خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

خبرهای فارسی

اخبار موسیقی، اخبار آی تی، اخبار ورزشی، اخبار استخدام

مروری بر فیلم “pk” از نگاه سایت koimoi

مروری بر فیلم “pk” از نگاه سایتkoimoi

 

مروری بر فیلم “pk” از نگاه سایت koimoi

 

بازیگران: Aamir Khan, Sushant Singh Rajput, Anushka Sharma, Sanjay Dutt, Saurabh Shukla, Boman Irani

کارگردان: Rajkumar Hirani

خوبی فیلم:

داستانی چند لایه که بهترین صورت با احساسات آدمی سر و کار داره . این فیلم مثالیه از اون چه که ما اسمشو ذات واقعی انسان و یا راه و روش زندگی هندی میزاریم. ما کسانی هستیم که قانون شکنی میکنیم ، به آدمهای بی ارزش و متقلب که خودشون رو خدا میدونن اعتماد میکنیم ، زندگی همدیگرو به اسم مذهب میگیریم و تو این دنیای وارونه وقتی شخصی مثل پی کی وارد میشه چیزایی زیادی واسه کشف کردن وجود داره.

بدی فیلم:

بعد از اینکه شما از نیمه اول لذت میبرین ، نیمه دوم یکم ناامید کننده است خصوصا که با حجمه یکم زیادی از درام مواجه میشید . به غیر از این نمیشه ایرادی به کار راج کومار هیرانی وارد کرد ، کسی که خوب میدونه چطور با احساسات رابطه برقرار کنه و یه پیام اجتماعی رو تحویل مخاطب بده .

فیلم رو ببینیم یا نه؟

صد در صد ببینید ، پی کی فیلم کمیابیه و کم پیدا میشه همچین فیلمی ساخته شه . این فیلم به خاطر تمام لحظات احمقانه ، کمدی ، جدی و پر نیش و کنایه اش کار دلپذیری از اب در اومده . مخالفت های یکم زیادی تو فیلم هست و همین باعث میشه وقتی فیلم رو دیدن و حسابی خندیدن برین خونه و یه مرور بر کارهایی که انجام میدین داشته باشین. به خاطر تمام ایده های نو و بی ریاش پی کی رو حتما تماشا کنید

 

 

 

علی

 

زندگی یعنی هر روز تو را دیدن 

  یعنی هر روز با تو سخن گفتن

یعنی هر لحظه در اشتیاق تو بودن

یعنی زل زدن در چشمان مهربانت

و تا عمق جان لذت بردن

زندگی یعنی همین لبخندهای پنهان تو وقتی از علاقه ام برایت میگویم

زندگی یعنی چشیدن طعم دستهایت وقتی که دستانم را میفشارد

زندگی یعنی تو... 

 

دلتنگم...

حال و هوایم بارانیست

دلم هوای صاف و افتابی نگاهت را میخواهد...

رحم کن ماه من...

بی قرار تر ازاین حرفهایم...

تو که در خلوتم نیستی که ببینی

چه بلایی سر دلم آورده...

*** این فاصله ها*** 

گفتگو با محمد احمدی علی آبادی (فیلمساز)

عکاسی که فیلم ساز شد

 عصر جمعه 24 تیرماه 1390، جانباز هنرمند محمدرسول شجاعی گفت : محمد احمدی به تفت آمده است. من هم فرصت را غنیمت شمرده، صبح بیست و پنجم تیرماه برابر با 14 شعبان المعظم 1432 به منزل پدرش واقع در شهرک قدس تفت رفتم و تصمیم خود را مبنی بر انجام مصاحبه با او در میان گذاشتم . او هم مرا به اتاق مهمانی هدایت کرد و بلافاصله با یک سینی چای کنارم نشست. در حالی که پاکت حاویc.dآخرین فیلم سینمایی اش را به نام« لطفاً مزاحم نشوید» در دست داشت !!

محمد احمدی که تصمیم دارد یک سال دیگر، پنجاه همین سال تولدش را جشن بگیرد، بر خلاف صورتی خُشک، سیرتی خوش دارد و اگر چه فعالیت هنری را در سال 1360ش. از «صفر» شروع کرده ولی امروز اعتقاد دارد پس از سی سال فعالیت در عرصه عکس و فیلم می تواند ادعا کند اندکی بیشتر از صفر است. او با این که متولد و بزرگ شده تهران است، اما خودش را شهرستانی می داند و حاضر نیست خاطرات خوش کودکی اش در علی آباد پیشکوه را با چیز دیگری معامله کند. شما هم می توانید شنونده پرسش های من و پاسخ های او باشید.

  • بفرمایید سریال زندگی شما کی و کجا کلید خورد؟

در حالی که 22 روز از نوروز سال 1341 گذشته بود، یگانه هنرمند جهان آفرینش پروانه پخش نمایش زندگی مرا صادر کرد و از سه ماه پیش چهل و نهمین قسمت فیلم پر فراز و فرود زندگی ام شروع شده است.

  •  در صورتی که تمایل دارید از خانواده خود بفرمایید.

پدرم علی اکبر احمدی علی آبادی و مادرم بی بی صدیقه میرکریم زاده تفتی هستند که پس از سال ها زندگی در تهران نتوانستند فرقت و غربت زادگاه خویش را تحمل کنند و عاقبت در آستانه ی پیروزی انقلاب اسلامی به تفت مراجعت نمودند. بنده چهار برادر و دو خواهر دارم. برادرم حسن که چهار سال کوچکتر ولی چهار قرن جلوتر از من بود شهید شد و برادر دیگرم حسین، طلبه علوم دینی در سطح خارج فقه است . خواهرانم نیز در آموزش و پرورش شاغل هستند. من که فرزند اول خانواده ام در سال 1368ش. زندگی مشترک خود را با دختر عمویم مهناز احمدی که کارمند شرکت نفت است آغاز نمودم و در صبح زیبای زندگی ما دختری به نام «پگاه» طلوع کرد که در رشته حقوق تحصیل کرده و به کار هنری هم علاقمند است.

  •  سیر تحصیلات خود را بفرمایید.

تحصیل را در تهران و از دبستان خواجه نصیرالدین واقع در خیابان کارون آغاز کردم. سپس به مدرسه راهنمایی فرمانیه واقع در خیابان آذربایجان رفتم. سال اول متوسطه را در دبیرستان سیدجمال الدین اسدآبادی شروع کردم ولی به علت مصادف شدن با نهضت اسلامی مردم ایران و نیمه تعطیل بودن مدارس، رها کردم و با مهاجرت به تفت، رشته علوم تجربی را در دبیرستان دکتر شریعتی که بعدها به شهید صدوقی تغییر نام داد، برگزیدم. عاقبت دیپلم را در سال 1361 و لیسانس عکاسی را در سال 1370 از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران گرفتم.

  •  چگونه به دنیای هنر وارد شدید؟

ذوق هنری بنده در دوره متوسطه به همت دبیر فیزیک دبیرستان دکتر شریعتی تفت آقای سیدحسن بی کس[حیان]، شکوفا شد . ایشان از ما خواستند نمایشی با عنوان «شهر اعداد» اجرا کنیم و من نقش عدد «صفر» را بازی کردم. سپس چند نمایشنامه ی دیگر هم کارگردانی و بازی کردم تا این که پس از کسب دیپلم، شخصاً با همکاری محمدرسول شجاعی اقدام به ساخت فیلم سوپر 8 با نام «حقیقت گمشده» کردم که رتبه هایی هم به خود اختصاص داد.

  •  چند نفر از همشهریانی که در زمینه هنر عکس و فیلم می شناسید نام ببرید.

از بچه های تفتی باید به مرحوم ناصر مکزی و آقایان محمدرسول شجاعی، مجیدرضا دهقانی، عمار دهقانی، اردشیر تفتی، کامران تفتی، سجاد شاهدی، اشاره کنم و از دیگران همشهریان هم با روح الله مفیدی نصرآبادی، محمد مطیع نصرآبادی، طاهره طایفی نصرآبادی، آشنا هستم اما خودم را بیشتر مدیون مرحوم ناصر مکزی می دانم که باعث ورود من به عرصه فیلم سازی و سینما شد.

 · هنر تعاریف متعددی دارد اما بفرمایید شما چه تعریفی از هنر دارید؟

به اعتقاد من هنر یعنی خلاقیت و نوآوری. چون عقیده دارم انسان به عنوان نماینده خدا، خدای کوچکی بر روی زمین است . یعنی نمونه بسیار کوچک شده صفات خداست. چون بر طبق آیه قرآن خداوند پس از آفرینش آدم از روح خود در آن دمید . پس درصدی از صفات خداوند در انسان هست. مثلاً نظم و زیبایی را فطرتاً دوست دارد .از طرفی همانگونه که خداوند از خلقت خود لذت برد و فرمود: « فتبارک الله احسن الخالقین» پس انسان هم از آثار هنری خود که نوعی آفرینش است لذت می برد . به همین دلیل ساده ولی محکم، ما موظف هستیم زیبایی ها و حتی زشتی ها را، به شکلی زیبا بیان کنیم. بنا براین «هنر یعنی بیان زیبای زیبایی ها. به شرط آنکه با خلاقیت همراه باشد ».

  • با کدامیک از کارگردانان و هنرپیشه های سینمای ایران همکاریداشته اید؟

بنده به عنوان فیلمبردار تاکنون افتخار همکاری و کسب تجربه در کلاس کارگردانانی از قیبل: بهرام بیضایی، محسن مخملباف، داریوش مهرجویی، ناصر تقوایی، کیومرث پوراحمد و علی شاه حاتمی نصیبم شده و با هنرپیشه هایی مانند جمشید هاشم پور، پرویز پرستویی، مهدی هاشمی، حامد بهداد، باران کوثری، پریوش نظریه، مهناز افشار، نیکی کریمی هم کار کرده ام و یا آشنایی دارم.

  • آشنایی و کار با محسن مخملباف را چگونه توصیف می کنید؟

بنده از سال 1376 تا 1386 به مدت 10 سال با آقای مخملباف کار کردم و بیش از دو سال است که با هم ارتباط نداریم . او کارگردانی هنرمند است که متاسفانه هنر را به سیاست پیوند زد. ای کاش با زبان هنر حرفش را زده بود نه با زبان سیاست.

  •  به کدامیک از کشورهای خارجی مسافرت کرده اید؟

علاوه بر این که چهار بار توفیق تشرف به مکه و مدینه نصیبم شده، برای شرکت در جشنواره های فیلم و عکس به کشورهای آلمان، ایتالیا، افغانستان، اوکراین، تاجیکستان، ترکیه، ژاپن، فرانسه، هند، کره جنوبی، نیز سفرکرده ام. ضمناً به جشنواره فیلم در کشورهای آمریکا، استرالیا، کانادا هم دعوت شده ام که به دلایلی نتوانستم شرکت کنم.

  •  تاکنون با کدامیک از نهادهای دولتی همکاری داشتید؟

در ابتدا مدت سه سال با حوزه هنری تبلیغات اسلامی کار کردم و بعد به مدت 10 سال برای ثبت و ضبط میراث فرهنگی ایران در نقاط مختلف با سازمان میراث فرهنگی و گردشگری همکاری داشتم ولی هم اکنون شاغل و بازنشسته ی هیچ سازمان دولتی نیستم و آزاد کار می کنم.

  •  تاکنون چند جایزه داخلی و خارجی گرفته اید؟

تاکنون موفق به کسب 9 جایزه از جشنواره های خارج از کشور و 8 مورد هم از جشنواره های داخل کشور شده ام که به قرار ذیل است.

  •  جشنواره بین المللی فیلم فجر ایران – دوره 13. بخش مسابقه مواد تبلیغاتی فیلم ها ۱۳۷۳بهترین عکاسی برای فیلم های : آخرین شناسایی و سجاده آتش
  •  جشنواره بین المللی فیلم فجر ایران ـ دوره 14. بخش مسابقه مواد تبلیغاتی فیلم ها ۱۳۷۴ بهترین عکاسی برای فیلم : به خاطر هانیه
  •  جشنواره بین المللی فیلم فجر ایران ـ دوره 15بخش مسابقه مواد تبلیغاتی فیلم ها ۱۳۷۵ بهترین عکاسی برای فیلم : گبه
  •  جشنواره بین المللی فیلم فجر ایران ـ دوره 21. بخش مسابقه سینمای ایران۱۳۸۱ بهترین فیلم برداری برای فیلم : کولی
  •  جشنواره بین المللی فیلم اوش فرانسه بخش مسابقه۱۳۸۲ برای فیلم : دو فرشته
  •  جشنواره بین المللی فیلم دو آرننه فرانسه ـ دوره 26 بخش مسابقه ۱۳۸۲ برای فیلم: دو فرشته
  •  جشنواره بین المللی فیلم کن فرانسه ـ دوره 56 بخش مسابقه ۱۳۸۲ برای فیلم : دو فرشته
  •  جشنواره بین المللی فیلم گاردن فرانسه بخش مسابقه۱۳۸۲برای فیلم : دو فرشته
  •  جشنواره بین المللی فیلم لاروشل فرانسه ـ دوره31 بخش مسابقه۱۳۸۲ برای فیلم : دو فرشته
  • جشنواره بین المللی فیلم مونترال کانادا ـ دوره 27بخش مسابقه۱۳۸۲ برای فیلم : دو فرشته
  • جشنواره بین المللی فیلم کارتاژ تونس ـ دوره 20بخش مسابقه۱۳۸۳برای فیلم : دو فرشته
  • جشنواره بین المللی فیلم پالماس پرینگ آمریکا ـ دوره 11.بخش مسابقه۱۳۸۳ برای فیلم : دو فرشته
  • جشنواره بین المللی فیلم سائوپائولو برزیل ـ دوره 28بخش مسابقه۱۳۸۳ برای فیلم : دو فرشته
  • جشنواره بین المللی فیلم میلان ایتالیا بخش مسابقه ۱۳۸۴
  • جایزه بهترین فیلم از نگاه تماشاگران و بهترین کارگردانی برای فیلم :شاعر زباله ها
  • جشنواره بین المللی فیلم فجر ایران ـ دوره26 بخش خارج از مسابقه سینمای ایران ۱۳۸۶ برای فیلم : حقیقت گمشده
  • جشنواره بین المللی فیلم فجر ایران ـ دوره 30. بخش مسابقه فیلم های اول1390 برای فیلم : آزمایشگاه
  •  لطفا فهرست کاملی از آثار خود را، ارائه بفرمایید.

اگر بخواهم کارنامه مختصری از خودم ارائه کنم باید عرض کنم که مجموعا تا کنون در 14 رشته هنری از هنرهای نمایشی فعالیت داشته ام و جمعاً بیش از 60 کار هنری ارائه نمودم. البته در بسیاری از فیلم ها الزاماً چند مسئولیت به عهده داشتم.

  • کارگردانی : حقیقت گمشده (۱۳۸۶) / شاعر زباله ها (۱۳۸۴)
  • دستیارکارگردان: مادر (۱۳۶۳)
  • منشی صحنه :سجاده آتش (۱۳۷۲)
  • نویسنده : حقیقت گمشده (۱۳۸۶)
  • بازیگری: ستاره ها (۱۳۸۴) / زخمی (۱۳۷۶) / گروگان (۱۳۷۴) / تحفه هند (۱۳۷۳) / تابستان 58 (۱۳۶۸)/ انسان و اسلحه (۱۳۶۷) / تیر باران (۱۳۶۵)
  • تهیه کننده : آزمایشگاه (۱۳۹۰) /لطفاً مزاحم نشوید (۱۳۸۸) / حریم (۱۳۸۷) / خواب است پروانه (۱۳۸۷) /حقیقت گمشده (۱۳۸۶) /دو فرشته (۱۳۸۱)
  • مجری طرح : دو فرشته (۱۳۸۱)
  • مدیر تولید : دو فرشته (۱۳۸۱) /آوای جبرئیل (۱۳۸۰) /تخته سیاه (۱۳۷۸) / داستان های جزیره (۱۳۷۷) / سکوت (۱۳۷۷) /قصه های کیش( اپیزود اول،کشتی یونانی ) (۱۳۷۷) / قصه های کیش ( اپیزود دوم، سفارش) (۱۳۷۷) / قصه های کیش ( اپیزود سوم، در) (۱۳۷۷) /مدرسه ای که باد برد (۱۳۷۶) / گبه (۱۳۷۴) / نون و گلدون (۱۳۷۴)
  • مدیر فیلمبرداری : آزمایشگاه (۱۳۹۰) / لطفاًمزاحم نشوید (۱۳۸۸) / حریم (۱۳۸۷) / حقیقت گمشده (۱۳۸۶) / غروب شد بیا (۱۳۸۳) / کولی (۱۳۸۱)/ دلبران (۱۳۷۹) / روزی که زن شدم (۱۳۷۹) / داستان های جزیره (اپیزود سوم، باران و بومی) (۱۳۷۷) / قصه های کیش ( اپیزود سوم، در) (۱۳۷۷)
  • فیلمبردار : سیب (۱۳۷۶)
  • عکس : دو فرشته (۱۳۸۱) / مدرسه ای که باد برد (۱۳۷۶) / گبه (۱۳۷۴) / نون و گلدون (۱۳۷۴) / به خاطر هانیه (۱۳۷۳) / آخرین شناسایی (۱۳۷۲) / پرواز از اردوگاه (۱۳۷۲) / سجاده آتش (۱۳۷۲)
  • فیلمبردار پشت صحنه : گنگ خواب دیده (۱۳۷۴)
  • تدوین : حقیقت گمشده (۱۳۸۶)
  • در باره آثار مکتوب و مصور خود توضیحاتی بدهید.

در مدتی که برای سازمان میراث فرهنگی کار می کردم، بنا بر ضرورت شغلی و علاقه قلبی، دو مجموعه عکس درباره صنایع دستی چاپ کردم.

  • زیراندازهای عشایر(عکس)، محمداحمدی علی آبادی، 1371، سازمان صنایع دستی استان فارس، رحلی 80ص، مصور رنگی.
  • گبه( فیلم نامه و عکس)، محمداحمدی علی آبادی، چاپ اول 1375، نشر نی، 150ص، مصور رنگی. [ فارسی، انگلیسی، فرانسه]
  • شیرین ترین و تلخ ترین خاطره هنری شما چیست؟

شیرین ترین خاطره من در زمینه ی کار هنری به زمان فیلمبرداری فیلم«غربیه ها» در سال1360 مربوط می شود که با حداقل وسیله اما با انگیزه و پرشور کار می کردم.

تلخ ترین خاطره هم به فیلمبرداری فیلم سینمایی «خداحافظ رفیق» بر می گردد که من به خواهش دوستم آقای پاک سیما که عازم حج بود، قرار شد 15 روز بجای او فیلم برداری کنم. یک روز پس از تمرینات مکرر وقتی دوربین را روشن کردم قایق موتوری اشتباها به پل معلق روی رودخانه ی شهرک سینمایی دفاع مقدس برخورد کرد و60 نفر از هنرورانی که نقش رزمنده داشتند و روی پل معلق ایستاده بودند در رودخانه افتادند و به علت نپوشیدن جلیقه ی نجات و کم بودن مربی نجات غریق، متاسفانه چهار نفر از جوانان گروه در آب خفه شدند و با کمال تاسف با رفقا خداحافظی کردند.

  • اگر قرار باشد یک سفارش به جوانان داشته باشید چه می گویید؟

قبل از هر چیز، هدف اصلی خود را در زندگی مشخص کنند و سپس با تمام توان برای رسیدن به آن تلاش کنند و باور داشته باشند که «خواستن توانستن است»

  • اگر به دوران کودکی برگردید چه مسیری را برای زندگی انتخاب می کنید؟

همین مسیر فعلی را بر می گزینم ولی این دفعه با اشتباهات کمتر و سرعت بیشتر جاده ی ترقی را طی می کنم تا کوتاهی ها را جبران کنم. مثلاً : زبان انگلیسی را به طور کامل فرا می گیرم و حتماً نواختن یک ساز ایرانی را دنبال می کنم تا در لحظه های تنهایی همدم بی همزبانی هایم باشد.

  • رابطه شما با زبان دوم و موسیقی چگونه است؟

بر حسب نیاز و ضرورت شغلی، آشنایی مختصری با زبان انگلیسی دارم تا در سفرهای خارجی بتوانم ارتباط بهتری با مخاطبین برقرار کنم . در زمینه موسیقی هم در کنار گوش دادن به صدای خوانندگانی مانند : مرحوم غلامحسین بنان، استاد علی اکبرگلپایگانی، استاد محمدرضا شجریان و دکتر عبدالحسین مختاباد، مدتی هم هست که آموختن سه تار را آغازکرده ام ولی احساس می کنم دیر شده و مقداری مشکل است.

  • نظر خود را خیلی کوتاه و گویا در باره کلماتی که عرض می کنم بفرمایید.

مادر: عشق                                                 ایران : وطن

دوربین : ابزاری برای حرف زدن                      سیاست : چِندِش آور

علی آباد: بهترین بهانه برای یادآوری خاطرات خوش کودکی.

  • مهم ترین آرزوی شما چیست؟

این است که روزی بتوانم یک فیلم موفق و خوب در زمینه ی دفاع مقدس بسازم و آن را به شهدای عزیز تقدیم کنم.

  • نظر شما درباره ساخت فیلم سینمایی «سردار حاج احمد متوسلیان» چیست؟

 اگر امکانات مالی آن فراهم بشود با کمال میل و با حداکثر توان آن را می سازم.

  • بیشتر خود را عکاس می دانید یا فیلم ساز؟

اگر بتوان مرا هنرمند تلقی کرد ترجیح می دهم بیشتر عکاس شناخته شوم. زیرا از دنیای عکاسی به عالم سینما وارد شدم. اصولاً عکاسانی مانند آقای امیر نادری و همایون اسعدیان که به دنیای فیلم قدم گذاشته اند موفق اند زیرا کسی که بتواند با یک عکس حرف خود را بزند، با فیلم بهتر و بیشتر می تواند حرف می زند. در مجموع عکاسی پیش نیاز لازم برای فیلمسازی است.

  • در مدت عکاسی بیشتر در چه رشته ای از عکاسی کار کردید؟

پایان نامه ی لیسانسم، معرفی رشته های زیر گروه عکاسی از قبیل : عکاسی «طبیعت، پُرتره، تبلیغات، جنگ، ورزشی، خبری، اجتماعی، فرهنگی» بوده است . ولی خودم در دوران دانشجویی به عکاسی تبلیغاتی و تجاری اشتغال داشتم . اما در 13 سالی که با حوزه ی هنری و میراث فرهنگی همکاری داشتم الزاما در زمینه اجتماعی عکس می گرفتم و تا سال 1376 که وارد سینما شدم بیش از 120 هزار عکس و اسلاید گرفتم.

  • از این که در این گفتگو شرکت کردید سپاسگزارم

 بنده هم از لطف شما نسبت به خودم و همچنین تلاشی که در زمینه های فرهنگی انجام می دهید سپاسگزارم.

ادامه راز سلامتی انسان با تمرین افکار مثبت

به عقیده ی دکتر جان آساراف ،همه با هم در ارتباط هستیم ولی از این موضوع خبر نداریم .چیزی وجود ندارد که با چیزهای دیگر بی ارتباط باشد.همه چیز در عالم هستی با هم در ارتباط هستند و یک میدان انرژی را تشکیل می دهند.از هر زاویه به این موضوع بنگرید به نتیجه یکسانی می رسید.همه ما یکی هستیم.همه با همدیگر مرتبط هستیم .همه ما بخشی از یک میدان انرژی ،یک ذهن متعالی،یک شعور یگانه،یا یک منبع خلاق یکتا هستیم .هر اسمی می خواهید بر روی آن بگذارید.

اگر اکنون به قانون جذب بیندیشید،با توجه به این که همه ما یکسان و از یک جنس هستیم ،آنگاه متوجه کامل و بی نقص بودن آن می شوید.بدین ترتیب متوجه می شوید که چرا وقتی در مورد کسی افکار منفی داشته باشیم عوارض منفی آن به سوی خودمان باز می گردد.همه ما یکی هستیم و به هم پیوسته ایم.شما مورد آسیب و لطمه قرار نمی گیرید مگر آن که این آسیب را از طریق افکار و احساسات منفی به عالم هستی ارسال کرده باشید.به شما آزادی داده شده است،ولی وقتی افکار منفی در سر می پرورانید و دچار احساسات منفی می شوید خود را از آنوجود یگانه و همه خوبی ها جدا می کنید .به هر نوع احساس منفی فکر کنید می بینید که زیر بنای آن ترس است.این ترس ناشی از تفکر جدایی و خود را مجزا از دیگران پنداشتن است.رقابت و برتری جویی،نمونه ای از جداسازی خود از دیگران است.وقتی به فکر رقابت می افتید به طور قطع در ذهن خود به کمبود و فقدان می اندیشید.انگار می خواهید بگویید امکانات محدود است و برای همه به اندازه کافی وجود ندارد،بنابر این مجبوریم برای بدست آوردن خواسته های خود به رقابت بپردازیم.هنگامی که رقابت می کنید هر گز نمی توانید برنده شوید،حتی اگر تصور کنید که برنده شده اید.بر طبق قانون جذب وقتی که با دیگران رقابت می کنید در واقع افراد و شرایط زیادی را برای رقابت در هر جنبه از زندگی بر علیه خود جذب می کنید و سر انجام بازنده می شوید.چون همه ما یکی هستیم ،وقتی که رقابت کنید بر علیه خود رقابت کرده اید.شما باید رقابت را از ذهن خود بیرون کنید و به ذهن خلاق تبدیل شوید.فکر و ذهن خود را فقط بر خواسته ها و آرزوهای خود متمرکز کنید و از هر نوع رقابت خودداری نمایید.کائنات منبع و سر چشمه همه چیز است .همه چیز از کائنات حاصل می شود و از طریق مردم،شرایط و وقایع ،و قانون جذب به شما تحویل داده می شود.قانون جذب در واقع قانون عرضه و تحویل است . این قانونی است که شما را قادر می سازد از ذخائر بی انتهای عالم هر چه می خواهید در یافت کنید.این آدمها نیستند که خواسته های شما را بر آورده می سازند. اگر این باور اشتباه را داشته باشید کمبود را تجربه می کنید،زیرا در آنصورت دائم چشم تان به دیگران و دنیای بیرون است و خواسته های خود را از آنان مطالبه می کنید .منبع تامین خواسته های شما نامرئی است.می توانید آن را خدا،کائنات،ذهن متعالی،یا هر چیز دیگر بنامید.هرگاه چیزی به دست آوردید بدانید که از طریق قانون جذب میسر شده است و این که بر روی بسامد(طول موج)مناسب دریافت قرارداشته ایدو با آن هماهنگ بوده اید.شعور کائنات که کنترل همه چیز را در دست دارد باعث بر انگیخته شدن مردم،شرایط و وقایع می شود تا شما را به خواسته تان برساند.جیمزری فیلسوف و نویسنده ی بزرگ امریکایی ،می گوید .شما قدرتی عظیم و خداگونه دارید که میتوانید هم خود را به هر گونه ای که می خواهید خلق کنید هم دنیا و زندگی خود را.شاید تا این مرحله از عمر خود چیز های شگفت انگیز ی خلق کرده باشید ،شاید هم نه.می خواهم از شما سوالی بپرسم :آیا آنچه در زندگی بدست آورده اید همان چیزی است که واقعا می خواسته اید؟ اگر جواب تان منفی است ،آیا زمان آن فرا نرسیده است که تغییراتی در زندگی خود ایجاد کنید؟شما قدرت این کار را دارید. ((همه قدرت شما از درون تان نشات می گیرد ،بنابر این تحت کنترل شماست. ))مایکل برنارد بر این باور است که شما قادرید خود را از باورهای قدیمی ،سنن فرهنگی گذشته ،و اعتقادات اجتماعی منسوخ شده رها کنید و یکبار برای همیشه ثابت کنید که قدرت درونی تان خیلی عظیم تر از قدرتی است که در جهان وجود دارد.او می گوید : آیا هیچ نوع محدودیتی در این زمینه وجود دارد؟ ابدا" .انسان موجودی نامحدود است.هیچ سقفی برای توانایی های اووجود ندارد .میزان توانمندی ها،استعدادها،وقدرتی که در تک تک انسانها وجود دارد نامحدود است .بدین ترتیب شادی درونی ،محرک موفقیت است .آنجه به شما احساس خوبی می بخشد ،همیشه خوشی های بیشتری را برایتان به ارمغان می آورد.در پایان برای همه ی دوستان بزرگوارم در حوزه ی پاراسس آرزوی بهترین ها را دارم .در پناه یکتای ابدی و ازلی ،که خالق زیباییها ست زیرا که خود گوهر ناب زیباییست ،همیشه شادکام و مثبت اندیش باشید.

ما همیشه با همیم...

 
کاش میشد زندگی همیشه با هم بودن بود
تو میگفتی از آرزوهایت ، من مینشستم به پای حرفهایت
حس همیشگی من ، همان احساس قلبی تو است
لحظه های ناب من در اعماق قلب مهربان تو است
ساده تر مینویسم ، ساده تر حرف دلم را به تو میگویم تا لحظه هایمان نیز صاف و ساده بگذرد
بیش از هر چیز بودنت مرا آرام میکند، وقتی نگاهم میکنی چشمهایت مرا خوشحال میکند
کاش میشد زندگی همیشه اینگونه بود، نه درد دوری ، نه بی قراری و انتظار
هر زمان نیستی در کنارم، به شنیدن صدایت نیز قانعم، اگر روزی نشنوم صدای گرمت را،احساس بودنت در قلبم همیشه می تابد
می تابد و لحظه هایم را گرم میکند، گاهی دستانم هوس موهای نرمت را میکند
تا تو را نوازش کنم ، تا از قلبت خواهش کنم ، که همیشه با من بماند
بماند و بخواند آواز همیشه ماندن را
کاش میشد زندگی همیشه با هم بودن بود
کاش میشد در کنار هم ، با هم ،به سادگی میگذشتیم از پلهای انتظار…
من و تو با هم یکی شده ایم ، من و تو دو عاشقی شده ایم که به زندگی خواهیم گفت همیشه با همیم!
 
                                                                دوست دارم همسرم