استادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد میزنیم؟ چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند میکنند و سر هم داد میکشند؟
شاگردان فکرى کردند و یکى از آنها گفت: چون در آن لحظه آرامش و خونسردیمان را از دست میدهیم.
استاد پرسید: این که آرامشمان را از دست میدهیم درست است؛ اما چرا با وجودى که طرف مقابل کنارمان قرار دارد داد میزنیم؟ آیا نمیتوان با صداى ملایم صحبت کرد؟ چرا هنگامى که خشمگین هستیم داد میزنیم؟
شاگردان هر کدام جوابهایى دادند اما پاسخهاى هیچکدام استاد را راضى نکرد… سرانجام او چنین توضیح داد: هنگامى که دو نفر از دست یکدیگر عصبانى هستند، قلبهایشان از یکدیگر فاصله میگیرد. آنها براى این که فاصله را جبران کنند مجبورند که داد بزنند؛ هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر است و آنها باید صدایشان را بلندتر کنند.
سپس استاد پرسید: هنگامى که دو نفر عاشق همدیگر باشند چه اتفاقى میافتد؟ آنها سر هم داد نمیزنند بلکه خیلى به آرامى با هم صحبت میکنند چون قلبهایشان خیلى به هم نزدیک است. فاصله قلبهایشان بسیار کم است.
استاد ادامه داد: هنگامى که عشقشان به یکدیگر بیشتر شد، چه اتفاقى میافتد؟ آنها حتى حرف معمولى هم با هم نمیزنند و فقط در گوش هم نجوا میکنند و عشقشان باز هم به یکدیگر بیشتر میشود. سرانجام، حتى از نجوا کردن هم بینیاز میشوند و فقط به یکدیگر نگاه میکنند. این هنگامى است که دیگر هیچ فاصلهاى بین قلبهاى آنها باقى نمانده باشد.
پاسخ یکی از خانمها به این سوال این بود، «زنها لباس باز و جذاب نمیپوشند که مردها به آنها خیره شوند. اینکار را میکنند که حسادت زنان دیگر را جلب کنند.»
اما بیشتر خانمها بر این عقیده بودند که دوست دارند مردها به آنها نگاه کنند اما «نه بیشازاندازه».
فقط به این دلیل که آنها به دنبال توجه هستند به این معنی نیست که میخواهند مردها از آنها سوءاستفاده کنند.
این سوال را از ۴۹ دختر دانشگاهی، ۲۵ نفر از یک کلاس و ۲۴ نفر از کلاسی دیگر پرسیدیم و از آنها خواستیم بین ۱ تا ۱۰ موافقت خود را اعلام کنند.
دختران هر دو کلاس تقریباً پاسخهای مشابهی ارائه کردند. بیشتر آنها گفتند که با پوشیدن لباسهای جذاب دوست دارند توجه دیگران را جلب کنند و احساس خوبی نسبت به خودشان پیدا کنند. دلیل آن میتواند این باشد که به اشتباه یاد گرفتهایم ارزشمان به ظاهرمان بستگی دارد.
اما آنها به دنبال توجه که هستند؟ برایشان مهم است که مردان به آنها چطور نگاه میکنند؟ زنان دیگر آنها را چطور میبینند؟ یا جامعه چه تصوری از آنها دارد؟
نظر این ۴۹ نفر تقریباً به طور مساوی هریک از این سه گزینه را انتخاب کردند. تقریباً یک سوم آنها نظر زنان دیگر برایشان مهم بود، یک سوم دیگر برای جلب نظر مردان لباسهای جذاب میپوشند و یک سوم بقیه به این دلیل چنین لباسهایی میپوشند که جامعه به زنان جذاب بها میدهد. سادهترین راه برای فهمیدن اینکه طبق استانداردهای جامعه جذاب به نظر میرسید یا نه این است که واکنش مردان آنجامعه را بسنجید.
آیا کسانی هم بودند که به این خاطر از لباسهای باز و جذاب استفاده میکنند که مردان با آنها مهربانتر رفتار کرده و به آنها خدمت کنند؟ بله تقریباً یک پنجم آنها چنین نظری داشته است. یک پنجم دیگر هم از اینکه با این روش میتوانستند با مردان بیشتری معاشرت کنند احساس خوشنودی میکردند.
و یک سوم از آنها هم برای جلب توجه یک نفر خاص لباسهای باز و جذاب را انتخاب میکنند.
وقتی از این خانمها سوال شد که آیا برای برانگیختن میلجنسی مردان لباسهای جذاب میپوشند یا نه، تقریباً همه آنها عدد «۱» را انتخاب کردند. این یعنی تقریباً هیچکدام از آنها به دنبال جلب توجه جنسی نیستند. تنها استثنا کسانی بودند که برای برانگیختن شهوت یک فرد خاص که دوستش دارند از چنین لباسهایی استفاده میکنند.
منبع: مردمان
راز اول:
تمامی آنچه به منظور خوشحالی و خوشبختی واقعی بدان نیاز داریم، در درون ماست.
راز دوم:
تصویر ذهنی درست از خود، ما را به حقیقت زندگی هدایت میکند. هر انسانی، یک تصویر ذهنی از خود دارد که من کیستم و چه میتوانم انجام دهم. تصویر ذهنی هر انسانی، پایهی اصلی شخصیت و رفتارهای اوست. بهعبارت دیگر، تصویر ذهنی ما از خود، نشانهای از احساس فضیلت و بزرگی ماست و نشانمیدهد که چه کارهایی از ما ساخته است و چه کارهایی از ما ساخته نیست. انسانها حقیقت زندگی را با تصویرهای ذهنی خود میسازند. آری تصویر ذهنی زیبا از خود، موفقیتها را میسازد و موفقیتها، باعث بهتر شدن تصویر ذهنی انسان از خود میگردد. تصویر ذهنی ما از خودمان، نمادی از مجموعهی باورهای ما در فضای زندگی است.
راز سوم:
هدف زندگانی، آن است که تمام تواناییهای بالقوهی خود را بهعنوان یک انسان خودشکوفا بشناسیم و آنها را شکوفا کنیم و بهترین خویشتن خویش را از خود ظاهر کنیم و به بیشترین رشد و شکوفایی برسیم.
راز چهارم:
تغییر در وجود، نهتنها ممکن و میسر است بلکه اجتنابناپذیر است زیرا تا ما تغییر نکنیم، زندگیمان تغییر نمیکند. انسانهای سعادتمند، مرتباً میشوند و میروند زیرا تا نشوی، نمیشود و تا نروی، نمیرسی.
راز پنجم:
تمام مشکلات، موانع و مصائب زندگی، درواقع درسهایی هستند که به انسان میآموزند و انسان را میسازند. آنها فرصتهایی در لباس مبدلاند. حتی گاهی مشکلات، الطاف خفیهی خداوند هستند که باعث رشد و شکوفایی انسان میشوند. پس آنها را گرامی بداریم و از آنها بیاموزیم.
راز ششم:
هر ساله کمپانیهای بزرگ تولیدکننده گوشیهای هوشمند، حداقل یک محصول را تولید میکنند که گل سرسبد گوشیهای هوشمند آنها به حساب میآید و در دنیای تکنولوژی آنها را به اصطلاح پرچمدار لقب میدهند. سهم بزرگی از فروش و سود این کمپانیها توسط همین دستگاههای پرچمدار تامین میشود و کاربران زیادی نیز برای خرید این دستگاهها، مدتها انتظار میکشند. در این مطلب راهنمایی برای شما علاقهمندان به خرید دستگاههای پرچمدار گرد آوردهایم با زومیت همراه باشید.
همزمان با کسب موفقیتها چه چیزهایی در زندگی از دست رفته است!
هر چه به اواسط عمر نزدیکتر میشویم و هر چه بهتر در زمینه نگرشهای شخصی و موقعیت اجتماعیمان به موفقیت دست یافته باشیم بیشتر به نظر میرسد که مسیر صحیح را کشف کردهایم و به آرمان و اصول رفتاری دست یافتهایم.
به این دلیل تصور میکنیم آنها ابدیاند و میخواهیم همیشه به آنها بچسبیم .
ما این واقعیت اساسی را نادیده میگیریم که دستیابی به اهداف اجتماعی نه تنها به بهای کاسته شدن از جوانب دیگر شخصیت کسب شده است .
جوانب بسیار زیادی از زندگی فردی که آنها نیز باید تجربه میشدند در انبار و میان خاطرات گرد و غبار گرفته تلنبار شدهاند