احساس خویشاوندی با دیگران
عشق و تعادل محبت خالصانه بین انسانها، عشقی معصومانه که هیچ انگیزه و محرک مادی ندارد و به دنبال مزد و جایزه نیست. در ساهاجا یوگا شما به سرعت زیبایی و قدرت احساس خویشاوندی با مردم را تجربه خواهید کرد، آن خویشاوندی که بالاترین مزدش محبت است. والدین کودکان تازه به راه افتاده، نوع محبتی را که کودک ابراز میکند درک خواهند کرد، عشقی که محبت عادی کودک بیگناه و معصوم نسبت به والدینش دارد. کودک هیچ چیز از والدین نمیخواهد، جز آنکه متقابلاً مورد محبت قرار گیرد. در ساهاجا یوگا شما لبخندهایی در اطرافتان خواهید دید که بیانگر همان احساس کودکانه است. هیچ مزدی در مقابل آن لبخند لازم نیست. حتی اگر غیبتان بزند و بعد از یک سال برگردید، شما لبخندها را به همان شکل خواهید یافت. این غنای احساسی، ناشی از بیداری خصوصیات روحی شما از طریق مدیتیشن است. همانطوری که مدیتیشن میکنید، با عشق شما به انرژی کندالینی چاکراها پاک میشوند و منجر به بیداری حالات زندگی در آن مراکز میشود. برای نمونه، همان طوری که مثلاً چاکرای ششم شما پاک میشود، انسان بخشنده تری میشوید و هیچ کینه ای را نگه نخواهید داشت. این امر بر راههایی که دیگران را به شما مربوط میسازد نیز اثر میگذارد. آنها بطور محسوسی در کنار شما احساس آرامش میکنند، شما هم در مقابل همه بردبارتر میشوید. مسلماً تمام اینها نسبی هستند و نمیتوان انتظار داشت که فقط به دلیل وجود شما، مردم بتوانند بر مشکلات جدی خود ظرف یک شب غلبه نمایند ولی قطعاً اکثر مردمیکه با شما کار میکنند و یا خویشاوند شما هستند متوجه تغییر رفتار شما خواهند شد. در حقیقت همان طوری که متوازنتر و ملایمتر میشوید، احتمالاً اولین شاخص درک تغییر در شما از طرف نزدیکان شما اعلام خواهد شد. این حقیقت یک دلگرمیاست
بسیاری از جوان ها رسیدن به سن خاص ویا دارا بودن شرایط متعارف مادی را، برای ازدواج کافی می دانند، در حالی که در کنار رشد جسمی، رسیدن به رشداجتماعی، اخلاقی و عاطفی از شروط لازم برای ازدواج است که به آن اشاره می کنیم:
1) رشد اجتماعی
رشد اجتماعی، سازگاری خوب اجتماعی با همهی آدم ها و از جمله با همسری است که قرار است عمری با او زندگی کنیم. افرادی که در زندگی مشترکشان رعایت حقوق همسر را میکنند، احترام میگذارند و حق تصمیمگیری برای همسر قائل می شوند از رشد اجتماعی برخوردارند. یکی دیگر از مشخصههای رشد اجتماعی، داشتن استقلال فکری است. افراد مستقل تواناییها و محدودیت هایشان را به خوبی می شناسند و این شناخت به تصمیم گیری صحیح کمک می کند، آنها در مورد مسائل مختلف خوب می اندیشند و ارزیابی می کنند و پیامدها و نتایج کارهای خود را بر عهده می گیرند. در بسیاری از ازدواج ها عدم استقلال یکی از زوجین باعث بروز اختلافات بسیاری می شود. افرادی که استقلال ندارند، وابستهاند و توجهشان بیشتر معطوف به دیگران است تا خودشان ، اهل فکر کردن و اندیشیدن نیستند وچون خود را قبول ندارند دائماً دنبال کسی هستند تا به جای آنها تصمیم بگیرد و مسئولیت را از گردن آنها سلب کند. گاهی حتی برای امور ساده ای مثل انتخاب رنگ پارچه دچار تزلزل میشوند. افرادی که روحیه استقلال طلبانه ندارند زندگی مشترک ناموفقی خواهند داشت.
استقلال فکری از دو راه به دست می آید: یکی از طریق مطالعه ( درسی، متفرقه و آزاد ) در مورد چگونگی رفتارهای اجتماعی و دیگری از طریق تجربه ؛ به این معنا که تجربه ای که از کارهای گذشته داریم درمورد کارهای آتی در نظر بگیریم . در اینجا ذکر این نکته لازم است که مستقل بودن به معنای مشورت نکردن نیست، استقلال فکری وقتی تحقق پیدا میکند که هدفی را که شخص دنبال می کند تنها به واسطه صحبت دیگران زیر پا نگذارد بلکه برای رسیدن به آن اهداف از مشورت کردن با دیگران استفاده کند.
یکی دیگر از فاکتورهای رشد اجتماعی اعتماد به نفس است. یعنی باور داشتن توانایی ها و شناخت محدودیت ها و این که فرد بداند، میتواند از عهده ی مسئولیت های خود برآید. می توان اعتماد به نفس را نوعی واقع بینی نیز دانست؛ زیرا افرادی که دارای اعتماد به نفس هستند، تصویر درستی ازخود دارند و افرادی که اعتماد به نفس ندارند مردد و دودل هستند، کاری را شروع کرد ه ولی به آخر نمی رسانند و بیشتر منفی بافند. " من نمی توانم " ،" غیر ممکن است" ،" نمی توانم تصمیم بگیرم " جملاتی هستند که این افراد زیاد به کار می برند و تحت تأثیر دیگران قرار گرفته، تصمیمگیری شان سست می شود. نقطه مقابل این افراد، افراد مغرورند که توانایی های خود را بیش از اندازه می پندارند و در ارزیابی خود دچار اشتباهند. برای تقویت اعتماد به نفس باید شناخت واقعبینانهای از تواناییها و نقاط مثبت خود داشته باشیم و آنها را تقویت کنیم. به کار بردن عبارات مثبت نیز در تقویت اعتماد به نفس نقش مؤثری دارد. باید هدفهایی را که انتخاب میکنیم در حد تواناییهایمان باشد تا هر بار که کاری را با موفقیت به اتمام میرسانیم یک لایه به اعتماد به نفس ما اضافه شود.
2) رشد اخلاقی
رشد اخلاقی یعنی کنترل داشتن روی رفتار، عادات و خلق و خوی خود ؛ به طوری که هم حقوق خود و هم رفاه و حقوق دیگران رعایت شود. کسی که رشد اخلاقی دارد خصوصیات زیر را داراست: همیشه پیامدهای اجتماعی و رفتار و اخلاقش را در نظر می گیرد، حتی در حین عصبانیت آنقدر کنترل دارد که حرفی نزند تا بعد احساس گناه کند و یا باعث قطع روابط شود و به طور کلی پیامد بدی داشته باشد. یکی از فوائد داشتن رشد اخلاقی این است که انسان احساس آرامش میکند چرا که وقتی کسی کنترل رفتار و گفتارش را داشته باشد، بیشتر از همه خودش احساس آرامش میکند. رشد اخلاقی باعث نزدیکی دلهاست و در یک تعریف جامع می توان گفت که:
‹‹ واقعیت آن چیزی است که هست و اخلاق آن چیزی است که باید باشد.››
3) رشد عاطفی
رشد عاطفی به معنای داشتن کنترل روی عواطف مثبت و منفی است. یکی از نشانه های رشد عاطفی داشتن اعتدال است؛ همانطور که پرخاشگری محض غلط است، مطیع بودن محض نیزغلط می باشد. مطلب دیگری که در رشد عاطفی هر فرد باید مورد توجه قرار بگیرد حس وظیفه شناسی است . به شخصی وظیفه شناس گفته می شود که وظایف نقشی را که ایفا می کند به خوبی بشناسد و انجام دهد. به طور کلی وظیفه شناسی در نقشها بیان می شود؛ افراد وظیفه شناس احساس مطبوعی از زندگی دارند و از آن راضی هستند. افرادی که از رشد عاطفی برخوردارند در زندگی احساس آرامش میکنند و به دیگران هم آرامش میدهند. ذکر یک نکته در اینجا ضروری به نظر می رسد و آن نقشی است که والدین در تربیت فرزندان خود دارند، چرا که دختر یا پسر باید از جنسیت خویش راضی باشد در غیر این صورت رشد عاطفی با اختلال روبرو میشود. والدین باید بدانند که دختر و پسر فرقی ندارند. تفاوت در نقشی است که آنها در آینده ایفا میکنند. باید آنها را با صداقت، قاطع و دلسوز و مهربان تربیت کرد.
تا اینجا به ذکر مسائلی پرداختیم که قبل از ازدواج باید مورد توجه قرار بگیرد
اما بسیاری ازنکات هست که بعد از ازدواج باید مد نظر داشت و برای رسیدن به حد مطلوب آن تلاش کرد.
قطعاً از هر دختر یا پسر جوانی که سؤال شود معیار خوشبختی بعد از ازدواج را چه می داند ؛ یکی از معیارهایش را به داشتن تفاهم اختصاص می دهد. بسیاری تفاهم را شبیه هم بودن و اختلاف نظر نداشتن می پندارند در حالی که زن و شوهر باید مکمل هم باشند نه این که مثل هم شوند. برای دستیابی به تفاهم باید بتوانیم شرایط یکدیگر را درک کنیم و خود را درجای دیگری ببینیم وهم احساس شویم. چیزی که هر زوج جوانی باید بداند این است که هیچ رفتاری به خودی خود، سر نمیزند . زن ومرد باید بتوانند از دریچه چشم هم به مسائل بنگرند نه این که مقابل هم قرار بگیرند.
یکی دیگر از راه های رسیدن به تفاهم، داشتن صبر و شکیبایی و گذشت است.
اما گذشت و شکیبایی باید دوطرفه باشد. گذشت یک طرفه باعث بدتر شدن و تقویت رفتار نامطلوب طرف مقابل می شود. گذشت منطقی و آگاهانه گذشتی است که طرف مقابل از آن اطلاع پیدا کند و خود نیز پشیمان و متنبه (تنیبه، آگاه) شود و در نتیجه، تغییر رفتار ایجاد شود. در غیر این صورت گذشت یک طرفه امری بیهوده است. برای ایجاد تفاهم نباید به منزلت و ارزش انسانی خود ضربه زد.
هنر گوش دادن
عامل دیگری که درزندگی زناشویی بسیار حائز اهمیت است ولی کمتر به آن پرداخته می شود؛ هنرگوش دادن و چگونگی سخن گفتن است.
دقت و توجه به صحبت دیگران و مفاهیم آن، به موقع صحبت کردن و سخن مفید و نه بیهوده گفتن یکی از عواملی است که به درک متقابل زوجین کمک بسزایی می کند. باید به صحبت های طرف مقابل به خوبی گوش داد. به خصوص در زمان بحث و گفتگو که آن نیز زمان مخصوصی دارد . این امر باعث میشود که بحث به مشاجره کشیده نشود. مطلب دیگر با ملاطفت صحبت کردن است چرا که گاهی نحوه و چگونگی سخن گفتن مقدم بر محتوا و به عبارتی "چه گفتن" است.
صداقت
در انتهای این مبحث به " صداقت " در زندگی زناشویی می پردازیم . بسیاری از مردم با نظر یکی از بزرگان موافقند که گفته است " ترجیج می دهم از شنیدن حقیقت غمگین شوم تا از شنیدن دروغ خوشحال گردم" . چرا که عدم صداقت باعث می شود تمامی صحبت های شخص زیر سؤال رود و در تمام آنها شک و تردید به وجود آید. هیچ چیز به اندازه عدم صداقت باعث بی اعتمادی در زوجین نمیشود در عین حال سبب کینه نیز می شود و فضای مسمومی را ایجاد می کند.
با تشکر از خانم غلامی که این مطلب رو واسم ایمیل کردند
منبع اصلی :سایت خبری تحلیلی جوان امروز http://javantoday.mihanblog.com/post/265
افراد در هنگام انتخاب همسر در شرایطی قرار می گیرند که نمی توانند فکر کنند و درست انتخاب کنند. باورتان نمی شود؟ در اینجا می خواهیم شما را با 10 وضعیت خطرناک برای انتخاب همسر آشنا کنیم. گاهی اوقات زن و شوهرهایی را می بینیم که هیچ تناسبی با هم ندارند، مشکلات زیادی در زندگی مشترک شان دارند و به نظر می رسد از همان اول، ازدواج شان نادرست بوده است.
در این مواقع با خودمان می گوییم چطور آنها همدیگر را انتخاب کرده اند؟ مگر از همان اول متوجه نبودند که تا این حد با هم اختلاف دارند؟ شاید فکر کنید که آنها در زمان انتخاب، آگاهی و منطق درستی نداشته اند، یا اساسا آدم های عجیب و غریبی هستند که توانسته اند دست به چنین انتخابی بزنند! اما بیشتر مواقع این طور نیست!
از تمام دنیا برایت یک سوال همیشگی می ماندکه ...
اصلا این فعل رفتن را خدا برای ادم صرف کرد که عذاب بکشد که دست از بهشت کشیدن اسان ادم نبود سخت رفت
تو رفتی و او رفت و فلانی رفت عذاب کمی نیست که حالا من هم دارم میروم
احساس کمی نیست چرند گفتن میان تمام اشفتگی ها لب گشودن شکوه کردن که مگر نگفتم بیا بخوان مرا ؟؟؟
پرم از تمام احساس های زودگذر فکر میکنم دارند به بازیمان میگیرند به چیزی که نیست..
انصاف نیست زندگی
انصاف نیست عشق
رحم ندارد یار
اشفته ام این روزها !!!!!
چگونه به تنهایی با دشواری های زندگی روبرو شویم
نعداد زیادی راهحل و ترفند برای مواجه با لحظههای دشوار در زندگی وجود دارد اما متاسفانه در زمان سختی مفید و کمککننده نیستند. تمام انسانها در طول حیات با لحظات سخت روبرو میشوند اما تعداد اندکی موفق میشوند که مشکلات را از زندگیشان بیرون بیاندازند. در این پست از زبان جنیفر هیوستون نویسنده سایت Womanitely راههای سادهای را معرفی میکنیم که میتوانند به شما در گذراندن اوقات دشوار زندگی کمک کنند. هرچند این توصیهها ساده و آشنا به نظر میرسند، اما مرور دوباره آنها (و صد البته عمل به آنها) خالی از فایده نخواهد بود.
من فرد درونگرا و بسیار حساسی هستم. حتی کوچکترین مشکلات میتواند روز من خراب کند. در واقع تعداد زیادی از تکنیکها را امتحان کردهام که متاسفانه کمک خاصی به من نکردهاند. اگر شما در حال تلاش برای مواجه با سختیهای زندگی هستید من پیشنهاد میکنم در دوران سختی که خود را تنها میباید از تکنیکهای شگفتانگیز زیر استفاده کنید:
۱. چشمان خود را ببندید.
اولین کاری که من وقتی در دردسر وحشتناکی افتادهام انجام میدهم این است که چشمان خود را میبندم و ذهنم را خالی میکنم. درست شبیه کاری که در یوگا انجام میشود، به سادگی مشکلات و دشواریها دور میشوند و شاید احساس خلسهای ایجاد شود که شک کنید مردهاید یا زنده هستید. هرچند امیدوارم هرگز این احساس را تجربه نکنید. چند ماه پیش شرایط سختی داشتم و انجام این کار برایم آسان نبود اما من از لحاظ طبیعی انسانی قوی هستم و معتقدم مواجه شدن با چالشها و سختیها انسان را قویتر میسازد. من یکبار زندگی میکنم، بنابراین نمیخواهم زمان خود را صرف نگرانی در خصوص بیعدالتیهای کاری، برخی روابط دوستانه مسموم، همکاران و در واقع چیزهایی که نمیتوانم تغییر دهم، کنم. چشمان خود را ببندید، نفس عمیقی بکشید و اجازه دهید نگرانیها و مشکلات ذهن شما را ترک کنند. شکر گزار باشید و بیتوجه به مشکل پیش آمده لبخند بزنید. لبخند شما کمک میکند تا با مشکل خود قویتر بجنگید.
2. عبادت کنید.
اگر با بستن چشمان خود نتوانستید نگرانیها را دور کنید، عبادت کنید. دعا و عبادت گزینه مناسبی برای افرادیست که نمیتوانند با احساسات خود کنار بیایند و یا از اضطراب رنج میبرند.
بسیاری از ما به قدرت دعا اعتقاد نداریم اما من باور دارم. وقتی ترس و اضطراب به من حمله میکند، من شروع به عبادت و دعاکردن میکنم و واقعا فکر اینکه من تنها نیستم، در مواجه با مشکلات و سختیها به من کمک میکند.
۳. اجازه دهید افرادی که نمیخواهید آنها را ببینید از زندگی شما دور شوند.
در حالی که شما از همکاران مزاحم و رئیس خود نمیتوانید اجتناب کنید، بهتر است لااقل ازدوستان یا بستگانی که ارتباط با آنها برایتان استرسزا یا آزاردهنده است دوری کنید. ممکن است آنها در اصل آدمهای خوبی باشند اما اگر در مواجهه با آنها احساس شکست و ناراحتی میکنید بهتر است از برخورد با آنها اجتناب کنید. هنگامی که شما در حال عبور از سختیها و مشکلات هستید نیاز دارید که با آدمهای مثبت که برای شما الهامبخش هستند معاشرت کنید و اینگونه احساس بهتری خواهید داشت. زمانی که ناگزیر به برخورد با همکاران آزاردهنده خود هستید آنها را نادیده بگیرید، یک نفس عمیق بکشید و به خودتان آرامش بدهید. به یاد داشته باشید شما مسائل مهمتری دارید، بنابراین وقت خود را برای افرادی که خیر شما را نمیخواهند هدر ندهید!
۴. به خودتان ایمان داشته باشید.
شرایط مهم نسیت، شما باید همیشه خود را باور داشته باشید. درست است شما در روزهای سختی هستید اما این بدان معنا نیست که شما نمیتوانید با مشکلات مقابله کنید.
شما میتوانید، من باور دارم و خود شما هم باید باور داشته باشید. چه بخواهیم چه نخواهیم زندگی پر از سختیها و مشکلات است. به طور منطقی، وظیفه ما این است که بیاموزیم که چگونه بر آنها غلبه کنیم. زمانی که من به والدین، دوستان و همکارانم گفتم که میخواهم کار پر درآمد خود را ترک کنم و به جای آن به نوشتن و کارهای داوطلبانه بپردازم، هیچکس من را باور نکرد. با این حال باورمن به خودم، به من کمک کرد که زندگی خود را آنگونه که در رویا داشتهام آغاز کنم و از چیزهای کوچکی که قبلا در برنامهها و مشغلههای روزمره نادیده گرفته میشد لذت ببرم.
۵. خودخواه باشید.
اگر شما فردی مانند من باشید، برای شما اینکه در هر شرایطی به فکر خود باشید سخت خواهد بود. اما من با تجربه شخصی خود میتوانم بگویم که در این دنیای بیرحم، زنده ماندن برای افراد مهربان دشوار است. هنگامی که شما در حال تلاش برای کنار آمدن با دوران سخت زندگی خود هستید، باید بیتفاوت و خودخواه باشید. اگر نیاز به زمانی برای فکر کردن و چارهاندیشی دارید جلسه و قرار خود را کنسل کنید. مطمئنا این بدان معنا نیست که شما باید همیشه خودخواه باشید اما باید همواره خودتان را در اولویت قرار دهید.
مهم نیست که چه اتفاقاتی در زندگی شما رخ میدهد! به یاد داشته باشید که شما به اندازه کافی قوی هستید تا بتوانید با مشکلاتی که در مسیر زندگی قرار دارد مواجه شوید. شما تنها نیستید، مثبت بیاندیشید و خود را باور کنید آنگاه در مییابید که زندگی به آن سختی که فکر میکردید نیست. تکنیک شما برای غلبه بر مشکلات چیست؟
برگرفته از: ایران سان