اگر شما از یک صف به صف دیگری رفتید، سرعت صف قبلی بیشتر از صف فعلی خواهد شد.
قانون تلفن:
اگر شما شمارهای را اشتباه گرفتید، آن شماره هیچگاه اشغال نخواهد بود.
قانون تعمیر:
بعد از این که دستتان حسابی گریسی شد، بینی شما شروع به خارش خواهد کرد.
قانون کارگاه:
اگر چیزی از دستتان افتاد، قطعاً به پرتترین گوشه ممکن خواهد خزید.
قانون معذوریت:
اگر بهانهتان پیش رئیس برای دیر آمدن پنچر شدن ماشینتان باشد، روز بعد واقعاً به خاطر پنچر شدن ماشینتان، دیرتان خواهد شد.
قانون حمام:
وقتی که خوب زیر دوش خیس خوردید تلفن شما زنگ خواهد زد.
قانون روبرو شدن:
احتمال روبرو شدن با یک آشنا وقتی که با کسی هستید که مایل نیستید با او دیده شوید افزایش مییابد.
قانون نتیجه:
وقتی میخواهید به کسی ثابت کنید که یک ماشین کار نمیکند، کار خواهد کرد.
قانون بیومکانیک:
نسبت خارش هر نقطه از بدن با میزان دسترسی آن نقطه نسبت عکس دارد.
قانون تئاتر:
کسانی که صندلی آنها از راهروها دورتر است دیرتر میآیند.
قبول داری؟
تیرماه 1391 نقطه عطفی در تاریخ باشگاه برق بود . لحظه ای که باشگاه برق به اصطلاح ((خصوصی)) شد . باشگاهی که بالغ بر 65 سال یا دولتی بود یا دولت از آن حمایت می کرد . سال 1391 سالی بود که باشگاه محبوبمان یکه و تنها در دنیای نامردمیهای فوتبال رها شد . فوتبالی که 90 درصد آن ، هنوز دولتی بود .
اولین قرعه های خصوصی شدن به نام باشگاه برق خورد . نه زیرساختی آماده بود و نه برنامه ریزی برای خودکفائی باشگاه شده بود . نه مثل کشور همسایه وامهای کم بهره بلند مدت به باشگاه ها واگذار شد نه مثل سایر کشورها ، قوانین از بخش خصوصی و سرمایه گذار در ورزش حمایت می کرد .
باشگاه ما موش آزمایشگاهی بود . به مثابه نوجوانی بود که تا دیروز پدر و مادر زیر بال و پر او را می گرفتند ولی امروز بدون حامی ، در غربت رها گشته است .
چند روز پیش که مجلس دوباره قانون اجازه به شرکتهای دولتی مبنی بر کمک به باشگاههای ورزشی را تصویب نمود ، آه از نهادم برخاست . چرا در کشور ما همه کارها با آزمون و خطا انجام می گردد ؟ چرا کارها بدون کارشناسی لازم انجام شده و به عاقبت امور نگریسته نمی شود ؟ چرا بعد از اینکه با احساسات خیل عظیم هواداران یک باشگاه اصیل بازی شد و باشگاه محبوبشان رو به نابودی رفت باید این تصمیم اتخاذ می شد ؟
چند روز پیش که مصوبه مجلس را دیدم ، گفتم ای کاش شرکت برق منطقه ای چند سالی صبر کرده بود . ای کاش حاضر نشده بود اولین باشگاه در امر خصوصی سازی باشد . ای کاش مسئولین فارس کمی پیگیر بودند . ای کاش نتیجه پیگیری پیشکسوتان و هواداران نتیجه داده بود.
و در نهایت ای کاش باشگاه برق هنوز دولتی بود تا بتواند از این قانون استفاده کند .
دین را هرگونه تعریف کنیم، ناگزیریم این نکته را بپذیریم که هر دینى از پیروان خود مىخواهد به هنجارهایى تن در دهند و از ناهنجارىهایى تن زنند. این هنجارها در قالب احکام و ناهنجارىها در قالب ممنوعات قرار مىگیرند. حال تعداد آنها فرقى نمىکند، چه احکام عشره حضرت موسىعلیه السلام باشد و چه دو فرمان حضرت عیسىعلیه السلام. از این منظر دین عبارت است از پارهاى بایدها و نبایدها که مؤمنان باید در چارچوب آن حرکت کنند و بکوشند بایدها را انجام دهند و از نبایدها بپرهیزند. امر به معروف و نهى از منکر نیز عبارت است از درخواست تحقق آن بایدها و کوشش براى پیشگیرى از نبایدها. از این منظر مىتوان هدف دین را تحقق آن بایدها و محو آن نبایدها دانست. این بایدها در قالب معروفها و آن نبایدها در هیئت منکرها معرفى مىشوند.
این نکته هنگامى حساستر مىشود که بپذیریم دین جنبه اجتماعى نیز دارد و در پى تشکیل یک نظام اجتماعى و تنظیم روابط میان افراد آن است. گرچه حضور افراد در کنار یکدیگر و تعامل آنها موجب تسهیل زندگى اجتماعى مىشود، در همان حال نفس تجمع و اجتماع، پدیدآورنده رقابت، تنازع و برخورد و کشاکش است. اینجا است که لزوم قانون و نهادى که مانع تجاوز افراد به یکدیگر شود، آشکار مىگردد. این قانون باید به شکلى نهادینه شود، یا به صورت مکتوب و یا با تعمیق آن در عرف جامعه و تبدیل آن به هنجارهاى اخلاقى و دینى. در هر صورت حفظ جامعه در گرو وجود قانون و مجموعه قواعدى است که بایدها و نبایدها را تعریف کند و براى آن ضامن اجرایى نیز معین سازد. همه اینها در نظام اسلامى به عنوان نهاد امر به معروف و نهى از منکر حضور دارد و آنجا که نیاز به ضمانت اجرایى است، تشکیلات حسبه با وظایف خاص آن شکل مىگیرد و متکفل تنظیم بازار، نرخگذارى، پیشگیرى از گرانفروشى و ... مىگردد. بدینترتیب تصور دینى بدون «باید و نباید» ممکن نیست و هر دینى حداقلى از بایدها و نبایدها را با خود دارد. امام علیه السلام با چنین نگاهى به ماهیت وکارکرد دین، مىفرماید: غایة الدین، الامر بالمعروف والنهى عن المنکر واقامة الحدود؛ «غایت دین، امر به معروف، نهى از منکر و اجراى حدود است.» این رویکرد نیز گواه آن است که امامعلیه السلام به این فریضه، چونان فریضهاى در کنار دیگر فرایض نمىنگرد، بلکه آن را اساس، ریشه، بنیاد همه فرایض و برترین فریضه مىشناسد، و مهمترین کارکرد دین را چیزى جز همین امر و نهى نمىداند.