خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

Room Arranger 7.5.9 x86/x64 + Portable طراحی دکوراسیون منزل

Room Arranger 7.5.9 یک برنامه برای طراحی دکوراسیون منزل به صورت سه بعدی از اتاق، آپارتمان، و طبقات با رابط کاربری بسیار ساده می‌باشد. شما با این برنامه با پیاده سازی اصول اولیه نقشه کشی می‌توانید هر آنچه را که در ذهن خود تجسم می‌کنید بکشید. از آنجایی که این برنامه دارای کتابخانه ای وسیع از موضوعات مختلف می‌باشد شما می‌توانید قطعات مختلف یک خانه واقعی از کمد و میز و مبلمان گرفته تا راه پله‌ها و تختخواب و حمام را از این کتابخانه قوی دریافت کرده و در محل مورد نیاز خود استفاده کنید. اگر شما یک فروشنده و یا یک طراح دکوراسیون هستید به راحتی می‌توانید از این برنامه کمک گرفته و طرح‌های خود را پیاده سازی کنید.

خدمات پیمانکاری نقشه برداری در استان خوزستان

انجام امورنقشه برداری درکارهای ساختمانی – محوطه سازی – ثبتی – توپوگرافی – تهیه ازبیلت – ترازیابی و پیاده کردن کد ارتفایی – محاسبه احجام خاک برداری وخاک ریزی – پیاده کردن مسیر راه ها و تهیه پروفیل عرضی و طولی، با داشتن تجهیزات نقشه برداری در استان خوزستان ورناصری 09167722864 – 09163237162 www.surveyingsouth.blogfa.com

The post خدمات پیمانکاری نقشه برداری در استان خوزستان appeared first on آگهی24 | آگهی رایگان | تبلیغات رایگان.

پیاده رو های شهر در اختیار کسبه

اگر بخواهید به عنوان عابر از محل تردد عابرین یا همان پیاده روهای شهر خشکبیجار تردد نمایید با طی کردن هر چند متر یا باید از موانع پیش روی خود عبورکنید یا از خیابانها که لزوما محل تردد وسایل نقلیه می باشد حرکت کنید. علاوه بر نظارت وجلوگیری از سد معبر که جزء وظایف شهردای می باشد وظیفه من شهروند کجاست.آیا  پیاده رو جلوی مغازه محل انبار وسایل کسبه است؟ با این عمل علاوه بر مانع شدن از تردد عابرین سیمای خیابانهای شهر را نیز زشت جلوه میدهیم.

دستفروش

پیرمرد یه جعبه میوه گذاشته بود کنار پیاده رو و روش یه مقدری خرت و پرت مثل چند بسته سیگار و یه دسته فال حاظ و نخ و سوزن و باطری چیده بود خیابون عباس آباد نبش سلیمان خاطر ، گرمای هوا اذیّتش می کرد  تشنه اش بود دو ساعتی میشد که نیاز داشت بره قضای حاجت ولی اون نزدیک جایی نبود که بتونه بره خودش رو راحت کنه  خدمتگذار بازنشسته بانک بود زنش مرده بود و با یه دونه پسرش که مجرد بود و نگهبان یه پاساژ    شبها توی یه انباری از همون پاساژ می خوابیدن ، پیرمرد روزها میومد کنار خیابون از اینجور چیزا می فروخت تا شاید کمکی به مخارجشون باشه و بتونن پولی پس انداز کنن و برای پسرش زن بگیره یه نمایشگاه بزرگ ماشین تو همون چهار راه بود که ماشین زیر هفتاد ملیون نداشت و خدا برکتش بده سر ریز ماشین هاشو که توی نمایشگاه جا نمیشدن رو میاورد پارک می کرد توی پیاده رو جلوی نمایشگاه ، محل بساط پیر مرد یه بیست متری با اون نمایشگاه فاصله داشت چند روزی میشد که این کار رو شروع کرده بود  یه روز مامورای رفع سد معبر شهرداری اومدن بساطش رو برداشتن و پرت کردن پشت یه وانت و رفتن و بهش گفتن مرتیکه خجالت نمی کشی پیاده رو رو بند آوردی؟ پیرمرد یه نگاهی به ماشین های پارک شده توی پیاده رو اون نمایشگاه کرد و بهشون گفت اینها پیاده رو رو بند نیاوردن؟ مامور شهرداری گفت اینها رو پلیس باید جریمه کنه به ما مربوط نیست  پیرمرد رفت و با چشم اشکی جریان رو برای اون پلیسی که سر همون چهار راه وایساده بود تعریف کرد و گفت سرکار من و جعبه ام سد معبر کردیم یا این ماشینا؟ مامور راهنمایی و رانندگی جوابش رو نداد ، یه ساعت بعد پیر مرد دید همون مامورای شهرداری و همون مامور راهنمایی و رانندگی دارن روی یه میز داخل همون نمایشگاه صبحانه می خورن و چقدر هم مفصل ، صاحب نمایشگاه با پرخاش بهش گفت عمو چکار داری؟ پیرمرد گفت میشه من برم دستشویی؟ صاحب نمایشگاه گفت مگه اینجا طویله است؟ یا مستراح عمومی؟ پیرمرد یه نگاهی به جمع کرد و گفت خودت چی فکر می کنی؟ ./.

ادامه داستان دختر دبیرستانی

سلام چند مسافر سوار شدند تا جنوب دژ، روبرو دبیرستان حجاب ، تق تق آروم زد رو سقف وانت و آروم گفت حساب میکنم تا اومدم حرفی بزنم رفت.چهار راه دبیرستان بهشتی پیاده شدم . غروب پدرم (ژاندارم قدیمی) از پاسگاه نمازگه (گلوگاه دالکی) شیفتش تمام شد در راه سمل بهم سر زد از تو صندوق عقب پیکانش کلی میوه و بادمجون و ...برامون آورد. عجب روزی ، با منیر شروع و با حضور غیر منتظره بابام تموم شد .فردا ظهربرگشتنی بارون می زد پیاده رسیدم جنوب دژ حجاب هم تعطیل شدند پارچه برزنتی جلو درب کنار بود و دخترا دسته دسته ،خیابون را سیاه کردن .از جنب پارک کوچک کتابام را رو سرم گذاشتم تا خیس نشم نرسیده به عکاسی روبرو دبیرستان حجاب دیدم منیر با یه دختر دیگه با یه پاکت عکس چاپ شده ظاهرا فیلم سی و شش تایی از عکاسی در آمدند روبرو شدیم شنیدم با اعتماد به نفس گفت هیچی نمیشه سلام رضا خواهرم هاجره . گفتم با خواهرشه پررو شده . زیر سایه بون اشاره کرد کتابت ، یه پاکت نامه گذاشت لای کتابم و گفت فردا ظهر هستی.بهتم زد گفتم باشه یه گوشه تو پاکت دیدم عکس منیر ،هاجر و بابام که داره قیلون می کشه ( ادامه دارد....)