فارغ از خود شده وزجور غم ازاد است
اندرین دهکده ی پرزغم حسرت خیز
گوشه ی محفل من به ذکر تو اباد است
ای دل دلشدگان وی معنی عشق خدا
زندگی بی تو ومهرت شعله ای در باد است
چو بیفتد به دلم نیک کمند مهرت
همه چیز جز تو به نزد دل من غمباد است
علی ای مهرو وفا منبع هر جود وسخا
دل سپردن به مهر تو خودش ارشاد است
ای که در دامن هستی شده ای اسطوره
حکم تو در همه حالی حکمت استاد است
علی ای شیر خدا قدرت شمشیر خدا
جمله ی جن وملک به حب تو دلشاد است
مغز ناب سخنت جان کلام خاتم
گوش عالم به کلام تو همه اباد است
جان دشمن بهر اسد زنافت حیدر
لرزه برپیکر ابلیس چرا افتاده است
نام نیکوی تو حلال همه مشکل ها
شهرت عشق تو در جان جهان افتاده است