سیّد شهید، مرتضی آوینی عاشقانه میدید و آنگونه مینوشت که میدید، فاصلهای نبود بین دیده و دل. او انوار حکمتی را که از برکت تلاش خالصانه بر دلش تابیده بود، بر قلمش جاری ساخت، تا زنگار دیگر دلها را هم با آن آن بشوید. «فتح خون - روایت محرم»، اثری که به نوعی ناتمام است و به نوعی کامل.
وبگاه "بی پایان" نوشت:
باطن پاک، محل تابش انوار الهی است که چون بر قلب تابید، بر زبان جاری می شود و چون بر زبان جاری شد، سخنش از جنس دیگر است؛ در قالب دیگر است و از جهان دیگر.
"الرحیل ! الرحیل !
اکنون بنگر حیرت میان عقل و عشق را !
در شبِ یلدای ِ هجران از فراق ِکربلایت، حافظ بخوانم یا لهوف؟
وبلاگ "برای ریحانه" نوشت:
در شبِ یلدای ِ هجران،
از فراق ِکربلایت، حافظ بخوانم یا لهوف؟