خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

آقای هرسینی اینقدر اراجیف نبافید کسی به شما اهمیتی نمی دهد

منبع: انجمن نجات مرکز مازندران| پنجشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۳ چاپ

یکی از کاسه لیسان فرقه در خارج از کشور به نام مهرداد هرسینی که برای دریافت پول خود را فروخته سعی نمود در مطلبی با عنوان : بهانه قتل عام سبعانه در پاریس ، این عمل تروریستی را به حکومت ایران نسبت دهد .
اگر چه وی هول شده و حتی به دستور سران فرقه ، اطلاعیه مریم قجر در مورد این عملیات تروریستی را نخوانده است چرا که وی حتی نتوانست این عمل تروریستی را به حکومت ایران نسبت دهد . ولی سعی نموده از دلقک اروپایی خود بخواهد که این عملیات تروریستی را به حکومت ایران نسبت دهد و اگر کسی اعتراضی نموده است عنوان نماید که وی جز انجمن های هوادار بوده و اصلا ربطی به فرقه ندارد .
او در جایی از مطلب خود به گروه های اسلامی از جمله سپاه قدس، عصائب الحق و جیش مختار و حزب الله لبنان اشاره می کند که اگر حکومت ایران بر قرار نمی شد این گروه های تروریستی هم ایجاد نمی شد .
حال این سئوال پیش می آید که وی چرا هیچ حرفی از گروه تروریستی داعش و النصره که هر روز در سوریه و عراق دست به کشتار می زنند نمی زند ؟
چرا وی در مقابل این همه جنایت گروه های تروریستی در منطقه و افریقا سکوت کرده و لب به سخن نمی گشاید و حتی یک بار هم این حملات را محکوم نکرده است ؟
چرا در مقابل حمله های جنایت کارانه اسرائیل به فلسطین حرفی به میان نیاورده و سکوت می کند ؟
وی در اوج دریدگی در مقاله خود مدعی می شود که سران حکومت ایران در مورد عملیات تروریستی موضعگیری نکرده و با سکوتی معنا دار از هرگونه محکوم کردن این قتل عام تروریستی در پاریس خوداری نمودند .
اگر او چشم خود را به واقعیت موجود باز می کرد و از دریچه فرقه رجوی به این مسائل نگاه نمی نمود متوجه می شد که در همان روز سخنگوی وزارت خارجه ایران موضعگیری کرده و این عمل تروریستی را محکوم نمودند و حتی رئیس جمهور ایران نیز این عمل تروریستی را محکوم نمود و در نماز جمعه نیز این عمل تروریستی محکوم گردید .
به خوبی می توان دریافت که امثال وی در اروپا هم به دستور فرقه حق مطالعه روزنامه ها و سایت ها و اخبار ایران را ندارند و هر چه که فرقه به آنان می گوید باید نشخوار کنند و به همین خاطر سر این داستان گاف داده و عنوان می کند که حکومت ایران موضعگیری نکرده است .
آقای هرسینی نوشتن این گونه مطالب جهت دار و اعلام شده از طرف فرقه دیگر کسی را فریب نمی دهد . شما هم مانند همان اعضای مفت خور شورا قصد دارید قیمت خود را بالا ببرید تا شاید از طرف فرقه چیزی به شما برسد .
شما که چندین سال است به آب و آتش می زنید و به نام انجمن جعلی تولید شده در آلمان به حمایت از رجوی و جنایت او می پردازید برای ما این دم جنباندن برای آنان کاملا روشن است و می دانیم که از کجا آب می خورد . حمایت و سینه چاک دادن شما برای افراد در لیبرتی برای دریافت بیشتر پول از فرقه می باشد نه اینکه عاشق سینه چاک آزادی باشید !! .
اگر واقعا دلتان برای نفرات لیبرتی می سوخت حداقل چند روز مهمان فرقه در اشرف و مناسباتش بودید بعدا متوجه می شدید که چه بر سر شما می آوردند و فکر می کنیم که دیگر حرفی از رجوی ها و آزادی مورد ادعای آنان به میان نمی آوردید .
شما که از عاشقان سینه چاک او از مدل پول پرست هستید اگر جرات آن را دارید فقط برای یک بار هم شده از رجوی انتقاد کنید بعدا متوجه خواهید شد که وی تحمل یک انتقاد ساده را نداشته و چگونه شما را به لجن می کشاند .
برای ما روشن است که دم جنباندن امثال شمایان و مفت خوارهای شورایی ها فقط برای گرفتن پول بیشتر می باشد . قیافه آزادی گرفتن و گلو پاره کردن برای سران فرقه دیگر در این زمانه خریداری ندارد .
با توجه به افشاگری جدا شدگان از چهره خیانت کار رجوی دم زدن از فرقه و حمایت از وی برای رسیدن به آزادی احمقانه می باشد بهتر است در مورد آزادی و ..... در جای دیگری به دنبال آن بگردید . مردم ایران نیازی به آزادی از مدل غربی و فرقه رجوی ندارند .
هادی شبانی

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار مردم قم نسبت به فعالیت‌ها و اقدامات برخی از انگیزه‌های معاند و معارض با نظام اسلامی که میکوشند روزهای بزرگ تاریخ ملت ایران و همچنین چهره‌ی زشت حکومت پهلوی را به فراموشی بسپارند، هشدار دادند و به ۵ خصوصیت از کارنامه‌ی سیاه رژیم پهلوی اشاره کردند. در آستانه سالگرد فرار شاه خائن، این بخش از بیانات اخیر رهبر انقلاب اسلامی را در قالب جدول زیر مرور کرده ایم.

 

امروز برخی سعى می‌کنند چهره‌ى خبیث‌ترین و سیاه‌روترین حکّام تاریخ اواخر این ملّت را به شکلى آرایش کنند
تا مردم نفهمند که با این انقلاب چه کردند.
کارنامه‌ی سیاه و خصوصیات رژیم پهلوی از نگاه رهبر انقلاب
 مطرح شده در دیدار مردم قم ۹۳/۱۰/۱۷
۱ دیکتاتورىِ سیاه و خفقان عجیب علیه مردم  با شدت و قساوت کامل
 زندانهای مخوف و شکنجهها و فشارهاى عجیب جسمى و روحى علیه منتقدان
۲ وابستگی ذلت‌آمیز به قدرت‌های خارجی و تحقیر ملت ایران
سرکارآمدن و برکناری رضاخان توسط انگلیسی‌ها،  سرسپردگی محمدرضا به آمریکایی‌ها
۳ گرفتاری در انواع فسادها و بدترین دست‌اندازی‌ها
 فساد جنسى شرم‌آور و فساد مالى در عالی‌ترین سطوح حکومت ،  ترویج اعتیاد و مواد مخدر صنعتی توسط عناصر اصلی حکومت
از قبیل یکی از خواهران شاه
۴ بی‌اعتنائی به مردم و به حساب نیاوردن آنان
فقدان انتخابات آزاد و انتصاب مزدوران رژیم به‌جای نمایندگان مردم،  بی‌خبری مردم از مسائل کشور
۵ ترویج خودکم‌بینى ملّى و بزرگنمایى غربى
بی‌اعتنائی به پیشرفت علمی،   عادت دادن ذائقه‌ی مردم به واردات باپول نفت،  نابود کردن کشاورزی و صنایع ملی و وابسته کردن کشور

این رژیمى که ملّت با آن گلاویز شد، چه بود؟ چه کسى بود؟ این خیلى مهم است. چند خصوصیّت را من عرض میکنم؛ چون عرض کردم امروز انگیزهها وجود دارد براى تحریف، یعنى سعى میکنند چهرهى خبیثترین و زشتترین و سیاهروترین عناصر حُکّام تاریخىِ اواخر این ملّت را به شکلى آرایش کنند که حقیقت براى مردم مکشوف نشود و نفهمند با این انقلاب چه کردند:

* خصوصیت اول: دیکتاتورىِ سیاه و خفقان عجیب علیه مردم
یکى از خصوصیّات آن رژیم فاسد، دیکتاتورىِ سیاه و خفقان عجیب علیه مردم، با قساوتآمیزترین روشها [بود] که ممکن است در جاهاى دیگرى از کشورها هم وجود داشته باشد. در اینجا خود ما از نزدیک مشاهده کردیم که چه میکردند و چه رفتارى داشتند با آحاد مردم؛ هم در دوران رضاخان که گذشتگان ما، بزرگترهاى ما آن را دیده بودند و براى ما نقل کردند، هم در دوران اخیر، که خود ماها، آحاد مردم، در میدان بودیم. جوانها البتّه آن دوران را ندیدند. حرفهاى فراوان و موثّق [وجود دارد] از آنچه اینها با مردم، با مبارزین و با کسانى که انتقاد داشتند - ولو انتقادهاى اندک - داشتند انجام میدادند؛ رفتارهایى که اینها...

هارون: موسی بن جعفر؛ فتنه گر ِخون ریز!!!- مشابهت ادبیاتِ ظالمان در طولِ تاریخ!!!

 

دوست قدیمی! در پست قبلی تقاضا نمود کمی در مورد اقدامات سیاسی امام موسی کاظم(ع) بنویسم و  همین  زمینه ای شد برای این نوشتن این پست. با تشکر از ایشان که بهانه ای را فراهم آورد تا برخی از دل مشغولی هایم را با دوستان در میان گذارم.

گرچه در نگاه عامه؛  امام موسی کاظم فقط نماز می خوانده و روزه می گرفته است و کاری به کسی نداشته، آهسته می آمده و آهسته می رفته و خلفاء عباسی خصوصاً هارون هم از روی حسد و کینه و سعایت عالمان وابسته ی درباری! او را ابتدا محدود و محصور کرده و سپس زندانی نموده و در نهایت هم او را در زندان به قتل رسانده اند، اما واقعیت تاریخ چیز دیگری می گوید.

البته این نوع تحلیل و رویکرد نسبت به اقدامات مهم و اساسیِ ائمه اطهار در برابر حاکمان زمانه، شاید در این واقعیت تاریخی  ریشه دارد که به لحاظ حاکمیت ِمستبدان، مجبور بوده اند تا تلاش های  براندازنه ی  خود را برای سرنگونی حاکم جور مخفی انجام دهند و لذا منطقی است که از هرگونه اشاره به برانداز بودنِ اقدامات خود پرهیز نمایند .

طرفه آنکه الان ما نیز،  با همین نوع روش و تحلیل  سرو کار داریم و قیامِ عملی مردم بحرین و یا تجمع میلیونی براندازنه ی مردم مصر، یمن و تونس و همچنین تلاش های علنی علماء و مخالفان حکومت عربستان را به گونه ای گزارش می کنیم که انگار حضور خیابانی و راهپیمایی  ضد حکومت آنان در حد یک پیاده روی ساده ی ورزشی و خانوادگی در خیابانهای بحرین و ... است که با واکنش شدید و تیراندازی حکومت جائر روبرو شده است و در پی این نوع خبر سازی، تعجب هم می کنیم که چرا اینگونه خشن،  با معترضان!! برخورد می کنند!!!!!  و صد البته در همین زمان، برای منطقه ای دیگرو به هنگامی که  حاکمیتی مورد علاقه ی ماست،  اعتراض و راهپیماییِ سکوت معترضان به بخشی از حاکمیت ( و نه کلِ حاکمیت) را براندازنه توصیف کرده و اقدامات سرکوبگرایانه حکومت را بعنوان برخورد با آشوبگران تایید می کنیم و ... . واقع مطلب آن است که دلیل این دوگانگی در تحلیل را بدلیل غیر منطقی و عقلایی بودن ، نمی فهمم !!

 

برگردیم به موضوع اصلی ؛

توجه به اقدامات حضرت موسی ابن جعفر نشان می دهد که ایشان،  قلب ِ حاکمیت ظالمِ عباسی  را نشان گرفته بود به گونه ای که با ایجاد شبکه های  ارتباطی اجتماعی میانِ مخالفانِ حکومت عباسی و هوادارانِ خود  (که شیعه نامیده می شوند)،  تشکیلات اجتماعی ای را شکل داده بود که در عین جاری و ساری بودنِ زندگی روزمره ، به مبارزه با ظالم ادامه می دادند.  همچنین  مجاهده ی مستمر و پیگیرِامام برای ایجاد شبکه مالی و اقتصادی مستقل میان شیعیان از طریق دریافت خمس و زکات و ....  و نیز اعلام حرمت رابطه ی کاری با حکومت، قدرت حاکمیت را از سکه انداخته؛ مشروعیت و مقبولیت حاکمیت وقت ( که مدعی جانشینی رسول خدا بوده است) را به چالش کشیده است. لذا علیرغم تصور عامه، حضرت امام موسی کاظم(ع) نه تنها فقط به عبادت نپرداخته که از قضا، سیاسی ترین؛  امامِ مجاهدِ پس از واقعه عاشورا است.

 

"آن حضرت ۱۰ سال از این روزگار را با منصور، ۱۱ سال با محمدالمهدی پسر منصورمعروف به مهدی، یک سال با موسی الهادی معروف به هادی پسر مهدی و۱۳سال دیگر عمر خود را با هارون‌الرشید سپری کرد .

در دوره یازده ساله از فرمانروایی مهدی عباسی، امام(ع) در کنار کارهای فرهنگی ـ فکری و اشتغال به تدریس به برقراری ارتباط میان خود و شیعیان در نواحی مختلف و سازماندهی آنان پرداخت و مشکلات معیشتی و اقتصادی شیعیان را بر طرف می‌کرد. با کشف این اقدامات،  امام(ع) مدتی زندانی شد و سپس آزاد گردید.

با گسترش شیعیان در مناطق مختلف سرزمین اسلامی نیاز به یک شبکه ارتباطی هر روز بیش از پیش احساس می‌شد و اهل بیت (ع) هم بر همین اساس اقدام به تأسیس شبکه ارتباطات نمودند. اگرچه این مساله قبل از امام موسی (ع) آغاز شده بود ولی امام موسی (ع) آن شبکه را بر اساس نیاز شیعیان گسترش[داد] و پنهانی تر کرد. ...  به طور کلی وظیفه نمایندگان امام(ع) دریافت وجوهات شرعی و هدایا،[ و سپس ] کمک به مستمندان بود و گسترش شبکه ارتباطی میان ائمه و شیعیان بوسیله نامه‌ها و توقیعات که براساس ضرورت، برخی [اوقات] محرمانه بوده است.

 

 

 

  با افزایش جمعیت شیعیان در مناطق مختلف نیاز به حفظ رابطه میان مردم و امام جدی بود. پیام‌های ارتباطی [و به زبان امروزی، صدور نامه ها و بیانیه ها ] در این زمینه نقش مهمی را ایفا می‌کرد. از امام موسی (ع) بیش از نود نامه در موضوعات مختلف و خطاب به افراد گوناگون بر جای مانده است که نشان دهنده اهمیت آن امام همام به شبکه ارتباطات است.

 

 

عاشورا ، اسطوره هویّت

عاشورا، اسطوره هویت| عبدالکریم سروش

وی هدف اصلی از برنامه های پاسداشت امام حسین را “در انداختن طرحی جدید برای دریافت الهام از درس های عاشورا “معرفی کرد .سپس بر اساس منابع تاریخی و موارد مستند واقعه عاشورا و حرکت امام حسین را تشریح نمود که با هدف حفظ اصول خود و ممانعت از بیعت با یزید مدینه را به سمت مقصد نا معلومی ترک کردند. بعد به دلیل احساس نا امنی از فتنه گری تروریست های اعزامی از شام و ضرورت پیدا کردن جایی برای نجات جان خود و اطرافیان به دنبال محل امنی می گشتند ، که خیل زیاد دعوتنامه های اهالی کوفه رسید و ایشان عزم نمودند تا به کوفه بروند. در میانه راه حر بن یزید ریاحی پیشقراول سپاه یزید راه را بر ایشان بست. یزید که نتوانسته بود آن امام همام را در مدینه و مکه گرفتار سازد ، از حضور امام حسین در محل دور افتاده کربلا استفاده کرد تا بر خلاف توصیه پدرش مبنی بر پرهیز از رویارویی با امام حسین، تکلیف ایشان را یکسره کند.

وی سپس با رویکرد تاریخی به بازخوانی انتقادی قرائت های مختلف در باب فلسفه حادثه عظیم و جان سوز عاشورا پرداخت.
به باور دکتر سروش، امام حسین این روح پاک برای کشته شدن و قیام به سمت کربلا حرکت نکرد، بلکه برای رهایی از مخمصه بیعت با یزید، عزم آن سفر دوران ساز را کرد و بیشتر بنای امر به معروف و نهی از منکر داشت. امتناع او از بیعت با یزید ریشه در سرشت خاص امام حسین داشت که با مشرب برادرش متفاوت بود. ” وی همانگونه که موافق رویه صلح جویانه برادرش در مواجهه با معاویه نبود و گفته اند در این خصوص اختلافی هم بین دو برادر پیش آمد، نمی پسندید تا خلف وعده و نقض عهد معاویه در موروثی کردن خلافت و نصب فردی بی تجربه و نا لایق چون پسرش یزید بر این مقام را بپذیرد. از این رو دیگر پیمان بستن با خاندان معاویه را روا ندانست چون تجربه کرده بود که آنها در پیمان شکنی سابقه دارند.”

این روشنفکر دینی تاکید کرد که”ما نمی دانیم که در ذهن امام حسین چه می گذشت ، اما بسیار نا محتمل است که می خواست با یزید درآویزد یا چنان که گفته اند می خواست حکومت اسلامی تشکیل دهد . اما این را می دانیم که یزید را نمی پسندید و حاضر نبود ماجرای صلح وبیعت برادرش با معاویه این بار با یزید تکرار شود. از خلال کلمات امام حسین معلوم می گردد که در منش او پذیرش صلح جایی نداشت.”

دکتر سروش در فراز دیگر سخنانش تحلیل های موجود از کربلا را نقد کرد و بیان نمود دلایل اصلی که باعث شد امام حسین حرکتش را آغاز کند عبارت بودند از فضای رعب آور امنیتی ، سازش ناپذیری با یزید و جستجو به دنبال جای امن . به باور ایشان”هیچ سند معتبری وجود ندارد که هدف امام حسین قیام و انقلاب بوده است . این واژه ها ترمولوژی زمانه ما هستند و ابدا ارتباطی با انگیزه امام حسین ندارند.”

وی افزود ” واقعه عاشورا بزرگ شده است چرا که شیعیان حاجت داشتند از این واقعه یک اسطوره بسازند و با پیوند زدن خود به این اسطوره هم هویت کسب نمایند ، هم ابراز مظلومیت کنند و هم از مخالفان خود هویت ستانی کنند. سخن این نیست که شیعیان سخن گزافی گفته اند و یا از محدوده مجاز خارج شده اند. بلکه منظور من این است که آنها از عاشورا برای ساختن و احراز هویت استفاده کردند. به گمان من این راه را ائمه اطهار ابداع کردند و به پیروانشان آموختند و آنها هم خوب این درس را یاد گرفتند. برای اینکه موضوع روشن شود اشاره به تاریخ اسلام پس از پیامبر آموزنده است. خلفایی به لحاظ تاریخی بر منصب جانشینی پیامبر نشستند .صرف نظر از آنکه ما آنها را بپسندیم یا نپسندیم ، سه تن از چهار تن خلفای راشدین کشته شدند. از این سه قتل تنها شیعیان شهادت علی (ع) را بزرگ کرده و عزاداری می کنند اما اهل سنت برای عمر و عثمان عزاداری نمی کنند. قتل آنها را در تاریخ ثبت کرده اند. اما  آنها سنت عزاداری ندارند. واکنشی که شیعیان در برابر حوادث تاریخی نشان داده اند حکایت می کند که آنان در پی کسب هویت بوده ا ند و می خواسته اند با وصل کردن خودشان به این حوادث فجیع تاریخی هم کسب هویت کنند و هم به دیگر طایفه های اسلامی، اهل سنت و جماعت توضیح دهند که چه ستمهایی بر این طایفه محدود و تحت تضییقات گوناگون رفته و می رود . البته سرانجام این روش جواب داد و فقط درانقلاب اسلامی به نتیجه رسید. یعنی این آب ها و گریه ها پشت سد تاریخ جمع شد. آب فراوانی پدید آورد و وقتی سد گسسخته شد،سیل آمد و سلسله پهلوی را برد. از ماجرای عاشورا فقط در انقلاب اسلامی استفاده شد. حتی صفویان وقتی در روی کار آمدند و قدرت سیاسی را تصرف کردند از عاشورا استفاده ننمودند. فقط بعد ها در مقابله با ترکان عثمانی ملیت ایرانی رابه هویت شیعی گره زدند و سد متین و استواری در برابر ترکان عثمانی ایجاد کردند. آنها از تولی، تبری، عاشورا،کربلا، مهدویت، امام زمان استفاده کردند. درست مانند آنچه امروز حکومت ایران استفاده می کند . روایت های زیادی جعل شد که سلطنت شاه اسماعیل صفوی متصل به ظهور امام زمان خواهد شد. “

دکنرسروش در ادامه توضیح داد “اگرچه جنایت و قساوت کم نظیری در کربلا رخ داد ،اما تاریخ اسلام حوادث تلخ تری را تجربه کرده است. سپاه یزید برای دستگیری عبدالله ابن زبیر و سرکوب وی شهر های مقدس مدینه و مکه را آماج سنگ اندازی ها، تخریب ها و کشت و کشتار گسترده ای قرار داد. بسیار روزهای سخت و تلخی بر مسلمانان گذشت. اما این ماجرا اهمیت عاشورا را پیدا نکرد برای اینکه اهل سنت عزاداری برای آنها نکردند و به دنبال هویت سازی نرفتند.”

سروش سپس به نقد دیدگاه دکترعلی شریعتی پرداخت که بر اساس گفتمان و پارادایم زمانه به بازسازی واقعه عاشورا و استفاده از آن در جهت دمیدن روح انقلابی در شیعه پرداخت. “امام حسین در بین ائمه اطهار یک استثنا بود اما شریعتی این استثنا را به قاعده تبدیل کرد و با مخدر خواندن تفسیر سنت گرا از عاشورا ، جنبه خون و مبارزه در آن را پر رنگ کرد. او تصویری ازامام حسین (ع) و زینب سلام الله علیها را بازسازی کرد که به معنای دقیق کلمه، آنها انقلابی قرن بیستم بودند و قیام کرده بودند تا با ریختن خون شان حکومت بی تدبیر یزید را رسوا کنند. روحانیت اگرچه با شریعتی میانه ای نداشت اما به خوبی از این تحلیل او استفاده کرد. روحانیت طرفدار انقلاب بر بستری که شریعتی آماده کرده بود ، تفسیری از عاشورا را تبلیغ کرد که مستلزم مبارزه با ظلم و شهادت بود. این تفسیر از اساس متفاوت و متعارض با تفسیری بود که روحانیت پیش از آن از عاشورا می کرد. هیچ فقیه وعالمی تکریم نهضت امام حسین را به عنوان مجوزی برای مبارزه علیه حکومت مستقر ندانسته بود. چنین حرفی در هیچ کتاب فقهی مشاهده نمی شود. حتی امامان بعد از امام حسین نیز چنین استفاده ای از عاشورا نکردند. نگرش غالب در روحانیت اشک ریختن بر مصیبت امام حسین با هدف ایجاد صفای باطن بود. تا ضمن برقراری ارتباط روحی ، آن هویت شیعی تداوم یابد. آنها می گفتند ما حسینی هستیم یعنی تاریخ ما با آن شجاعت و حماسه شروع می شود ولی هویت سنی ها با آن شقاوت آغاز می شود چون حاضر نیستند یزید را لعن کنند.”دکتر سروش تاکید کردند که امروزه ذهنیت های جدید از عاشورا چنان پر رنگ است که بسیار سخت است تا از ورای آن حتی بتوان به تاریخ پنجاه سال پیش عزاداری ها نظر کرد.

این رویکرد تازه فقط برای قبل از پیروزی قابل استفاده بود. کسانی که سن شان اقتضا می کند می دانند مناقب و عزاداری ها پیش از حسینه ارشاد و انقلاب اسلامی چگونه از اساس متفاوت با الان بود .البته من پیش بینی می کنم که دوباره عزاداری ها به آن سمت یعنی دوران عزاداری سنتی خواهد رفت. با توجه به روند موجود راهی غیر از این وجود ندارد. «امام حسین انقلابی» دیگر به درد حکومت نمی خورد. از نگاه حاکمان کنونی پذیرفته نیست تا علیه حکومت انقلاب کرد. امام حسینی که قیامش اجازه می دهد تا مسلمانان علیه حکومت های موجود قیام کنند به درد حکومت فعلی نمی خورد و از دید آنان نباید چنین امام حسینی را معرفی کرد. این تفسیر به درد زمان شاه می خورد. این حکومت بنا به مبانی و مواضع فقهی اش می گوید مجازات قیام علیه حکومت، مرگ است. حتی انتقاد نیز جایز نیست و مجازاتش زندان و حتی خیلی چیزهای بدتر از زندان است بنابراین منطقی است که عزاداری ها پس برود و به منطق سنتی نزدیک شود. لذا امام حسینی که اکنون باید ترویج شود، همان امام حسینی است که گریه بر او ثواب دارد و باعث شفاعت در روز جزا می گردد. او همان امام حسینی است که تاریخ ما را ساخته است. با اتصال به او هویت تداوم می یابد . الان وضع بگونه ای شده است در محرمی که در آن بسر می بریم دو طرف، هم حکومت و هم مخالفان در جنبش سبز هر یک دیگری را متهم به یزیدی بودن می کنند. یعنی یک اسطوره و قصه به دست دو گروه از شیعه افتاده است و این دو تا مجبورند بگویند ما حسینی هستیم و می بینید به طور کلی منطق واقعه گم شده است یعنی معلوم نیست که باید چه کار کرد. فقهای ما هم پاک برگشتند به گذشته خودشان. من یادم می آید روزی که آقای خمینی به ایران برگشتند ، در ملاقات با جمعی از نویسندگان که خبر آن از تلوزیون پخش شد به صراحت گفتند مخالفت با جمهوری اسلامی با شدت عمل مواجه می شود و با آنها اتمام حجت کردند .وقتی این حرف با نویسندگان بیان می شد. انتقاد را هم در بر می گرفت. بنابراین امام حسین شورشی، عصیانگر و انقلابی به کار فقهای ما نمی آید کما اینکه هیچوقت هم نمی آمده است و همواره هم کوشیده اند تا توضیح بدهند که از این شیوه استفاده نکنید. بی جهت نیست که برخی از فقهای اهل سنت چون ابوبکر این عربی که با ابن عربی معروف تفاوت دارد،گفته است حسین به شمشیر جدش کشته شد. یعنی فقها یک فتوی دادند که مجازات قیام علیه حکومت اسلامی مرگ است. یزید دقیقا به این فتوی متوسل شد و امام حسین را شهید کرد. البته حقیقت ماجرا این بود که امام حسین قیام نکرد بلکه یزید فرصت را غنیمت شمرد تا یک دشمن مسلم را از بین ببرد که با پای خودش به قتلگاه آمده بود .

دکتر سروش پس از توصیف قرائت فقهی و انقلابی بیان کرد که سخن مرحوم آقای مطهری در خصوص امام حسین را بیشتر می پسندم که معتقد بود هدف امام حسین امر به معروف و نهی از منکر بود. به بدی ها و زشتی ها اعتراض می کرد و تن به تسلیم در برابر فرامین یزید نمی داد . اما یزید همین حداقل را هم تحمل نکرد و کار به درگیری کشیده شد که در واقع از بی تدبیری یزید سرچشمه می گرفت .”

وی سپس به ذکر نظر مثبت مولانا به امام حسین پرداخت که در مقام یک سنی مسلک ، شهادت طلبی،از جان گذشتگی ، عاشقی ، تعلق نداشتن به دنیا، شخصیت و سبکی روح او را می پسندید و تجلیل می کرد. بنابراین وقتی از این زاویه می نگریست بر واقعه عاشورا ، گریه نمی کرد بلکه شادی می کرد و می گفت عاشورا برای امام حسین و یارانش روز عروسی بوده و روز رهایی از زندان بوده است. برای عاشقی که از زندان رهایی یافته چرا کف نزنیم؟ باید شادی کنیم چرا نباید چهره روشن حادثه را نبینیم ؟ و فقط نیمه تاریک آن را در نظر بگیریم و فقط جنایت سنگ دلان و فاتلان دلاوران کربلا را ببینیم. این حادثه یک روی روشن داشته است باید این را دید که آنها با شادی و رضایت مرگ را پذیرفتند نه با کراهت . امام حسین تا یک جایی با عقلانیت آمد و بسان یک سیاستمدار محاسبه کرد اما وقتی دید که در دام هست و راه برگشت هم ندارد و در راه های صلح آمیز بر او بسته شده است ، از اینجا به بعد دیگر نوبت عاشقی شد . ماجرای امام حسین یک دور عاقلانه داشت. اما وقتی درها بسته شد و تنها راه گریز تن دادن به ذلت و به زانو در آمدن بود ، ایشان مقاومت کرد و عاشقی را برگزید.
ذلت یکی از مفاهیم کلیدی در نهضت امام حسین است. در نقل قول هایی که از ایشان در حین سفر شده است بار ها گفته اند که نمی خواهم با ذلت بمیرم . نمی خواهم کوتاه بیایم در شرایطی که معلوم نیست این عقب نشینی ها تا کجا ادامه یابد . برای من قابل قبول نیست تحمیل های یزید را بپذیرم. در روز عاشورا امام حسین گفتند که این آدم فرومایه من را بین دو چیز مخیر کرده است ذلت و شمشیر. اما من ذلت را نمی پذیرم و بنابراین مردانه می میرم.
دکتر سروش با اشاره به سخنرانی قبلی اش پیرامون حرکت فرا فقهی امام حسین توضیح داد که مقاومت وظیفه ایشان نبود . فقه یا شرع برای امام حسن معین نکرده بود وقتی در آن وضعیت سخت قرار می گیرند، ایستادگی بورزند و به استقبال شهادت بروند . امام حسین می توانست راه سازش ر ابرگزیند و حتی بیعت هم بکند مگر از امام علی برای ابوبکر بیعت نگرفتند. لذا پاکبازی ایشان یک حرکت عاشقانه بود. “

سروش در ادامه بر ضرورت فهم درست درس های عاشورا تاکید کرد و بیان داشت :
“یکی از مهمترین درس های عاشورا این است که ذلت را نفی کنیم. درس دیگر آن است که تاریخ به هیچکس ضمانت نمی دهد که وقتی شما حرکتی را راه بیاندازی تا آخر پاک و تمیز باقی بماند. خیلی اتفاقات در تاریخ می افتد که خوشبینی و خوش خیالی را از ما می گیرد و این تصور را باطل می سازد که اگر محکم کاری کنیم دیگر همه چیز الی الابد بر وفق مراد خواهد بود . در جامعه ای که پیامبر ساخته بود کسانی به نام خلافت نبوی ،به نام حکومت اسلامی ، به نام جانشینی پیامبر برمسند نشستند که سر فرزندان پیامبر را بریدند و آب از آب هم تکانی نخورد. سلسله بنی امیه پس از یزید دهه ها ادامه یافت تا سرانجام بنی عباس آنها را ساقط کردند. اگرچه به قول یک شاعر عرب آنها هم در قساوت و بیداد گری بنی امیه را رو سفید کردند. بنابراین در تاریخ هیچ تضمینی وجود ندارد و هر لحظه باید مراقب بود. کج روی ها و انحرافات از جاهای کوچک شرو ع می شود . در کربلا در خود جامعه ای که پیامبر ساخته بود این فاجعه بزرگ به وقوع پیوست و آثار آن تا به امرز باقی است و تا کنون علاج نشده است. بنابراین باید برگشت و بررسی کرد تا ببینیم کار از کجا ویران شده است.
درس دیگر سوالی است که تا کجا می ارزد آدمی جانش را حفظ کند؟. یا چه چیزی ارزشمند است که ادمی جانش را برای آن بدهد. این سئوال ، این سئوالی جاودانه است. وقتی این جان به خطر افتاد آیا باید همه چیز را فراموش کرد یا اینکه چیزهایی وجود دارد که آدمی می تواند جان خود را برای آنها فدا کند. شرف .شرافت آن چیز با ارزشی است که از قدیم مطرح بوده است. جایی لازم است عاشقان باید برای حفط ارزش ها کاری کنند. اینجا است که عاشقی بوجود می آید. اول باید عقل دور اندیش ر ا به میدان آورد و به حکمش عمل کرد. اما وقتی نوبت عاشقی است دیگر نوبت جانفشانی و گذشت است در اینجا راه عاشقان از عاقلان جدا می شود.”

در بخشی دیگر از سخنرانی، دکتر سروش ضمن مقایسه رفتار عیسی مسیح و امام حسین در آستانه مرگ گفت:
“عیسی در آخرین دقایق برای یک لحظه دچار تردید پیامبرانه شد که نکند همه چیز خطا بوده است و خدایی در صحنه دنیا نیست. عیسی پس از تحمل رنج های بسیار و زخم ها بر روی دار در حال مناجات از خدا گله کرد در حالی که قبل از این لحظه فقط شکر می گفت ولی امام حسین در آخرین لحظات عمرش شکایت نکرد و گفت خدایا، من راضی به رضای تو هستم. این قیاس، تفاوت روحیه این دو بزرگوار را نشان می دهد.
وی در آخر سخن  آیات پایانی سوره فجر ( یا ایتها النفس المطمئنه….) را تقسیر و معنا کرد که بنا به نظر برخی از مفسران به خاطر امام حسین نازل شده است . ایشان بیان داشتند که بنا به لسان قرآنی ، هر کسی که صاحب نفس مطمئنه شد به بهشت رسیده است.. رفتار عاشقانه امام حسن شهادت می دهد که او یکی از مصادیق عالی این آیه هست که با کمال رضایت و بدون شکایت و برخوردار از نفس مطمئنه به سوی پرودگار شتافت.”

 

یک نظر

  1.  

    سنّت جد کرد هدف
    درّ یتیم در صدف
    نتانست او کرد سکوت
    سر ببرند چون علف

    وقتی خواستند زو مدد
    پروا نکرد از عدد
    چون سر بداد در این ره
    راهش بماند تا ابد

    نه عیسی مرد نه حسین
    خوان در کتاب این بعین
    آن زنده است وین شهید
    فرقی باشد اندک بین

رأفت اسلامی

مصطفی همت در صفحه فیس بو کش می نویسد :

می‌فرمایند زندانی نمودن آقایان موسوی و کروبی و خانم زهرا رهنورد ، به‌دلیل رأفت اسلامی بوده است .

با این حساب ، رأفت اسلامی محمدرضا پهلویِ ملعون ، بیش از باعث و بانیان این حکم زندان غیرقانونی بوده است .

- چرا که محمدرضا ، امام خمینی (ره) را این‌همه سال زندان نینداخت بلکه وقتی دید نمی‌تواند امام را طبق میل خود کنترل کند ، اقدام به تبعید ایشان نمود .
- چرا که محمدرضا به مخالفینش می‌گفت بیایید پاسپورت بگیرید و از ایران بروید . (البته همانطور که می‌بینید محمدرضا هم خود را مالک مملکت می‌دانست .) نه اینکه مخالفین را ممنوع الخروج کند !!

این لیست «چرا که» را می‌توان باز هم ادامه داد ، اما هدف چیز دیگری بود ...
در خانه اگر کَس است ، یک حرف بس است ...

پی‌نوشت :

۱- شایان ذکر اینکه ، امام خمینی (ره) شاه را با لفظ «مردک» خطاب قرار داده و علنا در سخنرانی‌ها ، از مردم دعوت نموده بود برای سقوط حکومت پهلوی به‌پا خیزند و گفته بودند محمدرضا باید برود ... :
http://goo.gl/vgVRhV

۲- مشابه این رأفت اسلامی که مسئولین مذکور مدعی‌اش هستند را در دوران پهلوی شاهد بودیم . زمانی که محمدرضا ، دکتر مصدق را پس از سه سال زندان انفرادی ، به احمدآباد تبعید کرده و به زندان خانگی در قلعهٔ احمدآباد محکوم نمود ..‌ :
http://goo.gl/VUSCJy
http://fararu.com/fa/mobile/159642

۳- بیان این مطلب ، به معنای تطهیر پهلوی نیست چرا که نجاست حکومت پهلوی با آب اقیانوس‌ها هم پاک نمی‌شود . در پست‌های گذشته در مورد این حکومت خائن و فاسد و جنایتکار مطالبی نوشته‌ام . (از جمله به خاک و خون کشیدن معترضین بازداشت امام خمینی پس از سخنرانی در فیضیه به سال ۱۳۴۲ : http://goo.gl/vgVRhV )

۴- نمونه‌ای از این رأفت اسلامی خواندن حکم زندان غیرقانونی مذکور را امروز در سخنان ابوترابی که در پاسخ به سخنان کاملا بر حق دکتر علی مطهری بیان شد ، شاهد بودیم ..