ما کرد اکنون حق دارد که ما را حق شناس ببیند. زمانی که اسیر او و از آن او شدم او نخواست که مرا برده خود بداند ونیز نخواست که مرا با شرایط شرم آوری آزاد کند بلکه مرا برای تو که ندیده بود حفظ کرد. مثل اینکه من زن برادر او باشم.»
آبراداتاس در جنگ مورد اشاره کشته شد و پانته آ بر سر جنازه ی او رفت و شیون آغاز کرد. کوروش به ندیمان پانته آ سفارش کرد تا مراقب باشند که خود را نکشد، اما پانته آ در یک لحظه از غفلت ندیمان استفاده کرد و با خنجری که به همراه داشت، سینه ی خود را درید و در کنار جسد همسر به خاک افتاد و ندیمه نیز از ترس کورش و غفلتی که کرده بود ، خود را کشت.
هنگامی که خبر به گوش کوروش رسید، بر سر جنازه ها آمد. از این روی اگر در تصویر دقت کنید دو جنازه ی زن می بینید و یک مرد و باقی داستان که در تابلو مشخص است. کاش از این داستان های غنی و اصیل ایرانی فیلم هایی ساخته میشد تا فرزندان کوروش، منش و خوی اصیل ایرانی را بیاموزند.