هنرمندان از مرتضی پاشایی می گویند…
روزنامه نو آوران:
درگذشت مرتضی پاشایی ضایعه ای بزرگ در جامعه هنری ایران بود و مردم با حضور خود اهمیت این حادثه را نشان دادند. در این راستا گزارشگر روزنامه نوآوران در پاسخ به احساسات مردم عزیز ایران در مراسم ختم مرتضی پاشایی حضوریافت و با برخی از هنرمندان گفتگو هایی انجام داده که از در پی می آید:
با هم کنسرت مشترک داشتیم
بابک جهانبخش(خواننده):
آخرین خاطرهای که از مرتضی داشتید را تعریف کنید.
کل خاطره من و مرتضی به کنسرت دبی بازمیگردد و اینکه ما در دبی گپ دوستانهای داشتیم و آن کار را با هم اجرا کنیم، و اینکه پسر مودب و دوستداشتنیای بود و به من لطف داشت و کارهای زیبایی هم انجام داده بود ولی آن خاطرات، آن تصاویر و آن عکس یادگاری بسیار ماندگار است. هنرمند بودن به کنار، بیشتر از هر چیزی جوان بودن ایشان و اینکه تازه به آرزوهایش رسیده بود ناراحتم میکند. بارها خودم را جای ایشان گذاشتم، واقعا متاسفم. موزیک ما یک ستاره را از دست داد. خیلی اتفاق تلخی است. مطمئنم جای ایشان در بهشت است.
دلم نمی آمد مرتضی را در آن حال ببینم
اشکان موسوی (تکنواز ویلون):
مرتضی را با توجه به دیدهها و شنیدههایتان در یک جمله خلاصه کنید.
سلام عرض میکنم خدمت عموم ملت هنردوست ایران و این فاجعه را به آنها تسلیت عرض میکنم. در واقع برخورد زیادی با مرتضی نداشتم. ۴ کنسرت با هم داشتیم. در این ۴ کنسرت بسیار انرژی از ایشان میگرفتم. بسیار پسر نازنین و مهربانی بود. با اینکه برخوردهای اول ما بود، ولی آنقدر احساس راحتی با دوستانش داشت که فکر میکردی سالهاست او را میشناسی. و بابت این ضایعه و این فاجعه بسیار متاسف و ناراحتم.
مرتضی خیلی وقت بود که بیمار شده بود و امکان فوت او میرفت اما همه تا لحظه آخر امیدوار بودند و باورشان نمیشد این اتفاق افتاده و فوت کرده باشد. شما چطور؟
قسمت عمده آن امید زیادی بودی که مرتضی داشت. راستش من فقط یکبار بیمارستان رفتم و حقیقتا دلم نمیآمد مرتضی را در آن حال ببینم. با اینکه ما دوست صمیمی هم نبودیم. اما چیزی که از محمد و بچههای دور و بر شنیدم، این بود که تا لحظه آخر حتی خود مرتضی امیدوار بود و برای کنسرتهای بعد از محرم و صفر و کنسرت کانادا برنامهریزی می کرد. قسمت عمده آن امید زیادی بود که خود مرتضی داشت و تا آخرین لحظه و آخرین کنسرتی که قبل از محرم و صفر داشت، بسیار پرانرژی روی استیج ظاهر میشد.
شما به این باور رسیدهاید که مرتضی دیگر نیست؟
قاعدتا این جسم مرتضی است که دیگر پیش ما نیست ولی چیزی که همیشه میماند، یاد و خاطره او و صدایش است که همیشه جاودانه خواهد ماند.
من واقعا خوشحالم و افتخار میکنم به این ملتی که اینگونه هنرمندانشان را حمایت میکنند. خیل عظیم جمعیتی که در مراسم مرتضی حضور داشتند ثابت کردند که یاد مرتضی همیشه بین آنها ماندگار است و صدایش زمزمه خواهد شد.
در مورد شایعاتی که در حواشی مرتضی مثلا بیماری ایشان شنیده میشد، توضیح میدهید؟
من ترجیح میدهم راجع به این شایعات صحبت نکنم. زیرا اعتقاد دارم این شایعات خزعبلات یک عده آدم بیکار است که میخواهند بازار تبلیغاتی خودشان را گرم کنند. در اینکه مرتضی انسان بسیار امیدواری بود شکی نیست. به خاطر روح بلندی که داشت، نمیخواست بیماریاش را کسی بفهمد. فقط دوستانی که کم لطفی داشتند این مساله را به شکل دیگری مطرح کردند.
بارزترین خصوصیت مرتضی از نظر شما چیست؟
به نظر من بسیار پرانرژی و مهربان بود. خداوند رحمتش کند.
از آی سی یو برایم پیغام فرستاد
امیر حسین اویسی (خواننده):
آشنایی شما با مرتضی به چه زمانی بازمیگردد؟
من مدت زیادی نبود که مرتضی جان را میشناختم ولی در همین مدت کوتاه، شناخت زیادی از ایشان پیدا کردم. انسان فرهیخته ای بود، به کسی حسادت نمیکرد. به دوستان و همکاران برای پیشرفت بیشتر کمک میکرد. مطمئنم که جای او در آن دنیا بسیار خوب است. فقط متاسفم بابت اینکه در این چند وقت اخیر هنرمندان زیادی را از دست دادیم.
مهمترین خاطرهای که از مرتضی به یاد میآورید را تعریف کنید.
مهمترین خاطرهام عید امسال بود که با هم کیش بودیم و خیلی خوش گذشت. خیلی امیدوارانه با من صحبت میکرد و میگفت امیرحسین انشاءالله بعد از عید با هم همکاریهای بیشتری خواهیم داشت. امیدوارم بیماری دیگر سراغم نیاید. حتی روزهای آخر زندگیشان که برای عیادت به بیمارستان مراجعه کردم و ایشان در آیسییو بودند پیغام دادم که سلام مرا به مرتضی برسانید. و مرتضی از طریق خانوادهاش پیغام فرستاد که خودم با شما تماس میگیرم. یعنی تا این حد امیدوار بود که بهبود مییابد و باز به جمع دوستان و همکاران بازمیگردد.
به این باور رسیدید که مرتضی دیگر نیست؟
این تقدیر الهی بود و کسی نمیتواند در برابر خواست خدا مقاومت کند. مطمئنا مرتضی با این اتفاق ماندگارتر شد.
صدای ایشان را قبل از مشهور شدن دوست داشتم
زهرا عاملی (مجری تلویزیون):
مرتضی را چقدر میشناختید؟
صدای ایشان را قبل از محبوب شدن دوست داشتم و همیشه گوش میکردم. یادم هست از یکی از مجلات به من زنگ زد که برای آلبوم «یکی هست» به عنوان کارشناس ترانه بروم و کار ایشان را نقد کنم ولی من دلم نمیخواست کار ایشان را نقد کنم و بهانهای آوردم و نرفتم. ولی آشنایی من با ایشان کمتر از یک سال گذشته است. متاسفانه بعد از بیمار شدنشان با ایشان آشنا شدم. صحبت از دو تا کار کردیم برای آلبومشان. در کنسرتهای مختلف ایشان را ملاقات کردم و لطف کردند و مرا برای کنسرت خودشان دعوت کردند. رابطه ما در حد دو همکار در فضای موسیقی بود و سعادت گفتوگو با ایشان را داشتم. بسیار دوستداشتنی و مودب و به معنای واقعی انسان بودند.
شما به این باور رسیدهاید که مرتضی دیگر کنار ما نیست؟
جسم هنرمند شاید از بین برود ولی صدا و خاطره آنها با ما خواهد ماند. هنرمند مرگ نمیپذیرد. پس نیازی به باور آن ندارم. ایشان در قلب من زنده خواهد ماند و تا ابد صدایشان را گوش خواهم داد و تا بتوانم طرفدارشان خواهم بود.
مهمترین خاطرهای که از مرتضی داشتید را بیان کنید.
آخرین خاطره من زمانی بود که آقای پاشایی در آیسییو بود و ممنوع الملاقات بودند ولی من و خانم بختیاری با اصرار به اتاقشان رفتیم. دکتر از ایشان خواست که صحبت نکنند ولی ایشان آنجا هم حس مهماننوازی داشتند. با لبخند به ایشان گفتم که یک ماه است کار شما آماده است. بیایید بیرون کار داریم. ایشان لبخند زد و گفت: میام خانم میام. لبخند مرتضی پاشایی آخرین خاطرهای است که از ایشان به یاد دارم.
اگر بخواهید خصوصیات ایشان را در یک کلمه خلاصه کنید؟
مهربان و هنرمند. به من فقط مهربانی کردند. من از ایشان بدی ندیدم. خدا از ایشان راضی باشد.
مرتضی خیلی خجالتی بود
فرشید فهیم(مجری تلویزیون):
مرتضی را چقدر میشناختید و چقدر با کارهایش آشنا بودید؟
مرتضی را اولین بار در افتتاحیه رستوران یکی از دوستانم که آنجا مجری بودم دیدم و از همانجا با ایشان آشنا شدم و صدایش به دلم نشست و بعد از آن یکی دو بار در کنسرتهایش شرکت کردم. جوانی فوقالعاده با حیا، باشخصیت و به دور از حاشیه بود و فقط از هنرش که خدا برایش به ودیعه گذاشته بود؛ استفاده میکرد و در دل مردم جا باز کرد. روزی که مردم برای تشییع پیکر پاکش آمدند، از هر جای ایران با پای خودشان آمدند. نامش جاودانه شد و صدایش برای همیشه زنده خواهد ماند. مرتضی پاشایی جسمش رفت ولی صدایش برای کسانی که دوستش دارند، همه سنین، پیر و جوان ماندگار خواهد ماند.
بارزترین خصوصیت اخلاقیاش با توجه به برخوردهایی که با ایشان داشتید چه بود.
خجالتی بود. خیلی با حجب و حیا بود. در بین هنرمندان که خیلی راحت ارتباط برقرار میکنند، او سخت ارتباط برقرار میکرد. ولی به هر شکل این ارتباط را با صدایش با همه برقرار کرد.
در باره بیماری سرطان چه می گویید؟
من مجری برنامه سلامت باشید هستم. یک برنامه پزشکی است. سرطان هم مثل بیماریهای دیگر یک روز بالاخره برایش علاج پیدا خواهد شد. اما کسانی که سیستمایمنیشان را میتوانند با یک روحیه خوب بالا ببرند میتواند نجات پیدا کنند. البته در حکمت خدا نمیشود دست برد. مرتضی پاشایی از بچگی مشکل گوارش داشت. آرام آرام این زمینه ساز کنسر شد و سرطان معده باعث شد سیستم گوارشیاش بهم بریزد. این مهم نیست. هرکسی به یک طریقی میرود، یکی تصادف میکند، یکی بیمار میشود، به هر شکل همه رفتنی هستیم، اگر باور کنیم که این رفتن یک دنیا دیگر هم آن طرف هست که که میتواند برای ما زندگی متفاوتی باشد و اعتقاد داشته باشیم، این رفتنها طبیعی است و چیز عجیبی نیست. منتها مرتضی پاشایی خودش آدم عجیبی بود بهخاطر شخصیت با حجب و حیا و عجیبش. بهخاطر همین این ازدحام جمعیت رو میبینید.
تیپ کاراکتر هنری مرتضی بی نظیر بود
مهرداد نصرتی(خواننده):
مرتضی را چقدر میشناختید و ارتباط شما چقدر صمیمانه بود؟
فقط یک بار یک ملاقات کوتاه داشتم. برای من جذابیت مرتضی در ساخت ملودیهایش و بیبدیل بودن کارهایش و انتخاب شعرش، نوع آرنجمانی که برای صدای خودش در نظر میگرفت، و آن شیوه خواندن و نرمی صدایش دست به دست هم داد تا به یک موجود جذاب ودوست داشتنی تبدیل شود؛ که تا هر وقت زندهام برای من قاعدهای از زیبایی و خوبی در موسیقی را حتما یادآوری کند.
روشنترین تصویری که از مرتضی در ذهنتان است؟
اولین چیزهایی که از مرتضی در ذهنم باقی مانده، تیپ کاراکتری بود که برای خودش درست کرده بود، از نوع پوشش لباسش، کلاهش، عینکش و خاص بودنش حتی در پوشش او نشان میداد. با اینکه بیمار شده بود و شرایط جسمی مناسبی نداشت اما سعی میکرد همیشه فیگورهای خاص هنریاش را حفظ کند که نکته بارزی بود برای من.
اگر به گذشته برمیگشتید و مرتضی زنده بود با او همکاری میکردید؟
ما شبهای آخر تصمیم به همکاری داشتیم که اجل مهلت نداد و این اتفاق برای او افتاد.
مرتضی خودش را کاملا در دل مردم جا کرد
محمد زارع(خواننده):
شما چقدر مرتضی را میشناختید؟
من زیاد ایشان را نمیشناختم ولی به احترام اینکه یکی از دوستان هنرمندم بود و خودم و خانوادهام کارهایشان را دوست داشتیم و گوش میکردیم، امروز اینجا هستم و به ایشان ادای احترام میکنم و این حرکتی که مردم کردند قابل احترام است. با حضورم هنرمندان را حمایت میکنم.
با اینکه مرتضی بیمار بود و خطر فوت ایشان میرفت. اما همه به بهود ایشان امید داشتند. فکر میکنید دلیلش چه بود؟
برای اینکه مرتضی پاشایی در این چند سالی که در عرصه موسیقی حضور داشت، خودش را در دل مردم جا کرد و مردم بسیار برایش دعا کردند. و تا لحظه آخر با امیدش و با حرفهایی که میزد امیدش را به دل مردم منتقل کرد. مرتضی به چیزی که میخواست رسید، به طرفدارانش به آرزوهایش. امیدوارم روحش شاد باد و کنار ناصر عبداللهی باشد. امیدوارم هیچکدام از بازیگران و هنرمندان ما به این درد دچار نشوند. و همینطور مردمی که در این مملکت زندگی میکنند انشاءالله سالم و سرحال باشند.
با توجه به دیدهها و شنیدههایتان مرتضی پاشایی را در یک کلام توصیف کنید.
مردی که مقاوم بود، مقاومت کرد و تا لحظه آخر یک درس بزرگ به مردم داد و آن اینکه امیدتان را هرگز از دست ندهید حتی در مقابل بیماری سختی
مثل سرطان.
گرآورنده : مریم نجفی