خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

قوانین عجیب کشور ها

 

٭ استفاده از اینترنت ممنوع است مگر اینکه از تمام وزارت های کشور مجوز بگیری.
کره شمالی


٭ اگر تا 27سالگی جایی استخدام نشدی، مستقیم به ارتش ملحق میشوی.
کره شمالی


٭ اگر کلمه ی اسلام را سر زبان بیاوری اعدام میشوی.
بورما


٭ اگر روز یکشنبه کار کنی مورد بازجویی قرار میگیری، مگر اینکه پلیس باشی.
ایتالیا


٭ اگه آلمانی باشید و ماشین ساخت آلمان بخرید، فقط نصف قیمت ماشین را پرداخت می کنید، نصف دیگر آن را دولت پرداخت میکند.
آلمان


٭ غیر از روز جمعه دو روز دیگر هم بدون عذر موجه می توانی سر کلاس حضور پیدا نکنی.
نیجریه


٭ ممنوع است کسی را از خواب بیدار کنی، چون خواب مقدس است.
کره جنوبی


- آخرین نفری که بلند میشه سفره رو جمع میکنه.
ایران

 

 

خب این اخریه خیلی عادی هست

 

حجاب برتر

وبلاگ «معبر دل» نوشت:

آقای کافی نقل می کردند:

داشتم میرفتم قم، ماشین نبود، ماشین های شیراز رو سوار شدیم.

یه خانمی هم جلوی ما نشسته بود،اون موقع هم که روسری سرشون نمی کردن!

به گزارش گلستان بلاگ، وبلاگ «معبر دل» نوشت:

آقای کافی نقل می کردند:

داشتم میرفتم قم، ماشین نبود، ماشین های شیراز رو سوار شدیم.

بیشتر بخوانید

پسرا و دخترا چه جوری از دستگاه عابر بانک پول میگیرن؟

پسرا و دخترا چه جوری از دستگاه عابر بانک پول میگیرن؟

پسرها:

۱- با ماشین میرن سراغ بانک، پارک میکنن، میرن دم دستگاه عابر بانک
۲- کارت رو داخل دستگاه میذارن
۳- کد رمز رو میزنن و مبلغ درخواستی رو وارد میکنن
۴- پول و کارت رو میگیرن و میرن

دخترها:

۱- با ماشین میرن دم بانک
۲- توی آینه آرایششون رو چک میکنن
۳- به خودشون عطر میزنن
۴- احتمالا" موهاشون رو هم چک میکنن
۵- توی پارک کردن ماشین مشکل پیدا میکنن
۶- توی پارک کردن ماشین خیلی مشکل پیدا میکنن
۷- بلاخره ماشین رو پارک میکنن و میرن دم دستگاه عابر بانک
۸- توی کیفشون دنبال کارتشون میگردن
۹- کارت رو داخل دستگاه میذارن، کارت توسط ماشین پذیرفته نمیشه
۱۰- کارت تلفن رو میندازن توی کیفشون
۱۱- دنبال کارت عابر بانکشون میگردن
۱۲- کارت رو وارد دستگاه میکنن
۱۳- توی کیفشون دنبال تیکه کاغذی که کد رمز رو روش یادداشت کردن میگردن
۱۴- کد رمز رو وارد میکنن
۱۵- ۲ دقیقه قسمت راهنمای دستگاه رو میخونن
۱۶- کنسل میکنن
۱۷- دوباره کد رمز رو میزنن
۱۸- کنسل میکنن
۱۹- به دوست پسرشون زنگ میزنن که طریقهء وارد کردن کد صحیح رو براشون بگه
۲۰- مبلغ درخواستی رو میزنن
۲۱- دستگاه ارور (خطا) میده
۲۲- مبلغ بیشتری رو درخواست میکنن
۲۳- دستگاه ارور (خطا) میده
۲۴- بیشترین مبلغ ممکن رو درخواست میکنن
۲۵- انگشتاشون رو برای شانس روی هم میذارن
۲۶- پول رو میگیرن
۲۷- برمیگردن به ماشین
۲۸- آرایششون رو توی آینه چک میکنن
۲۹- توی کیفشون دنبال سویچ ماشین میگردن
۳۰- استارت میزنن
۳۱- پنجاه متر میرن جلو
۳۲- ماشین رو نگه میدارن
۳۳- دوباره برمیگردن جلوی بانک
۳۴- از ماشین پیاده میشن
۳۵- کارتشون رو از توی دستگاه عابر بانک برمیدارن
۳۶- سوار ماشین میشن
۳۷- کارت رو پرت میکنن روی صندلی کنار راننده
۳۸- آرایششون رو توی آینه چک میکنن
۳۹- احتمالا یه نگاهی هم به موهاشون میندازن
۴۰- راه میفتن و میندازن توی خیابون اشتباه
۴۱- برمیگردن
۴۲- میندازن توی خیابون درست
۴۳- پنج کیلومتر میرن جلو
۴۴- ترمز دستی رو آزاد میکنن (میگم چرا انقدر یواش میره ها!)
۴۵- به حرکت ادامه میدن

 

 

روز خاطره

صبح روز جمعه ساعت 5 صبح عین اجل معلق بالای سرم ظاهر شد که بلند شید چرا خوابیدید؟ منو ببرید بیت پیش آقا دیر میشه

گفتم مادر زوده بخواب توروخدا. 

گفت: نه من خوابم نمیاد دیر شد بلند شید. میخوام لباس آقای خامنه ایم را بپوشم

گفتم : نمیشه 

گفت : چرااااا؟

گفتم : اون لباس آستین کوتاهه و الان زمستونه سرده

گفت: پس لباس مرگ بر اسرائیل. اون که آستینش بلنده

خواستم بگویم نه دیدم فایده نداره آخر کار خودش را می کنه . گفتم برو بپوش

خلاصه به سرعت آماده شد

از سر عجله ای که داشت زود رسیدیم. اولین نفر دم در بیت بودیم. 

توی راه گفت: محمدجواد هم میاد؟(منظورش ظریف بود) 

گفتم : احتمالا میاد

گفت : خوبه می خوام ببینمش یه نکته ی اساسی بهش بگم

خنده ام گرفته بود

گفت میشه برام شعر در میدان میمانم بذاری؟

ضبط ماشین را روشن کردم و 9 بار شعر را گوش داد و می خواند

در میدان میمیانم تا نفس آخرم راهی راه حسین هم قدم رهبرم

وقتی رسیدیم هیچ کس نبود، هوا به شدت سرد بود

پشت در من در معرض رگباری از سوالاتش قرار گرفتم تا اینکه به مرحله ی انجماد رسید و از سرما دیگر نمی توانست حرف بزند

در باز شد رفتیم داخل

داخل حسینیه که شدیم ،بعد در ورود شیرینی و شیرکاکائو میدادند. خواستم بخورم نگاه غضبناک کرد که بدو بریم نخور

هیچی رفتیم داخل  و نشستیم دو سه دقیقه از نشستنمان نگذشته بود که بغل دستیم گفت : خانم انگار اون آقا با شما کار دارند

برگشتم دیدم بعللله یکی از آشنایان هستند که اتفاقی مارا پیدا کردند و به این ترتیب طه به سرعت به قسمت آقایون منتقل شد و اصلا فراموش کرد مادری در کار است

میدانستم پر از سوال است و احتمالا نمی تواند سوال هایش را بپرسد 

قبل از وورود آقا یه 5 دقیقه ای آمد پیشم و یک سری سوالات مختلف کرد و دوباره رفت. 

اما در تمام مدت صدایش را از توی مردانه میشنیدم که یک نفس دارد حرف می زند و سوال می کند و شعار میدهد

از یک طرف دوست داشتم پیش خودم باشد که مبسوط به سوالاتش جواب دهم از یک طرف دوست داشتم در قسمت آقایان بماند و از نزدیک آقا را ببیند

آقا آمدند....خوشحال بودم....در حین سخنرانی از دور میدیدمش، کاملا مبهوت بود 

بعد از سخنرانی آقا که بلند شدند بروند آمد پیش خودم

آقا هنوز توی حسینیه بودند اما در حصار مهمانان خارجی برنامه و اصلا دیده نمی شدند. تقریبا جمعیت داشت پراکنده می شد طه آن جلو توی بغلم ایستاده بود و همچنان برای خودش شعار میداد، شعار هایی که هیچ کس آن روز نداد . دوست داشت شعار های خودش را بدهد با بقیه کاری نداشت. البته آن موقع کسی دیگر شعار نمیداد چون آقا دیده نمیشدند اما طه همچنان محکم داد میزد. خامیمگی خمینی دیگر است ولالتش ولالت حیدر است....

خیلی بهش خوش گذشته بود و البته خیلی هم صبوری کرده بوداز 7 صبح تا 10:30 که آقا آمدند، بعد سخنرانی روحانی، بعد آقا. خیلی خسته بود

رسیدیم که سوار ماشین بشویم ، ماشینی در کار نبود از پلیس ها میپرسیدیم یکی میگفت جرثقیل برده، یک یم یگفت دزد برده

میگفتم من در قسمت پارکبان پارک کرده ام و دلیلی ندارد ماشین را جرثقیل ببرد، آن یکی می گفت پس دزد برده. گفتم آقای پلیس، دزدی که بر خیابان جمهوری بیست متری دوتا ماشین پلیس و در حضور این همه پلیس ماشین من را دزدیده باشد واقعا حلالش باشد ماشین

خلاصه بعد مدت مدیدی کاشف به عمل اومد که جرثقیل به دلایل امنیتی ماشین را گذاشته در یک خیابان دیگر

این هم آخر خاطره ی آن روز شیرین

حالم خیلی خوب بود خیلی خوشحال بودم

تا یکی دوساعت بعد که پیج آقا سه تا عکس از دیدار منتشر کرد در اینیستاگرام و یکیش عکس طه بود. و بعدتر چندتا عکس دیگر هم اضافه شد

تا یکی دو ساعت بعد که واکنش آدم ها شروع شود حالمان خوب بود اما امان از حال بعد از واکنش ها...

آدم از واکنش دوستان به اصطلاح خودی بدجور می سوزد

پیام یکی از آقایون به همسرم آنچنان من را عصبانی کرد که یقین دارم تا امروز عمرم اینقدر عصبانی نشده بودم درباره ی یک موضوع به این کوچکی....

بماند...تلخی پایان آن روز را اینجا نگویم فقط غرضم این بود که بگویم به خدا اگر ما حرف هایمان را مزه مزه کنیم و بعد بگوییم اتفاق بدی نمی افتد. به خدا اگر عقده های حقارتمان را در غالب تمسخر دیگران بیان نکنیم دنیای قشنگ تری داریم

خلاصه که آن روز با همه ی تلخ و شیرینی هایش ماندگار شد و طه از لحظه ی بیرون آمدن از بیت، منتظر دیدار بعدی آقاست. 

 

 

سه امتیاز شیرین هدیه به حضور پرشور هواداران

سایت باشگاه

تیم فوتبال ماشین سازی تبریز با برد تیم پارس جنوبی بوشهر صدرنشین دسته دو انتقام شکست دور رفت را گرفت.

 

دیدار دو تیم فوتبال ماشین سازی تبریز و پارس جنوبی بوشهر که در ورزشگاه تختی (باغشمال) برگزار گردید با نتیجه بک بر صفر به سود ماشین سازی به اتمام رسید. تک گل این دیدار را غلامرضا داودوندی در دقیقه 59 به ثمر رساند.
در این دیدار گه با حضور هواداران خونگرم ماشین سازی همراه بود، تیم ماشین سازی بارها فرصت گلزنی داشت و یکبار نیز توپ را دروازه بان تیم پارس جنوبی از داخل خط دروازه بیرون کشید که داور اعتقادی به گل نداشت.
قضاوت این دیدار بر عهده محمد رضا مهرگان بود و امیر قاسمی و حامد تازه پور کمک های وی را تشکیل می دادند. 
با این برد ماشین سازی 16 امتیاز شده و به رده ششم جدول رده بندی صعود کرد.

اسامی تیم فوتبال ماشین سازی تبریز: ناصر سالاری، جعفر برزگر، میلاد محمودیان، مسعود باغ آبادی، جواد پیرانی، رسول علیزاده، غلامرضا داودوندی (دقیقه 87 بهنام احسانی)، یونس قاسمی، مسعود  قاضی، علی محمدی (جواد نعمتی)